گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸۹۴

گر زانک ملولی ز من ای فتنه حوران
این سلسله بگذار و کسی را بمشوران
در کوچه کوران تو یکی روز گذشتی
افتاد دو صد خارش در دیده کوران
در خواب نمودی تو شبی قامت خود را
بر سرو بیفزود ز تو قد قصوران
ای آنک تو را جنبش این عشق نبوده‌ست
حیران شده بر جای تو چون تازه حضوران
از لحن عرابی چو شتر بادیه کوبد
زین لحن چه بیگانه‌ای ای کم ز ستوران
عشقا تو سلیمان و سماع است سپاهت
رفتند به سوراخ خود از بیم تو موران
شمس الحق تبریز چو خورشید برآید
زیرا که ز خورشید بود جامه عوران

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر زانک ملولی ز من ای فتنه حوران
این سلسله بگذار و کسی را بمشوران
هوش مصنوعی: اگر از من ناراضی هستی ای زیبایی‌هایی که باعث فتنه شده‌اید، این رابطه را رها کن و با کسی دیگر مشورت کن.
در کوچه کوران تو یکی روز گذشتی
افتاد دو صد خارش در دیده کوران
هوش مصنوعی: در روزی که تو از کوچه نابینایان عبور کردی، دوان دوان با خود دو صد خارش در چشم‌های نابینا به جا گذاشتی.
در خواب نمودی تو شبی قامت خود را
بر سرو بیفزود ز تو قد قصوران
هوش مصنوعی: در خواب، تو شبی قامت زیبایت را بر درخت سرو افزوده‌ای، و از تو قامت بلند و زیبا به یاد می‌آید.
ای آنک تو را جنبش این عشق نبوده‌ست
حیران شده بر جای تو چون تازه حضوران
هوش مصنوعی: ای آن کس که به خاطر این عشق، همواره در حیرت و شگفتی هستی، مثل کسی که تازه به جایی رسیده و هنوز درک نکرده که کجاست.
از لحن عرابی چو شتر بادیه کوبد
زین لحن چه بیگانه‌ای ای کم ز ستوران
هوش مصنوعی: اگر شتر بیابانی با صدای عرابی‌اش بر زمین بکوبد، با این لحن هیچ بیگانه‌ای همزاد و همسفر نیست، ای کسی که کمتر از ستوران هستی.
عشقا تو سلیمان و سماع است سپاهت
رفتند به سوراخ خود از بیم تو موران
هوش مصنوعی: عشق تو مانند سلیمان است، سپاه تو از ترس تو به گوشه‌ای پناه برده‌اند، مانند مورچه‌ها.
شمس الحق تبریز چو خورشید برآید
زیرا که ز خورشید بود جامه عوران
هوش مصنوعی: زمانی که شمس حق تبریز مانند خورشید طلوع می‌کند، زیرا او خود از نور خورشید است و برهنگان از او بهره‌مند می‌شوند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۸۹۴ به خوانش عندلیب