اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دروازه هستی را جز ذوق مدان ای جان
این نکته شیرین را در جان بنشان ای جان
هوش مصنوعی: این دنیا را فقط از طریق حس زیباییشناسی درک کن، جانم. این نکتهی دلنشین را در وجودت جا بده و به خاطر بسپار.
زیرا عرض و جوهر از ذوق برآرد سر
ذوق پدر و مادر کردت مهمان ای جان
هوش مصنوعی: زیرا صفات و ماهیت تو به خاطر حس ذوقی که داری، از عشق و علاقه والدینت نشأت گرفته است، ای عزیز، تو برای آنان مثل مهمانی باارزش هستی.
هر جا که بود ذوقی ز آسیب دو جفت آید
زان یک شدن دو تن ذوق است نشان ای جان
هوش مصنوعی: هر جا که ذوقی از درد و رنجی وجود دارد، نشان از این است که دو نفر با هم یکی شدهاند. ای جان، این پیوند و اتحاد، نشانهای از عمیقترین احساسات است.
هر حس به محسوسی جفت است یکی گشته
هر عقلی به معقولی جفت و نگران ای جان
هوش مصنوعی: هر حسی به چیزی محسوس مرتبط است و هر عقلی با چیزی قابل فهم پیوند خورده است. پس ای جان، مراقب باش.
گر جفت شوی ای حس با آنک حست کرد او
وز غیر بپرهیزی باشی سلطان ای جان
هوش مصنوعی: اگر با حس خود هماهنگ شوی و از غیر آن بپرهیزی، تو میتوانی برتخت سلطنت وجود خود بنشینی، ای جان.
ذوقی که ز خلق آید زو هستی تن زاید
ذوقی که ز حق آید زاید دل و جان ای جان
هوش مصنوعی: ذوقی که از مردم و مخلوق به دست میآید، وجود جسم و تن را به وجود میآورد. اما ذوقی که از حقیقت و حق ناشی میشود، روح و دل را پدید میآورد. ای جان!
کو چشم که تا بیند هر گوشه تتق بسته
هر ذره بپیوسته با جفت نهان ای جان
هوش مصنوعی: کدام چشمی وجود دارد که بتواند در هر گوشهای از دنیا، ارتباطی را که در هر ذره وجود دارد، ببیند و جفتهای پنهان را شناسایی کند، ای جان؟
آمیخته با شاهد هم عاشق و هم زاهد
وز ذوق نمیگنجد در کون و مکان ای جان
هوش مصنوعی: در آغوش معشوق، هم عاشق و هم زاهد وجود دارند و این عشق و زیبایی چنان عمیق است که فراتر از محدودههای جسمی و مکانی است، ای جان.
پنهان ز همه عالم گرمابه زده هر دم
هم پیر خردپیشه هم جان جوان ای جان
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تصوری اشاره دارد که در آن، به رغم اینکه همهی دنیا از او بیخبرند، او هر لحظه در حال تجربیات و فعالیتهای گوناگون است. این وضعیت شامل حال هر دو گروه از افراد میشود: کسانی که با تجربه و خردمند هستند و همچنین جوانان پرنشاط و پرانرژی. به طور کلی میتوان گفت که در این دنیا، تفاوتها و تنوعی از زندگی و فعالیت وجود دارد که فرد را در هر سنی درگیر میکند.
پنهان مکن ای رستم پنهان تو را جستم
احوال تو دانستم تو عشوه مخوان ای جان
هوش مصنوعی: ای رستم، خودت را پنهان نکن، من به دنبال تو بودم و حال و احوال تو را فهمیدم. ای جان، لطفاً دلربایی نکن.
گر روی ترش داری دانیم که طراری
ز احداث همیترسی وز مکر عوان ای جان
هوش مصنوعی: اگر در چهرهات ناراحتی میبینم، میدانم که از مشکلات و خطرات احتمالی میترسی و به حوادث و فریبها حساس هستی، عزیزم.
در کنج عزبخانه حوری چو دردانه
دور از لب بیگانه خفتهست ستان ای جان
هوش مصنوعی: در گوشهی خانهی خالی، مانند جواهر نادری، دور از لب شخص بیگانه خوابیده است، ای جان.
صد عشق همیبازد صد شیوه همیسازد
آن لحظه که می یازد بوسه بستان ای جان
هوش مصنوعی: بسیاری از عشقها در حال به پایان رسیدن و بسیاری از روشها در حال شکلگیری هستند. در آن لحظه که عشق به اوج میرسد، بوسه را بگیر ای جان.
بر ظاهر دریا کی بینی خورش ماهی
کان آب تتق آمد بر عیش کنان ای جان
هوش مصنوعی: به راحتی نمیتوانی زیباییهای دریا را ببینی، زیرا حقیقتاً وقتی ماهی به آب پرواز میکند، تنها کسانی که در خوشی و نشاط هستند، لذت آن را درک میکنند.
چندان حیوان آن سو می خاید و می زاید
چون گرگ گرو برده پنهان ز شبان ای جان
هوش مصنوعی: بسیار حیوانات در آن طرف جمع میشوند و زاد و ولد میکنند، مانند گرگی که به طور مخفیانه از چوپان دور شده است، ای جان.
