غزل شمارهٔ ۱۸۹۱
ما دست تو را خواجه بخواهیم کشیدن
وز نیک و بدت پاک بخواهیم بریدن
هر چند شب غفلت و مستیت دراز است
ما بر همه چون صبح بخواهیم دمیدن
در پرده ناموس و دغل چند گریزی
نزدیک رسیدهست تو را پرده دریدن
هر میوه که در باغ جهان بود همه پخت
ای غوره چون سنگ نخواهی تو پزیدن
رحم آر بر این جان که طپان است در این دام
نشنود مگر گوش تو آواز طپیدن
چشمی است تو را در دل و آن چشم به درد است
پس چیست غم تو به جز آن چشم خلیدن
چون می خلد آن چشم بجو دارو و درمان
تا بازرهی از خلش و آب دویدن
داروی دل و دیده نبودهست و نباشد
ای یوسف خوبان به جز از روی تو دیدن
هین مخلص این را تو بفرما به تمامی
که گفت تو و قول تو مزد است شنیدن
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ما دست تو را خواجه بخواهیم کشیدن
وز نیک و بدت پاک بخواهیم بریدن
هوش مصنوعی: ما میخواهیم که دست تو را بگیریم و از خوبیها و بدیهایت جدا شویم.
هر چند شب غفلت و مستیت دراز است
ما بر همه چون صبح بخواهیم دمیدن
هوش مصنوعی: هرچند که شبها پر از غفلت و مستی طولانی شده، اما ما مانند صبح که به تدریج ظاهر میشود، در هر زمانی که بخواهیم، میتوانیم بیدار شویم و آغاز کنیم.
در پرده ناموس و دغل چند گریزی
نزدیک رسیدهست تو را پرده دریدن
هوش مصنوعی: در کنجکاویهای پنهانی و ناپاک، چندان فاصلهای تا حقیقت نمانده است که به زودی پردهها کنار خواهد رفت.
هر میوه که در باغ جهان بود همه پخت
ای غوره چون سنگ نخواهی تو پزیدن
هوش مصنوعی: هر میوهای که در باغ دنیا وجود دارد، آماده و رسیده است. اگر تو مانند غورهای هستی که مانند سنگ سخت و ناپخته است، نمیتوانی به بلوغ و آماده شدن برسی.
رحم آر بر این جان که طپان است در این دام
نشنود مگر گوش تو آواز طپیدن
هوش مصنوعی: به این روح بیچاره رحم کن که در این تله گرفتار است و تنها تو هستی که صدای تپش قلبش را میشنوی.
چشمی است تو را در دل و آن چشم به درد است
پس چیست غم تو به جز آن چشم خلیدن
هوش مصنوعی: در دل من چشمی وجود دارد که به درد و رنج تو مینگرد، پس چرا غمت را جز آن چشمی که نظارهگر است، فراموش کردهای؟
چون می خلد آن چشم بجو دارو و درمان
تا بازرهی از خلش و آب دویدن
هوش مصنوعی: چشمهایت مانند بهشت میدرخشد، پس به دنبال دارو و درمان بگرد تا از غم و مشکلات رهایی یابی.
داروی دل و دیده نبودهست و نباشد
ای یوسف خوبان به جز از روی تو دیدن
هوش مصنوعی: هیچ دارویی برای دل و چشم وجود ندارد و نخواهد داشت، ای یوسف زیبایان، مگر اینکه دیدن روی تو باشد.
هین مخلص این را تو بفرما به تمامی
که گفت تو و قول تو مزد است شنیدن
هوش مصنوعی: ای مخلص، این را بهطور کامل بگو که شنیدن حرف تو و قول تو پاداشی دارد.