گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸۲۸

باز نگار می کشد چون شتران مهار من
یارکشی است کار او بارکشی است کار من
پیش رو قطارها کرد مرا و می کشد
آن شتران مست را جمله در این قطار من
اشتر مست او منم خارپرست او منم
گاه کشد مهار من گاه شود سوار من
اشتر مست کف کند هر چه بود تلف کند
لیک نداند اشتری لذت نوشخوار من
راست چو کف برآورم بر کف او کف افکنم
کف چو به کف او رسد جوش کند بخار من
کار کنم چو کهتران بار کشم چو اشتران
بار کی می کشم ببین عزت کار و بار من
نرگس او ز خون من چون شکند خمار خود
صبر و قرار او برد صبر من و قرار من
گشته خیال روی او قبله نور چشم من
وان سخنان چون زرش حلقه گوشوار من
باغ و بهار را بگو لاف خوشی چه می زنی
من بنمایمت خوشی چون برسد بهار من
می چو خوری بگو به می بر سر من چه می زنی
در سر خود ندیده‌ای باده بی‌خمار من
باز سپیدی و برو میر شکار را بگو
هر دو مرا توی بلی میر من و شکار من
مطلع این غزل شتر بود از آن دراز شد
ز اشتر کوتهی مجو ای شه هوشیار من

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز نگار می کشد چون شتران مهار من
یارکشی است کار او بارکشی است کار من
هوش مصنوعی: دو معشوقه، مانند شترانی که در دستان یک شخص مهار شده‌اند، همیشه در حال کشیدن و جلب توجه هستند. در این میان، مسئولیت من تنها حمل و نقل و بار کشی است و کار اصلی او جذب و جلب دیگران است.
پیش رو قطارها کرد مرا و می کشد
آن شتران مست را جمله در این قطار من
هوش مصنوعی: مقابل من، قطارها حرکت می‌کنند و مرا به سمت خود می‌کشند، مانند اینکه شتران مست را به دنبال خود می‌برند در این سفر.
اشتر مست او منم خارپرست او منم
گاه کشد مهار من گاه شود سوار من
هوش مصنوعی: من مانند شتری سرمست هستم و در کنار او به دنبال چمن می‌گردم. گاهی او مرا به جلو می‌کشد و گاهی سوار بر من می‌شود.
اشتر مست کف کند هر چه بود تلف کند
لیک نداند اشتری لذت نوشخوار من
هوش مصنوعی: شتر مست با پاهایش هرچه در اطرافش باشد را خراب می‌کند، اما نمی‌داند که لذت چریدن و چرا خوردن برای من چه معنایی دارد.
راست چو کف برآورم بر کف او کف افکنم
کف چو به کف او رسد جوش کند بخار من
هوش مصنوعی: وقتی دستم را بالا می‌برم و بر کف دست او می‌زنم، اگر دست من به دست او برسد، احساس من به جوش می‌آید و بخار می‌شود.
کار کنم چو کهتران بار کشم چو اشتران
بار کی می کشم ببین عزت کار و بار من
هوش مصنوعی: من مثل جوان‌ترها سخت کار می‌کنم و همچون شترها بار می‌کشم، ولی ببینید که کار و زندگی من چقدر با عزت است.
نرگس او ز خون من چون شکند خمار خود
صبر و قرار او برد صبر من و قرار من
هوش مصنوعی: چشمان نرگسی او به قدری جذاب و مسحورکننده است که به خاطر آنها، من دیگر نمی‌توانم خودم را کنترل کنم. زیبایی او باعث شده است که صبر و آرامشم را از دست بدهم و نتوانم در برابر احساساتم مقاومت کنم.
گشته خیال روی او قبله نور چشم من
وان سخنان چون زرش حلقه گوشوار من
هوش مصنوعی: به یاد آن چهره‌ زیبا، نور چشمم به سمت او جلب می‌شود و سخنان او برایم ارزشمند و زیباست، مانند زینتی که گوشواره دارد.
باغ و بهار را بگو لاف خوشی چه می زنی
من بنمایمت خوشی چون برسد بهار من
هوش مصنوعی: به باغ و بهار بگو که از خوشی‌اش حرف نزنند، چون وقتی بهار من بیاید، خوشی واقعی را به آن‌ها نشان می‌دهم.
می چو خوری بگو به می بر سر من چه می زنی
در سر خود ندیده‌ای باده بی‌خمار من
هوش مصنوعی: اگر نوشِ می می‌کنی، بگو به من که در دنیای خود چه می‌کنی؟ آیا تا به حال باده‌ی بی‌خمار من را تجربه کرده‌ای؟
باز سپیدی و برو میر شکار را بگو
هر دو مرا توی بلی میر من و شکار من
هوش مصنوعی: بار دیگر به سپیدی بگو که برو و به شکارچی بگو هر دو، من هم شکارم و هم شکارچی.
مطلع این غزل شتر بود از آن دراز شد
ز اشتر کوتهی مجو ای شه هوشیار من
هوش مصنوعی: بیت اشاره به این دارد که وقتی می‌خواهیم به موضوعی عمیق‌تر بپردازیم، بهتر است از ابتدا با دقت و هوشیاری شروع کنیم. بیان شده که حتی اگر موضوعی به ظاهر بزرگ و پیچیده به نظر برسد، از جزئیات و نکات ابتدایی آن غافل نشویم. در این راه، هوشیاری و دقت هدف اصلی است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۸۲۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1392/10/28 22:12
حسین سلمانی

