گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸۷۷

ای دل چو نمی‌گردد در شرح زبان من
وان حرف نمی‌گنجد در صحن بیان من
می گردد تن در کد بر جای زبان خود
در پرده آن مطرب کو زد ضربان من
هم ساغر و هم باده سرمست از آن ساقی
هم جان و جهان حیران در جان و جهان من
از غیب یکی لعلی در غار جهان آمد
وان لعل شده حیران در عزت کان من
ما را تو کجا یابی گر موی به مو جویی
چون در سر زلف او گشته‌ست مکان من
جان دوش مر آن مه را می گفت دلم خستی
پیکان پر از خون بین ای سخته کمان من
گفتا که شکار من جز شیر کجا باشد
جز لعل بدخشانی کی یافت نشان من
جز دلق دو صدپاره من پاره کجا گیرم
باقی قماشت کو ای دلق کشان من
شمس الحق تبریزی از دور زمان برتر
و افزوده ز هر دوری از وی دوران من

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای دل چو نمی‌گردد در شرح زبان من
وان حرف نمی‌گنجد در صحن بیان من
هوش مصنوعی: ای دل، اگر نمی‌توانی آنچه را که در دل دارم به خوبی بیان کنی و یا نتوانی احساسات مرا به زبان بیاوری، پس بدان که این کلمات در وجود من نمی‌گنجند.
می گردد تن در کد بر جای زبان خود
در پرده آن مطرب کو زد ضربان من
هوش مصنوعی: تنم در کد و رازها پیچیده شده و زبانم در پرده‌ای نهان است، آن مطرب که ضربان قلبم را به همراه دارد، در اینجا به نوا درمی‌آید.
هم ساغر و هم باده سرمست از آن ساقی
هم جان و جهان حیران در جان و جهان من
هوش مصنوعی: هم شراب و هم جام، از دست آن ساقی، مرا سرمست کرده‌اند و هم جانم و هم دنیا در حیرت‌اند از وجود من.
از غیب یکی لعلی در غار جهان آمد
وان لعل شده حیران در عزت کان من
هوش مصنوعی: از ناآشکاری، جواهری در دل دنیا ظهور کرد و اکنون آن جواهر در دریای عظمت و کرامت خود، شگفت‌زده و حیرت‌زده است.
ما را تو کجا یابی گر موی به مو جویی
چون در سر زلف او گشته‌ست مکان من
هوش مصنوعی: اگر بخواهی من را پیدا کنی، باید به دقت و با حوصله جستجو کنی، زیرا مکان من در میان رشته‌های موهای او پنهان شده است.
جان دوش مر آن مه را می گفت دلم خستی
پیکان پر از خون بین ای سخته کمان من
هوش مصنوعی: عشق و علاقه من به آن دختر زیبا را با اندوه و حسرت بیان می‌کنم. دلم به خاطر این احساس درد می‌کشد و مانند تیر کمانی پر از خون، از عشق آسیب‌دیده‌ام.
گفتا که شکار من جز شیر کجا باشد
جز لعل بدخشانی کی یافت نشان من
هوش مصنوعی: شخصی می‌گوید: شکار من تنها شیر است و به جز آن، نشانی از من نمی‌توان یافت. همچنین، زیبایی لعل بدخشانی نیز به آسانی پیدا نمی‌شود.
جز دلق دو صدپاره من پاره کجا گیرم
باقی قماشت کو ای دلق کشان من
هوش مصنوعی: غیر از لباس درهم و برهمی که به تن دارم، چیزی دیگری برای من باقی نمانده است. ای کسی که لباس‌هایم را می‌کشی، باقی‌مانده‌ی آن چیست؟
شمس الحق تبریزی از دور زمان برتر
و افزوده ز هر دوری از وی دوران من
هوش مصنوعی: شمس الحق تبریزی، فراتر از زمان و بالاتر از هر دورانی است، و وجود او برای من از هر زمان دیگر ارزشمندتر و بیشتر است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۸۷۷ به خوانش عندلیب