گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸۲۱

آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن
آینه صبوح را ترجمه شبانه کن
ای پدر نشاط نو بر رگ جان ما برو
جام فلک نمای شو وز دو جهان کرانه کن
ای خردم شکار تو تیر زدن شعار تو
شست دلم به دست کن جان مرا نشانه کن
گر عسس خرد تو را منع کند از این روش
حیله کن و ازو بجه دفع دهش بهانه کن
در مثل است کاشقران دور بوند از کرم
ز اشقر می کرم نگر با همگان فسانه کن
ای که ز لعب اختران مات و پیاده گشته‌ای
اسپ گزین فروز رخ جانب شه دوانه کن
خیز کلاه کژ بنه وز همه دام‌ها بجه
بر رخ روح بوسه ده زلف نشاط شانه کن
خیز بر آسمان برآ با ملکان شو آشنا
مقعد صدق اندرآ خدمت آن ستانه کن
چونک خیال خوب او خانه گرفت در دلت
چون تو خیال گشته‌ای در دل و عقل خانه کن
هست دو طشت در یکی آتش و آن دگر ز زر
آتش اختیار کن دست در آن میانه کن
شو چو کلیم هین نظر تا نکنی به طشت زر
آتش گیر در دهان لب وطن زبانه کن
حمله شیر یاسه کن کله خصم خاصه کن
جرعه خون خصم را نام می مغانه کن
کار تو است ساقیا دفع دوی بیا بیا
ده به کفم یگانه‌ای تفرقه را یگانه کن
شش جهت است این وطن قبله در او یکی مجو
بی وطنی است قبله گه در عدم آشیانه کن
کهنه گر است این زمان عمر ابد مجو در آن
مرتع عمر خلد را خارج این زمانه کن
ای تو چو خوشه جان تو گندم و کاه قالبت
گر نه خری چه که خوری روی به مغز و دانه کن
هست زبان برون در حلقه در چه می شوی
در بشکن به جان تو سوی روان روانه کن

