گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸۵

از بس که ریخت جرعه بر خاک ما ز بالا
هر ذره خاک ما را آورد در علالا
سینه شکاف گشته دل عشق باف گشته
چون شیشه صاف گشته از جام حق تعالی
اشکوفه‌ها شکفته وز چشم بد نهفته
غیرت مرا بگفته می خور دهان میالا
ای جان چو رو نمودی جان و دلم ربودی
چون مشتری تو بودی قیمت گرفت کالا
ابرت نبات بارد جورت حیات آرد
درد تو خوش گوارد تو درد را مپالا
ای عشق با توستم وز باده تو مستم
وز تو بلند و پستم وقت دنا تدلی
ماهت چگونه خوانم مه رنج دق دارد
سروت اگر بخوانم آن راستست الا
سرو احتراق دارد مه هم محاق دارد
جز اصل اصل جان‌ها اصلی ندارد اصلا
خورشید را کسوفی مه را بود خسوفی
گر تو خلیل وقتی این هر دو را بگو لا
گویند جمله یاران باطل شدند و مردند
باطل نگردد آن کاو بر حق کند تولا
این خنده‌های خلقان برقی‌ست دُم بریده
جز خنده‌ای که باشد در جان ز رب اعلا
آب حیات‌، حق است وان کاو گریخت در حق
هم روح شد غلامش‌، هم روح‌ِ قدس‌، لالا

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از بس که ریخت جرعه بر خاک ما ز بالا
هر ذره خاک ما را آورد در علالا
لالا‌: خدمتکار

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۸۵ به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1397/03/04 14:06
جوینده

با سلام خدمت دوستان
لطفا می فرمایید منظور مولانا از روح تو بیت آخر چیه؟

1397/03/05 02:06
۷

به نظر نامطئنم روح نخست عزرائیل یا شاید روح که گفته اند ملک یا فرشته نیست ولی با پیامبرانی سر و سر داشته(تو مایه جن و نه جنس آن)
روح دوم جبرائیل
کسی که آسوده به حق پیوست و زندگی جاودانه یافت عزرائیل(یا روح) غلام او بوده(در رساندن جان به صاحب اصلی آن) و جبرائیل نیز لله او
به استاد چاوشی زنگ.بزنید با آواز تفسیر خواهند نمود.

1397/03/05 02:06
۷

ﻣﺎ ﺯ ﺑﺎﻻﯾﯿﻢ ﻭ ﺑﺎﻻ ﻣﯽ ﺭﻭﯾﻢ
ﻣﺎ ﺯ ﺩﺭﯾﺎﯾﯿﻢ ﻭ ﺩﺭﯾﺎ ﻣﯽ ﺭﻭﯾﻢ
ﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ
ﻣﺎ ﺯ ﺑﯽﺟﺎﯾﯿﻢ ﻭ ﺑﯽﺟﺎ ﻣﯽ ﺭﻭﯾﻢ
ﻻﺍﻟﻪ ﺍﻧﺪﺭ ﭘﯽ ﺍﻻﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ
ﻫﻤﭽﻮ ﻻ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﻻ ﻣﯽ ﺭﻭﯾﻢ
ﻗﻞ ﺗﻌﺎﻟﻮﺍ ﺁﯾﺘﯿﺴﺖ ﺍﺯ ﺟﺬﺏ ﺣﻖ
ﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﺬﺑﻪ ﺣﻖ ﺗﻌﺎﻟﯽ ﻣﯽ رویم

1398/10/27 11:12
مقصود

درود. این شعر را محمد اصفهانی خوانده است

1399/06/27 09:08
همایون

از غزل های پیش از ملاقات شمس است
حال و هوای متفاوت و عشق کلاسیک و بدون معنایی تازه

1402/04/05 13:07
علی میراحمدی

از بس که ریخت جرعه بر خاک ما ز بالا

هر ذره خاک ما را آورد در علالا(مولانا) 

اگر شراب خوری جرعه ای فشان برخاک

از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک( حافظ) 

یک مضمون و دو نوع بیان شعری

با خوانش بیت مولانا می توان به منظور حافظ هم پی برد و نیازی به آن همه مقدمه چینی و معناکردن کلمات و شرحهای طولانی هم نیست