با سپاس از زحماتتان
کار کنم چو کهتران بار کشم چو اشتران
بار کی می کشم ببین عزت کار و بار من
بار «که» می کشم که به اشتباه «کی» نگاشته شده است

1403/12/28 05:02
برمک

بار کی میکشم  است کی همان که است به گویش کهن

1395/02/06 09:05
داریوش احمدی

عرض سلام خدمت اساتید بزرگوار
یقین ندارم اما این غزل مولانا به گفته جناب سهند ایرانمهر شاید اشاره به داستان زیر داشته باشد:
️روزی در طفولیت حسن مر محمد - صلی الله علیه- را گفت که می خواهم بر اُشتری سوار شوم و کمی برانم! محمد گفت: چون باشد که اُشتر تو شوم؟ حسن گفت: نیکو بود. پس بر دوش او نشست و از این حجره بدان حجره راند و وقت محمد به غایت خوش گشته بود.در آن حال حسن گفت: اُشتران را مهار می باشد و شتر من مهار ندارد. محمد گیسوی خود از دو سو بدست طفل داد و فرمود: این هم مهار اُشتر تو. چون اندکی راند، این بار گفت: ای جد من، نیکو شتری لیکن شتران آواز برآرند و عٓف کنند و شتر من عٓف نمی کند. مصطفی چون این شنید، آواز برداشت که :" عٓفُو".
"ربیع الابرار- زمخشری"

1399/05/24 14:07

در مصرع دوم بیت اخر که به این صورت (ز اشتر کوتهی مجو ای شه هوشیار من )ادر ج شده حتمالا جابجایی واژه صورت گرفته و شعر دچار اشکال وزنی گردیده و بیت از زیبایی افتاده است که صورت صحیح مصرع بدینگونه است
(کوتهی از شتر مجو ای شه هوشیار من)

1401/09/29 22:11
رضا از کرمان

سلام  جناب سینایی

بنظر بنده جدا از وزن وآوا، از نظر قرابت وتکمیل  معنای مصرع اول نیز به صورتی که جنابعالی فرمودید  صحیح‌تر است 

1403/12/28 05:02
برمک

وزن و اهنگ بسیار خوش است  «زاشتر کوتهی مجو ای شه هوشیار من» گمانم شما  گرفتار امختگی زمان شده اید  از انجا که  امخته این زمانید میپندارید که مولوی هم باید بزبان امروز و امخته شما سخن گوید
بنگرید که اشتر  است و نه  شتر
 کوتهی مجو  با هم است و  میانش  شتر نگنجد