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن
آینه صبوح را ترجمه شبانه کن
هوش مصنوعی: عشق را در وجود ما جاری کن و زیبایی صبح را به زبان شب بیان کن.
ای پدر نشاط نو بر رگ جان ما برو
جام فلک نمای شو وز دو جهان کرانه کن
هوش مصنوعی: ای پدر، لطف و شادابی تازه‌ای بر روح ما ببخش و مانند جامی از آسمان، خود را به ما نشان بده و مرز بین این دو جهان را کنار بزن.
ای خردم شکار تو تیر زدن شعار تو
شست دلم به دست کن جان مرا نشانه کن
هوش مصنوعی: ای خردمندا، من شکار تو هستم و هدف تو تیراندازی است. دل من را با دستانت پر کن و جان مرا نشانه بگیر.
گر عسس خرد تو را منع کند از این روش
حیله کن و ازو بجه دفع دهش بهانه کن
هوش مصنوعی: اگر نگهبان عقل و خرد تو را از این راه بازدارد، با نیرنگ و حیله رفتار کن و بهانه‌ای بیاور تا او را دور کنی.
در مثل است کاشقران دور بوند از کرم
ز اشقر می کرم نگر با همگان فسانه کن
هوش مصنوعی: در مثل می‌گویند، چون درخت کاشقران دور باشد از کرم، می‌توانی نگاه کنی و با همه درباره زیبایی و داستان‌هایش صحبت کنی.
ای که ز لعب اختران مات و پیاده گشته‌ای
اسپ گزین فروز رخ جانب شه دوانه کن
هوش مصنوعی: ای کسی که از بازی ستاره‌ها شکست خورده‌ای و به زمین افتاده‌ای، همچون اسب برگزیده‌ای که چهره‌ات درخشان است، به سوی پادشاه دوان دوان برو!
خیز کلاه کژ بنه وز همه دام‌ها بجه
بر رخ روح بوسه ده زلف نشاط شانه کن
هوش مصنوعی: بلند شو و کلاهِ کج را بردار و از تمام مشکلات بگذر. بر چهره‌ات بوسه‌ای بزن و زلف شادی را مرتب کن.
خیز بر آسمان برآ با ملکان شو آشنا
مقعد صدق اندرآ خدمت آن ستانه کن
هوش مصنوعی: بیدار شو و به آسمان پرواز کن، با فرشتگان آشنا شو و در جایگاه درست قرار بگیر. در خدمت آن محبوب باش و او را به خود جلب کن.
چونک خیال خوب او خانه گرفت در دلت
چون تو خیال گشته‌ای در دل و عقل خانه کن
هوش مصنوعی: وقتی فکر خوب او در دلت جا می‌گیرد، تو نیز باید همان گونه که او را در دل و عقل‌ات جای داده‌ای، برای خودت نیز همین طور عمل کنی.
هست دو طشت در یکی آتش و آن دگر ز زر
آتش اختیار کن دست در آن میانه کن
هوش مصنوعی: در زندگی دو انتخاب پیش رو داریم: یکی مسیر خطرناک و پرهیجان و دیگری مسیر مطمئن و با ارزش. انتخاب با خود ماست که کدام یک را برگزینیم و در این انتخاب باید به دقت عمل کنیم.
شو چو کلیم هین نظر تا نکنی به طشت زر
آتش گیر در دهان لب وطن زبانه کن
هوش مصنوعی: ای جوان، مانند حضرت کلیم (موسی) باش و چشم خود را باز کن؛ اگر توجه نکنی، ممکن است دچار مشکلاتی شوی. آتش را در دهان خود نگه‌دار و از آن به نفع وطن خود بهره‌برداری کن.
حمله شیر یاسه کن کله خصم خاصه کن
جرعه خون خصم را نام می مغانه کن
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تصویرسازی از قدرت و شجاعت می‌پردازد. او از تهاجم شیر به عنوان نمادی از قدرت و شجاعت یاد می‌کند و می‌گوید که باید با قاطعیت و نیرومندی به دشمن حمله کرد. او همچنین اشاره می‌کند که خون دشمن باید به عنوان نشانه‌ای از پیروزی و قدرت، مانند نام‌های سازندگان شراب، تجلیل شود. در واقع، این بیت تأکیدی بر پیروزی و غلبه بر دشمنان است.
کار تو است ساقیا دفع دوی بیا بیا
ده به کفم یگانه‌ای تفرقه را یگانه کن
هوش مصنوعی: ساقی، این وظیفه توست که شراب را بیاوری و با دست من، وحدت را ایجاد کنی و تفرقه‌ها را از بین ببری.
شش جهت است این وطن قبله در او یکی مجو
بی وطنی است قبله گه در عدم آشیانه کن
هوش مصنوعی: این سرزمین از هر سو تقسیم شده است، اما در این میان فقط یک نقطهٔ واقعی وجود دارد. دوری از وطن تنها نشانی بر بی‌هویتی است، پس در جاهای نامعلوم آشیانه نکن.
کهنه گر است این زمان عمر ابد مجو در آن
مرتع عمر خلد را خارج این زمانه کن
هوش مصنوعی: این زمانه، زمانه‌ای کهن و قدیمی است، بنابراین به دنبال عمر جاودان و ابدی مباش. از این زمانه رها شو و به سمت باغ و دنیای بهشتی قدم بگذار.
ای تو چو خوشه جان تو گندم و کاه قالبت
گر نه خری چه که خوری روی به مغز و دانه کن
هوش مصنوعی: تو مانند خوشه‌ای هستی که جان تو مانند گندم و کاه است. اگر به ظاهر خود توجه نکنی و فقط به ظاهر بپردازی، چه تفاوتی با یک خر داری؟ باید به مغز و دانه‌ای که درونت است توجه کنی.
هست زبان برون در حلقه در چه می شوی
در بشکن به جان تو سوی روان روانه کن
هوش مصنوعی: زبان تو در دنیای بیرون در حصاری محدود است، پس چرا برای خودت محدودیت ایجاد می‌کنی؟ به جانت گوش کن و خود را به سمت آزادی و ج جریان زندگی ببر.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۸۲۱ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۱۸۲۱ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1390/01/11 19:04
خفی

غزلی رندانه است که حضرت مولانا برای رهروان طریق عشق نشانه هاو آدرسی رابازگو میفرمایندکه انشاءالله با تامل بیشترخوانده شود آب حیات عشق که همانا جاودانگی وبقا میبخشد خفی / یاعلی مدد

1390/01/17 22:04
شهروز

سه بیت نخست این غزل را استاد شهرام ناظری بسیار شور انگیز اجرا نموده اند.