خنبک زده هر ذره بر معجب بیبهره
کآب حیوان را کی داند حیوان ای جان
هوش مصنوعی: هر ذرهای از وجود، به شوق و شگفتی به هم میخورد و نشان میدهد که موجودات زنده نمیدانند که آب زندگی چیست و این موضوع برایشان نا آشناست. ای جان، این حیرت و شگفتی در دل زندگی نهفته است.
اندر دل هر ذره تابان شده خورشیدی
در باطن هر قطره صد جوی روان ای جان
هوش مصنوعی: در دل هر ذرهای، نوری مانند خورشید وجود دارد و در باطن هر قطره، جریانهای زیادی در حال حرکت هستند، ای جانم.
خاموش که آن لقمه هر بسته دهان خاید
تا لقمه نیندازی بربند دهان ای جان
هوش مصنوعی: سکوت کن، زیرا آن لقمهای که در دهانت وجود دارد، باید ببلعی. تا زمانی که آن را نبلعیدی، دهانات را ببند. عزیزم، این را بدان.
حاشیه ها
واژه ی حست در میانه ی شعر، چه معنی ای دارد؟!
غلط تایپی است آیا؟
1396/02/25 15:04
بهزاد علوی (باب)
بیت 5
گر جفت شوی ای حس با آنک حست کرد او
وز غیر بپرهیزی باشی سلطان ای جان
حست = حس تو = تو را حس
غزل زیبا در بیان ذوق که به باور جلال دین دروازه ایست که هستی از آن وارد میشود که امروز بیگ بنگ یا مهبانگ مینامیم و آغاز آن چه که عرض است و یا جوهر و مادی یا معنوی
جلا دین میخواهد نکتهای شیرین را در میان بگذارد
ذوق را میتوان استعداد و آمادگی و یا ازمودن و چشیدن و یا لذت و خوشی و شادی معنی کرد که اینجا معنی آخرین بیشتر مورد نظر است
هر چند این ذوق در عالم پیدائی بسیار نمونه دارد و بسیار جفتها با هم میآمیزند و هستیها پیدا میشود از اتمها تا موجودات دیگر که در همگی آنان همان ذوق است که کار میکند اما خود ذوق از جنس پیدائی نیست بلکه کاملا پنهان است و در پنهانی کار میکند و آغاز آن همان جفت شدن پنهان و آشکار است که ذوق است که پیش از آشکاری میآید و همه هستی را آشکار میسازد و خود در آن جریان مییابد حتی در دل یک قطره جویهایی از ذوق جاری است
ذوق به رستم تشبیه میشود که همواره میرزمد ولی هیچ سودی برای خود نمی خواهد بلکه فقط پهلوانی میکند که دیدنی نیست و دلیلی مادی ندارد بلکه ذوقی است که در وجود او پنهان است
همینطور در دنیای پنهانی، حوریها و پیرها و جوانهای زیبا و پاکیزه بسیار نهفته اند خواه در دل یک ذره کوچک و یا در دل یک انسان، بسیار تواناییها موج میزند که ذوق آشکار شدن کلید پا گشایی و هستی بخشی آن است
ذوق ( میزاگ = مزه ) ، پیدایش این یکی شدن دو تن، ازعشق میان دو جفت است . « مزه » که در اصل پهلوی « میزاگ » بوده است و معربش « مذاق » شده است ، و سپس عربها ، از آن ریشه « ذوق » را ساخته اند. اینست که معنای عمیق « مزه » در فرهنگ باستانی ، به اصطلاح « ذوق » انتقال داده شده است . آنگاه مولوی ، این اندیشه را تعمیم میدهد
هر« حس به محسوسی » ، جفتیست ، یکی گشته
هر« عقل به معقولی » ، جفت و نگران ای جان
گر جفت شدی حست ، با آنکه حست کرد او
اگر حس تو، با آنکه ترا حس میکند ( خدا = بُن) آنگاه
وز غیر بپیرهیزی ، باشی سلطان ای جان
بازنمود بابک از واژه ذوق بسیار روشنی بخش است اینکه ذوق از میزاگ و ریشه آمیزش و آمیختگی است که به عربی رفته و در غزل نیز از آمیخته با شاهد سخن میگوید همین را میرساند. نکته ای شگفت در اینجاست که واژگان عربی که در عرفان و فلسفه و غزل ما رخنه بسیار کرده است هرچند به ظاهر کارساز است و کار راه انداز ولی آسیب آن بسیار است زیرا اگر به فارسی سخن گفته شود همواره شعر روان تر است وپیچیدگی های بی مورد که گاه گوینده و شنونده را هم فریب میدهد به خیال آنکه موضوع مورد گفتگو بسیار پیچیده است به زیادهگویی و تکرار های بیمورد که جز بازی کلمات نیست میکشاند و گوینده فکر میکند به فهم موضوع کمک میکند در حالیکه سخت تر هم میشود و این همه از آسیب کلمات عربی است که به ظاهر کار راهانداز است در حالیکه چنین نیست و اندک اندک باید با واژگان فارسی جایگزین شود تا زبان را شیوا و روان ساخت