غزل شمارهٔ ۱۸۵۹
منم آن حلقه در گوش و نشسته گوش شمس الدین
دلم پرنیش هجران است بهر نوش شمس الدین
چو آتشهای عشق او ز عرش و فرش بگذشتهست
در این آتش ندانم کرد من روپوش شمس الدین
در آغوشم ببینی تو ز آتش تنگها لیکن
شود آن آب حیوان از پی آغوش شمس الدین
چو دیکی پخت عقل من چشیدم بود ناپخته
زدم آن دیک در رویش ز بهر جوش شمس الدین
در این خانه تنم بینی یکی را دست بر سر زن
یکی رنجور در نزع و یکی مدهوش شمس الدین
زبان ذوالفقار عقل کاین دریا پر از در کرد
زبانش بازبگرفت و شد او خاموش شمس الدین
غزل شمارهٔ ۱۸۵۸: چو افتم من ز عشق دل به پای دلربای منغزل شمارهٔ ۱۸۶۰: الا ای باد شبگیرم بیار اخبار شمس الدین
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
منم آن حلقه در گوش و نشسته گوش شمس الدین
دلم پرنیش هجران است بهر نوش شمس الدین
هوش مصنوعی: من در واقع حلقهای هستم که به گوش شمس الدین آویخته شدهام و دل من از زخم دوری او پر شده است، اما بابت نوشیدن از حضور او، شوق و اشتیاق دارم.
چو آتشهای عشق او ز عرش و فرش بگذشتهست
در این آتش ندانم کرد من روپوش شمس الدین
هوش مصنوعی: عشق او به حدی عمیق و فراگیر شده که تمام عالم را در بر گرفته است. در این وضعیت، من نمیدانم که چگونه میتوانم احساسات و وجود خود را پنهان کنم.
در آغوشم ببینی تو ز آتش تنگها لیکن
شود آن آب حیوان از پی آغوش شمس الدین
هوش مصنوعی: در آغوشم اگرچه آتشهای سخت و تنگی وجود دارد، اما به دنبال آغوش شمسالدین، این آتش به نوعی تبدیل به آب حیات میشود.
چو دیکی پخت عقل من چشیدم بود ناپخته
زدم آن دیک در رویش ز بهر جوش شمس الدین
هوش مصنوعی: وقتی که عقل من به پختگی رسید، طعم آن را چشیدم. اما نمیدانستم که آن هنوز ناپخته است، بنابراین آن دیک را بر رویش زدم تا برای جوشاندن شمسالدین آماده شود.
در این خانه تنم بینی یکی را دست بر سر زن
یکی رنجور در نزع و یکی مدهوش شمس الدین
هوش مصنوعی: در این خانه، وضعیت برخی افراد را مشاهده میکنی: یکی در حال استراحت و راحتی است، یکی دیگر در حال مبارزه با درد و رنج، و شخصی دیگر به شدت غافل و بیخبر است.
زبان ذوالفقار عقل کاین دریا پر از در کرد
زبانش بازبگرفت و شد او خاموش شمس الدین
هوش مصنوعی: شیرینی و قدرت کلام عین عقل و دانش همچون دریایی پر از دریاست. اما وقتی زبان ذوالفقار (ابزار بیان) او به کار افتاد، توان گفتن را از دست داد و به سکوت فرو رفت. شمس الدین، در اینجا به شخصیتی اشاره دارد که به دلیل عظمت موضوع یا قدرت کلام، نتوانسته است ادامه دهد.