1392/11/29 00:01
جواد

حمله شیر یاسه کن کله خصم خاصه کن
جرعه خون خصم را نام می مغانه کن
یعنی چه؟

1392/11/29 18:01
رسته

حملۀ شیر یاسه کن ...
در مثنوی معنوی و دیوان شمس در چند مورد دیگر هم واژۀ یاسه به کار رفته است:
دفتر ششم بخش 108
مَنْ صَمَتْ مِنْکُم نَجا بُد یاسه‌اش // خامشان را بود کیسه و کاسه‌اش
دفتر سوم بخش 26 ( در داستان زادن موسی)
گر فتادندی به ره در پیش او // بهر آن یاسه بخفتندی برو
یاسه این بد که نبیند هیچ اسیر // در گه و بیگه لقای آن امیر
غزل 2066
گوید تو کار خویش می‌کن و من کار خویش // این بده‌ست از ازل یاسه پیشین من
غزل 1875
خواهی تو دو عالم را همکاسه و هم یاسه // آن کحل اناالله را در عین دو عالم زن
با توجه به موارد فوق یاسه را به معنی آیین، رسم، قانون می‌توان گرفت. در واژه نامه‌ها معنی خواهش و آرزو را هم برای آن آورده‌اند.
بیت‌های 10 و 11 به داستان آزمایش کودکی موسی در پیش فرعون اشاره دارد که یک تشت آتش و یک تشت زر پیش کودک نهادند و کودک دست در آتش کرد. بیت 12 هم ادامۀ همان داستان است. ولی اگر دقت بکنیم خواهیم دید که یاسه در این بیت معنی دوگانه دارد هم به معنی رسم و قانون و آیین است و هم به معنی خواهش و آرزو. این هنر را در شعر می‌گویند ایهام. هنر ایهام در قدیم در شعر عرب هم وجود داشته است ولی در شعر فارسی به خصوص بعد از مولوی در دوران حافظ و سلمان کسترش شگفتی یافت و در دوران صائب به اوج رسید. هنر ایهام ضد دیالکتیک است. در منطق دیالکتیک کل را به اجزاء تجزیه و تحلیل می کنیم ولی در ایهام از چند وجه به کل می‌نگریم، بدون آن که کل را به اجزاء آن تجزیه بکنیم. ایهام همیشه روی به بالا دارد در حالی که دیالکتیک همیشه روی به پایین دارد. مولوی بارها فرعون را به عنوان نماد روش تحلیلی ترسیم می کند. بیت‌های 13 و 14 ثمر بیت 12 را می‌چیند و روی به یگانگی می‌آورد.

1392/11/29 21:01
امین کیخا

با درود به رسته نیکو رایم .یاسه لغتی است هنوز به لری به کار می رود و معنی آرزو را می دهد و نیز در کردی هم هست در شکل تاسوار یعنی آرزومند .

1392/11/29 21:01
امین کیخا

به لری می گوییم ( دلم یاسته می که ) یعنی دلم آرزوتو داره .

1392/11/29 21:01
امین کیخا

البته یاسا به مغولی یعنی قانون .

1393/05/22 12:08
حمیدرضا دماوندی

شست دلم به دست کن

1393/12/08 14:03
وحید م

در زبان کردی کلمه ی تاسه هم داریم که به یاسه شبیه میباشد و معنای امید و آرزو میدهد

1395/04/17 03:07
مرضیه

مقصود از " آینه صبوح رأ ترجمه شبانه کن" چیست؟

1395/07/28 12:09
بامداد

خانم مرضیه منظور مولانا از اون مصرع این هست که نشاط الهی رو به زبان دنیای تاریک من دربیار تا بتونم بفهممش. آینه ی صبوح همون نشاط و شراب الهی هست.

1396/06/25 12:08
احسان

سید آرش شهریاری در آلبوم مشق نام لیلی به زیبایی این شعر را بصورت تصنیف اجرا کرده اند

1396/07/22 22:10
فرزاد اقبال

مرضیه خانم "اینه صبوح" یعنی جام شرابی که صبحگاه می نوشیدند که مثل اینه درخشان و تابناک بود. ترجمه شبانه صبوح میشه دبوق. دبوق مقابل صبوح بود و شرابی بود که وقت شب می نوشیدند.
شاعر در مصراع اول از "اب حیات عشق" میگه و چون اب حیات طبق افسانه ها در ظلمات بوده اما مثل نور می درخشیده، واس همون اون رو به اینه دبوق تشبیه میکنه و در حقیقت میگه اب حیات همون جام شرابه.

