غزل شمارهٔ ۱۸۸۱
از چشمه جان ره شد در خانه هر مسکین
ماننده کاریزی بیتیشه و بیمیتین
دل روی سوی جان کرد کای عاشق و ای پردرد
بر روزن دلبر رو در خانه خود منشین
ای خواجه سودایی می باش تو صحرایی
در گلشن شادی رو منگر به غم غمگین
چون پوست بود این دل چون آتش باشد غم
وین پوست از آن آتش چون سفره بود پرچین
چون دیده دل از غم پرخاک شود ای غم
تبریز کجا یابی با حضرت شمس الدین
غزل شمارهٔ ۱۸۸۰: در زیر نقاب شب این زنگیکان را بینغزل شمارهٔ ۱۸۸۲: آن کس که تو را بیند وانگه نظرش بر تن
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از چشمه جان ره شد در خانه هر مسکین
ماننده کاریزی بیتیشه و بیمیتین
هوش مصنوعی: از چشمهی وجود، راهی به درون هر نیازمند پیدا شده، مانند آبی که بیابزار و بیزحمت در دل زمین جاری میشود.
دل روی سوی جان کرد کای عاشق و ای پردرد
بر روزن دلبر رو در خانه خود منشین
هوش مصنوعی: دل به سمت جان رفت و گفت: ای عاشق و ای پر از درد، در این زمان در خانه دلبر نایست.
ای خواجه سودایی می باش تو صحرایی
در گلشن شادی رو منگر به غم غمگین
هوش مصنوعی: ای آقایی که در جستجوی خوشی هستی، تو باید در میان خوشیها و شادیها باشی و به غم و اندوه نگاه نکنی.
چون پوست بود این دل چون آتش باشد غم
وین پوست از آن آتش چون سفره بود پرچین
هوش مصنوعی: دل انسان مانند پوستی است و غم مانند آتش. این پوست که نمایانگر دل است، در واقع همانند سفرهای پرچین است که زیر بار آتش غم قرار دارد.
چون دیده دل از غم پرخاک شود ای غم
تبریز کجا یابی با حضرت شمس الدین
هوش مصنوعی: وقتی دل از غم پر میشود، مانند خاکی میشود که غبار غم بر آن نشسته است. ای غم، تو چگونه میتوانی در کنار حضرت شمس الدین تبریز بگویی؟
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۸۸۱ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1401/01/09 01:04
همایون
کلید برون رفت دل از تاریکی و رسیدن به روشنایی جهان همانا رسیدن به شادی جان است و تا جان درگیر غم جهان باشد ملاقات واقعی دو دوست و مهرورزی اصیل صورت نمی گیرد
جان خیلی مهم نیست بلکه رسیدن جان به جانان اهمیت دارد که با دل صورت میگیرد و در این غزل کار دل بیان میشود که همانا شادی است که با خوشی جان فرق دارد و پی بردن به شادی به هرکس مربوط میشود و نمیتوان نسخه شادی برای دیگری پیچید این غزل کار ما را روشن میکند