گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸۳۷

یا رب من بدانمی‌چیست مراد یار من
بسته ره گریز من برده دل و قرار من
یا رب من بدانمی‌تا به کجام می کشد
بهر چه کار می کشد هر طرفی مهار من
یا رب من بدانمی‌سنگ دلی چرا کند
آن شه مهربان من دلبر بردبار من
یا رب من بدانمی‌هیچ به یار می رسد
دود من و نفیر من یارب و زینهار من
یا رب من بدانمی‌عاقبت این کجا کشد
یا رب بس دراز شد این شب انتظار من
یا رب چیست جوش من این همه روی پوش من
چونک مرا توی توی هم یک و هم هزار من
عشق تو است هر زمان در خمشی و در بیان
پیش خیال چشم من روزی و روزگار من
گاه شکار خوانمش گاه بهار خوانمش
گاه میش لقب نهم گاه لقب خمار من
کفر من است و دین من دیده نوربین من
آن من است و این من نیست از او گذار من
صبر نماند و خواب من اشک نماند و آب من
یا رب تا کی می کند غارت هر چهار من
خانه آب و گل کجا خانه جان و دل کجا
یا رب آرزوم شد شهر من و دیار من
این دل شهر رانده در گل تیره مانده
ناله کنان که ای خدا کو حشم و تبار من
یا رب اگر رسیدمی شهر خود و بدیدمی
رحمت شهریار من وان همه شهر یار من
رفته ره درشت من بار گران ز پشت من
دلبر بردبار من آمده برده بار من
آهوی شیرگیر من سیر خورد ز شیر من
آن که منم شکار او گشته بود شکار من
نیست شب سیاه رو جفت و حریف روز من
نیست خزان سنگ دل در پی نوبهار من
هیچ خمش نمی‌کنی تا به کی این دهل زنی
آه که پرده در شدی ای لب پرده دار من

