اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو افتم من ز عشق دل به پای دلربای من
از آن شادی بیاید جان نهان افتد به پای من
هوش مصنوعی: وقتی به خاطر عشق به معشوق خود زمین میافتم، شادیای که از این عشق به من میرسد، باعث میشود جانم در زیر پای او پنهان شود.
وگر روزی در آن خدمت کنم تقصیر چون خامان
شود دل خصم جان من کند هجران سزای من
هوش مصنوعی: اگر روزی در این خدمت خطایی کنم، همانند کسانی که نادان هستند، دشمن جانم دلش را از من میگیرد و دوری از من پاداش من خواهد بود.
سحرگاهان دعا کردم که این جان باد خاک او
شنیدم نعره آمین ز جان اندر دعای من
هوش مصنوعی: در صبح زود از ته دل از خدا خواستم که جانم به خاک او بپیوندد و در جواب دعای من، نعرهای باصدای بلند «آمین» از عمق جانم شنیدم.
چگونه راه برد این دل به سوی دلبر پنهان
چگونه بوی برد این جان که هست او جان فزای من
هوش مصنوعی: چطور میتوانم این دل را به سمت محبوب نهان ببرم؟ چگونه میتوانم بویی از او بگیرم در حالی که او جان من را احیا میکند؟
یکی جامی به پیش آورد من از ناز گفتم نی
بگفتا نی مگو بستان برای اقتضای من
هوش مصنوعی: کسی جامی به طرفم آورد و من از روی ناز گفتم نه، او گفت نه، نه بگو و تنها برای خواسته من بگیر.
چو از صافش چشیدم من مرا درداد یک دردی
یکی دردی گران خواری که کامل شد صفای من
هوش مصنوعی: وقتی که از صفایی که در او وجود داشت، نوشیدم، درد سنگینی به من وارد شد که باعث شد احساس حقارت کنم و همین درد باعث کامل شدن صفای وجودم شد.
حاشیه ها
دل، یک حس است که یک موجود زنده را به موجود زنده دیگر و به عبارتی به زندگی ارتباط می دهد
ساده ترین ارتباط بستگی و وابستگی است که به آن دلبستگی یا علاقمندی میشود گفت، میان فرزند و پدر و مادر و یا میان مرد و زن و یا دیگران
بعد از آن دلسپردگی و نگهداری و پرستاری است که شدت بیشتری دارد
مرحله بالا تر دلدادگی است که دل شما دیگر در دست و کنترل شما نیست بلکه جای دیگری است
جان انسان به همین میزان کم و زیاد میشود و کوشش و توان ما را بالا میبرد
حس دل قوت جان است
فکر انسان نیز صاف تر و روشن تر میشود
فکر روشن و صاف را با واژه مستی و هشیاری بیان میکنیم
هوشیاری موقعی لازم است که با مسائل روبرو هستیم انسان دلداده تکلیفش روشن است و مستی میخواهد تا دلدادگی را افزون کند و جان و تلاشش گسترش یابد و کارهای بزرگتر و نو بکند و بر شکوه انسان و زندگی بیفزاید