گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸۹۰

با روی تو کفر است به معنی نگریدن
یا باغ صفا را به یکی تره خریدن
با پر تو مرغان ضمیر دل ما را
در جنت فردوس حرام است پریدن
اندر فلک عشق هر آن مه که بتابد
آن ابر تو است ای مه و فرض است دریدن
دشتی که چراگاه شکاران تو باشد
شیران بنیارند در آن دست چریدن
هر عشق که از آتش حسن تو نخیزد
آن عشق حرام است و صلای فسریدن
در باطن من جان من از غیر تو ببرید
محسوس شنیدم من آواز بریدن
در خواب شود غافل از این دولت بیدار
از پوست چه شیره بودت در فشریدن
رنجور شقاوت چو بیفتاد به یاسین
لاحول بود چاره و انگشت گزیدن
جز عشق خداوندی شمس الحق تبریز
آن موی بصر باشد باید ستریدن

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با روی تو کفر است به معنی نگریدن
یا باغ صفا را به یکی تره خریدن
هوش مصنوعی: این جمله به این مفهوم اشاره دارد که عدم توجه به زیبایی و جذابیت چهره تو نوعی کفر به حساب می‌آید. همچنین می‌توان به گونه‌ای دیگر گفت که مانند خریدن یک باغ زیبا با یک چیز بی‌ارزش مثل تره می‌باشد، که این هم نشان‌دهنده بی‌اعتنایی به ارزش‌های واقعی است.
با پر تو مرغان ضمیر دل ما را
در جنت فردوس حرام است پریدن
هوش مصنوعی: در دل ما، پرواز کردن با پرهای تو در بهشت فردوس ممکن نیست.
اندر فلک عشق هر آن مه که بتابد
آن ابر تو است ای مه و فرض است دریدن
هوش مصنوعی: در آسمان عشق، هر ماهی که درخشش دارد، تویی ای ماه، و لازم است که از این ابر بگذری.
دشتی که چراگاه شکاران تو باشد
شیران بنیارند در آن دست چریدن
هوش مصنوعی: دشتی که برای شکار حیوانات باشد، شیران در آنجا زندگی می‌کنند و به راحتی می‌توانند دست‌پرورده‌ها را بچرند.
هر عشق که از آتش حسن تو نخیزد
آن عشق حرام است و صلای فسریدن
هوش مصنوعی: هر عشقی که از زیبایی و جذابیت تو ناشی نشود، عشق نادرستی است و به نوعی باعث افول و فساد می‌شود.
در باطن من جان من از غیر تو ببرید
محسوس شنیدم من آواز بریدن
هوش مصنوعی: در درون من، روح من به سبب غیر از تو از پیوند خود جدا شد. من صدای این جدایی را به وضوح شنیدم.
در خواب شود غافل از این دولت بیدار
از پوست چه شیره بودت در فشریدن
هوش مصنوعی: در خواب غافل از این موقعیت بیداری، مانند این است که از پوست چه شیره‌ای بیرون می‌آوری.
رنجور شقاوت چو بیفتاد به یاسین
لاحول بود چاره و انگشت گزیدن
هوش مصنوعی: زمانی که انسان به شدت دچار رنج و سختی می‌شود و ناامیدی بر او غلبه می‌کند، دیگر هیچ راه حلی برای او وجود ندارد و تنها می‌تواند به سرنوشت خود افسوس بخورد.
جز عشق خداوندی شمس الحق تبریز
آن موی بصر باشد باید ستریدن
هوش مصنوعی: به جز عشق خداوندی شمس الحق تبریز، هیچ چیز دیگری ارزش توجه و توجه جدی را ندارد، پس باید با شوق و دلبستگی به این عشق پرداخت.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۸۹۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/03/01 15:06
آصف همتی

به نظر می‌آد توی بیت چهارم "در آن دشت چریدن" درست باشه.