1396/07/22 22:10
فرزاد اقبال

در مثل است که اشقران دور بوند از کرم
ز اشقر می کرم نگر، بر همگان فسانه کن
اشقر اسب دو رنگ که ظاهرا از ترکیب چند نژاد حاصل شده. کرم بمعنی نژاده و نجیبه. شاعر ظاهرا میگه معروفه که اسبهای اشقر کرم ندارند (نژاده و اصیل نیستند) اما اشقر می (تشبیه شراب بوجه رنگ) کریمه و شراب نوش رو بخشنده میکنه.
در بیت اشقر و کرم ایهامی بکار رفته به نظر من.

1396/09/18 12:12
بهار بیک

دوستان بزرگوار شعر شناس اگر درباره ی مصرع " کله خصم خاصه کن " نظری دارید بفرمایید .سپاسگزارم

1396/11/02 23:02
آریا ایرانی

مولوی در دیوان شمس، غزلی دارد که با این بیت آغاز می‌شود:
آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن
آینۀ صبوح را ترجمۀ شبانه کن
استاد محمدرضا شفیعی کدکنی در زیر مصرع دوم این بیت، شرحی نوشته است که گمان نمی‌کنم در ادبیات فارسی، چنین شرحی سابقه داشته باشد. می‌نویسد:
«آینۀ صبوح را ترجمۀ شبانه کن» یعنی آینۀ «صبوح را ترجمۀ شبانه کن»! هر نوع تغبیر نحوی و واژگانی در این گونه عبارات، به معنای کُشتن هنر و مبتذل کردن دستاوردهای نبوغ بشری است. معنی این‌گونه عبارات، به شمار لحظه‌های عمر کسانی که می‌توانند این عبارات را از ذهن خود عبور دهند، تعدد و تنوع و بی‌کرانگی دارد و هر کسی از ظن خود، در هر لحظه‌ای، یار «یکی از آن معانی» است و در لحظۀ بعد، یار «معنی دیگری»، تا قیامت. این چند کلمه را به آن دلیل نوشتم که در طول سال‌ها، افرادی از من می‌پرسیدند چرا این مصرع را معنا نکرده‌ای؟
(غزلیات شمس تبریزی، با مقدمه و گزینش و تفسیر محمدرضا شفیعی کدکنی، انتشارات سخن، ج2، ص677)

1396/12/03 11:03
آرش آذیش

خیز بر آسمان برآ با ملکان شو آشنا
مقصد صدق اندرآ خدمت آن ستانه کن
در بالا مقعد آمده نا درست است

1397/02/21 23:04
بابک بامداد مهر

درشعری چنین پرشورکه شاعردربی خویشتنی واژه هارا چنانچون ابزاری دراختیارمعنایی برترقرارمی دهد،گاهی تحت اللفظی دنبال معنی گشتن مضحک می شود.دربسترحماسی گونه وخارق العاده این شعردرحالیکه اشاره می شودآب حیات عشق رادررگ ماروانه کن
گفتن
حمله شیریاسه کن کله خصم خاصه کن
به نظرظاهری‌ضعف داردولی اشاره می کندکه حمله ای مثل شیربر سردشمن ویژه خودبکن(به جای ضعف وزبونی دربرابردشمن وزوال)
وازپیروزی بردشمنت ازجرعه خون اوسرمست شو(جاودانگی وپیروزی برعدم)
جرعه خون خصم رانام می مغانه کن.
مهمچون می زرتشتیان ازآن جرعه سرمست شو
ازلحاظ آوایی هم خصم خاصه درایجادموسیقی درخدمت هیجان ومعنای شورانگیزغزل است

1397/03/21 04:06
بهیار

حاشیه های خوبی نوشتید اما هیجکس اشاره ای به یکی از مهمترین ابیات این غزل تا کنون نکرده:
شش جهت است این وطن قبله در او یکی مجو بی وطنی است قبله گه در عدم آشیانه کن
به نظر من این بیت کلیدی وبسیار آموزنده است. مولانا عشق را برترین قبله می داند او اسیر وطن و وطن پرستی نیست. . دعوای بسیاری از ما این است که مولانا افغان بوده یا پارسی یا رومی در جالی که او متعلق به عشق است. وطن پرستی ( نه وطن دوستی) از خطاها وخطر های بزرک انسان امروز است. متحجر بودن در پرستش یک قبله در اموزه های نهایی مولانا نیست. قبله او عشق است. هرگاه عاشق باشیم عاشق همه چیز هستیم عاشق همه انسان ها ؛ حیوانات؛ گیاهان و وهمه مکان ها اولویتی نیست قبله ای نیست.
آموزه های مولانا را به جد به کار بگیریم نه قفط بخوانیم و به به چه چه کنیم. امروز از خود بپرسید قبله گاه من کجاست؟ وطن من کجاست؟ و خود را با معیارهای مولوی محک بزنید.
وضع دنیا امروز این است:
این سو کشان با دلخوشان آن سو کشان با ناتخوشان یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گردابها
متاسفانه به کوته بینی بشر کشتی درجال شکستن است نه گدار. عاشق وبی قبله و قبیله باشید.

