غزل شمارهٔ ۱۸۷
از سینه پاک کردم افکار فلسفی را
در دیده جای کردم اشکال یوسفی را
نادر جمال باید کاندر زبان نیاید
تا سجده راست آید مر آدم صفی را
طوری چگونه طوری نوری چگونه نوری
هر لحظه نور بخشد صد شمع منطفی را
خورشید چون برآید هر ذره رو نماید
نوری دگر بباید ذرات مختفی را
اصل وجودها او دریای جودها او
چون صید میکند او اشیاء منتفی را
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از سینه پاک کردم افکار فلسفی را
در دیده جای کردم اشکال یوسفی را
هوش مصنوعی: از دل و ذهنم اندیشههای پیچیده را بیرون کردم و به جای آن، در چشمانم تصاویر زیبای یوسف را جایگزین کردم.
نادر جمال باید کاندر زبان نیاید
تا سجده راست آید مر آدم صفی را
هوش مصنوعی: جمال نادر باید که در زبان نیاید، تا آدم خوب و خالص بتواند به درستی سجده کند.
طوری چگونه طوری نوری چگونه نوری
هر لحظه نور بخشد صد شمع منطفی را
هوش مصنوعی: چطور میتوانی تو را توصیف کنم، ای نور؟ چطور میتوانم نور تو را بیان کنم؟ هر لحظه تو به هزار شمع خاموش روشنی میبخشی.
خورشید چون برآید هر ذره رو نماید
نوری دگر بباید ذرات مختفی را
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید طلوع میکند، هر ذرهای نور جدیدی را نمایان میکند و این باعث میشود که ذرات پنهان و نهان نیز دیده شوند.
اصل وجودها او دریای جودها او
چون صید میکند او اشیاء منتفی را
هوش مصنوعی: وجود اصلی همانند دریایی است که generosity یا بخشندگی دارد. او اشیاء غیرمتعارف و ناموجود را به دست میآورد.
حاشیه ها
1392/04/12 21:07
ا.س
سلام. میخوام بدونم بیت آخر چطور با ابیات بالا قافیه شده. -فی را قافیه است و بیت آخر شده زبان را. متشکرم
1392/05/02 09:08
ساسان
بیت أخر مطلع غزل بعدی است اشتباها اینجا تایپ شده است از روی تصحیح فروزانفر می گویم
---
پاسخ: با تشکر، با استناد به تحقیق جنابعالی بیت آخر (این جا کسیست پنهان خود را مگیر تنها-بس تیز گوش دارد مگشا به بد زبان را) مطلع غزل بعد شد.