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یا رب من بدانمی‌چیست مراد یار من
بسته ره گریز من برده دل و قرار من
هوش مصنوعی: ای پروردگارا، به من نشان بده که خواسته‌ی دوست من چیست. او راه فرار من را بسته و دل و آرامشم را ربوده است.
یا رب من بدانمی‌تا به کجام می کشد
بهر چه کار می کشد هر طرفی مهار من
هوش مصنوعی: خدایا، من را آگاه کن که به کدام سمت می‌رانم و به خاطر چه هدفی به این سو و آن سو می‌روم.
یا رب من بدانمی‌سنگ دلی چرا کند
آن شه مهربان من دلبر بردبار من
هوش مصنوعی: ای پروردگار، می‌دانم که چرا دل سنگی من برای آن شاه مهربان و بی‌تابی که دلبر من است، دلدادگی می‌کند.
یا رب من بدانمی‌هیچ به یار می رسد
دود من و نفیر من یارب و زینهار من
هوش مصنوعی: پروردگارا، آیا هیچ‌یک از آلام و دردهای من به معشوق می‌رسد؟ ناله و فریاد من، ای خدا، تو را به یاری می‌طلبم.
یا رب من بدانمی‌عاقبت این کجا کشد
یا رب بس دراز شد این شب انتظار من
هوش مصنوعی: ای خدای من، می‌دانم که سرانجام این انتظار به کجا می‌انجامد، اما این شب پر از انتظار برای من خیلی طولانی شده است.
یا رب چیست جوش من این همه روی پوش من
چونک مرا توی توی هم یک و هم هزار من
هوش مصنوعی: ای پروردگار، چرا این‌گونه درون من آشفتگی وجود دارد، در حالی که من سنگینی بار و عدم آرامش خود را با پوشیدن لباس‌ها پنهان کرده‌ام؟ زمانی که تو در من هستی، من هم می‌توانم واحد باشم و هم هزاران وجود متفاوت را در خود احساس کنم.
عشق تو است هر زمان در خمشی و در بیان
پیش خیال چشم من روزی و روزگار من
هوش مصنوعی: عشق تو همیشه در حرکات و گفتارم جلوه‌گر است و در تصور من، تو مظهر روز و زندگی‌ام هستی.
گاه شکار خوانمش گاه بهار خوانمش
گاه میش لقب نهم گاه لقب خمار من
هوش مصنوعی: گاهی او را شکار می‌نامم، گاهی بهار، گاهی لقب میش به او می‌دهم و گاهی هم به عنوان خمار از او یاد می‌کنم.
کفر من است و دین من دیده نوربین من
آن من است و این من نیست از او گذار من
هوش مصنوعی: نقش باورها و اعتقادات من با نگاه روشن بینم مشخص می‌شود. آنچه که واقعاً به من تعلق دارد، در درون من است و نه در آنچه که نمایان است. پس از او و از دیگران عبور می‌کنم.
صبر نماند و خواب من اشک نماند و آب من
یا رب تا کی می کند غارت هر چهار من
هوش مصنوعی: دیگر تحملی نمانده و خواب من از دل رفته است، اشک و ناله‌ام هم دیگر سوختم و از من آبی نمانده. خداوندا تا کی قرار است همه چیز را از من بربایند و در وجودم هیچ چیزی باقی نگذارند؟
خانه آب و گل کجا خانه جان و دل کجا
یا رب آرزوم شد شهر من و دیار من
هوش مصنوعی: کجا می‌توان خانه‌ای از آب و گل داشت و کجا می‌تواند خانه‌ای از جان و روح قرار گیرد؟ ای پروردگار، آرزوی من این است که شهر و دیار من باشد.
این دل شهر رانده در گل تیره مانده
ناله کنان که ای خدا کو حشم و تبار من
هوش مصنوعی: این دل، که از دیار خود طرد شده و در اوضاع ناخوشایند به سر می‌برد، با صدای ناله‌ای از خدا می‌خواهد که کجا هستند پیرامونیان و بستگان او.
یا رب اگر رسیدمی شهر خود و بدیدمی
رحمت شهریار من وان همه شهر یار من
هوش مصنوعی: ای خدا، اگر به شهر خود برسم و رحمت پادشاه خود را ببینم، تمام شهر را برای خودم می‌دانم.
رفته ره درشت من بار گران ز پشت من
دلبر بردبار من آمده برده بار من
هوش مصنوعی: عشق من به جای من بار سنگینی را به دوش می‌کشد و حالا به سراغ من آمده تا این بار را از肩 من بردارد.
آهوی شیرگیر من سیر خورد ز شیر من
آن که منم شکار او گشته بود شکار من
هوش مصنوعی: آهوی زیبا و شیرین من از شیر من سیر و سیر شده است. آن آهویی که من به دنبال آن بودم، حالا تبدیل به شکار من شده است.
نیست شب سیاه رو جفت و حریف روز من
نیست خزان سنگ دل در پی نوبهار من
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر بیان می‌کند که شب تاریک و غمگین حریف و هم‌تراز روز روشن و شاد او نیست. همچنین اشاره دارد که پاییز سرد و بی‌رحم نمی‌تواند بهار خوش‌آمد و زندگی‌بخش او را به چالش بکشد.
هیچ خمش نمی‌کنی تا به کی این دهل زنی
آه که پرده در شدی ای لب پرده دار من
هوش مصنوعی: تو هرگز آرام نمی‌گیری و مدام در حال نواختن این دهل هستی. وای بر من که پرده کنار رفت و تو، ای صاحب لب‌های پر از راز، نمایان شدی.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۸۳۷ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1393/08/03 16:11
مژگان

بیت بسیار زیبا واثر گذار این غزل
هیچ خمش نمی‌کنی تا به کی این دهل زنی
آه که پرده در شدی ای لب پرده دار من

1395/03/21 23:05
امین افشار

خانه آب و گل کجا؟! خانه جان و دل کجا؟!!
یا رب آرزوم شد... شهر من و دیار من...

1397/01/17 22:04
بابک بامداد مهر

دلبرِ بردبار من آمده برده بارِمن
ترکیب زیبای است
همچنین
آهوی ِشیرگیر من....

1398/03/25 13:05
فرشید فلاحی

سلام یکی از زیبا ترین غزل های حضرت مولانا ست گمانم این مصراع یاربِ تاک می کند غارتِ هر چهار من به صرورت وزنی باید اینگونه خوانده شود تا نظر استادان چه باشد

1399/02/29 02:04
mehdi nasiri

رفته رَهِ دُرُشتِ من بارِ گِران زِ پُشتِ من

دِلْبَرِ بُردبارِ من آمده بُرده بارِ من

این خوانش اشتباه است:
رفته رَهِ دُرُشتْ من بارِ گِران زِ پُشتْ من
دِلْبَرِ بُردبارِ من آمده بُرده بارِ من