1402/09/30 23:11
علی فراهانی

این بیت نیز تایید دوباره مولانا بر "عدم " از دو منظر می باشد

ما وجود یا منیت خود را از طریق جسم و شخصیت خود درک می کنیم یا در واقع متوجه می شویم. و بر اساس همین جسم خود شش جهت را نسبت به بدن خود تعیین میکنیم

حال مولانا میگه ای به گونه ای باید از خود تهی شوی و در عدم باشی که علاوه بر منیتی که نداری، خودت را  از طریق جسم هم نمی توانی احساس کنی که متعاقبا شش جهت هم دیگر معنی ندارد

1397/05/13 10:08
شقایق عسگری

بهیار عزیز این بیت توجه منوهم جلب کرد. حاشیه هارو خوندم اما فقط تفسیر شمارو دیدم. دوستان لطفا اگه کسی میدونه بیشتر توضیح بده چرا گفته شش جهت است این وطن... آیا عدد 6 معنی خاصی داره؟

1397/05/20 03:08
بهیار

شقایق عزیز
شش جهت به معنی چپ راست جلو عقب بالا و پایین است و موقعیت حظور فرد را در فضای موجود تعیین میکند. معنی پیچیده و خاصی ندارد ودر بسیاری از اشعار شاعران آمده است.

1397/06/30 19:08
عادل نصیری

در مورد "حمله شیر یاسه کن کله خصم خاصه کن"
یاسه به معنی راه و روش و تبعیت از آداب آمده در معنی بیت : از روش شیر در گرفتن شکار پیروی کن که سر شکار را موقع حمله انتخاب (خاصه) می کند. علت این انتخاب توسط شیر هم مشخص هست چون بلافاصله گلوی شکار را با دهان میگیرد و با پاره کردن رگ گردن شکار تسلیم می شود

ضمن تقدیم احترام به همه دوستان، در پاسخ به آقای آرش آذیش که گفته اند باید کلمه مقعد با مقصد جایگزین شود لازم است به عرض برسانم کلمه مقعد در اینجا به معنی منزلگاه است و عبارت «مقعد صدق» از آیه 55 سوره قمر گرفته شده است. ان المتقین فی جنات و نهر. فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر. یعنی بندگان باتقوای خدا، در بهشت ها و کنار جویبارها هستند. در منزلگاه راستی، نزد فرمانروای مقتدر.

1398/03/12 22:06
سهراب

با سلام،
با احترام از دوستان و بزرگان عزیز تقاضای تفسیر و شرح این بیت را دارم:
گر عسس خرد تو را منع کند از این روش
حیله کن و ازو بجه دفع دهش بهانه کن
با تشکر.

1398/04/24 17:06
فرین

کسی می تواند کل شعر را تفسیر کند ؟ اگه بشه ممنون می شوم

1398/05/16 10:08
حسام

کار تو است ساقیا دفع دوی بیا بیا
ده به کفم یگانه‌ای تفرقه را یگانه کن
در این بیت ده به کفم یگانه ای به چه معناست!

1402/02/06 13:05
آراز توران

با سلام خدمت بزرگواران.

من متنی نمایش در دست دارم که موضوعش حضرت مولاناست و میخواهم آنرا به تورکی ترجمه کنم.( تورکی آذربایجانی) اشعار شروع نمایشنامه هم همین غزل هست . می تونید کمکم کنید؟

1404/01/07 07:04
محمد سلماسی زاده

در بیت :

ای پدر نشاط نو بر رگ جان ما برو

جام فلک نمای شو وز دو جهان کرانه کن

 

توضیحی که هوش مصنوعی کرده نادرست است
مراد مولانا ( به قدر فهم بنده ) آن است که :

جان عاشق چون به بیداری و حضور برسد ، نشاطی پایدار و نو به نو در جانش رود ، هم چو خون که در رگ جاری باشد و در این حالت ، عارف آگاه در مرتبه مشاهده نشیند و از دوجهان کرانه کند ، جامی شود که دنیا و عقبی را به رهروان طریق معنا بنماید.