غزل شمارهٔ ۱۸۹۲
هر شب که بود قاعده سفره نهادن
ما را ز خیال تو بود روزه گشادن
ای لطف تو را قاعده بر روزه گشایان
مانند مسیحا ز فلک مایده دادن
چون قوت دل از مطبخ سودای تو باشد
باید به میان رفتن و در لوت فتادن
ما را هم از آن آتش دل آب حیات است
بر آتش دل شاد بسوزیم چو لادن
کار حیوان است نه کار دل و جان است
در خاک بپوسیدن و از خاک بزادن
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر شب که بود قاعده سفره نهادن
ما را ز خیال تو بود روزه گشادن
هوش مصنوعی: هر شب که سفره را میچیدیم، این خیال تو بود که ما را به افطار و گشایش روزه دعوت میکرد.
ای لطف تو را قاعده بر روزه گشایان
مانند مسیحا ز فلک مایده دادن
هوش مصنوعی: ای مهربانی تو همچون مسیحا برای گشایش روزهداران در روزهای سخت، نعمتهایی از آسمان میفرستی.
چون قوت دل از مطبخ سودای تو باشد
باید به میان رفتن و در لوت فتادن
هوش مصنوعی: زمانی که نیروی قلب ناشی از عشق و آرزوی تو باشد، باید آماده مواجهه با چالشها و دردسرها بود.
ما را هم از آن آتش دل آب حیات است
بر آتش دل شاد بسوزیم چو لادن
هوش مصنوعی: ما نیز به مانند لادن، از آتش عشق و دلسوختگی خود، زندگی و شادابی میگیریم و بر آتش دلمان میسوزیم.
کار حیوان است نه کار دل و جان است
در خاک بپوسیدن و از خاک بزادن
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که کارهایی مثل مردن و دوباره به دنیا آمدن، خواسته و آرزوهای انسانی نیستند؛ بلکه این کارها بیشتر به زندگی مادی و حیوانی مربوط میشوند. در واقع، اشاره دارد به اینکه زندگی انسانی باید فراتر از مسائل دنیوی و مادی باشد و به چیزهای عمیقتری از وجود و روح بپردازد.