غزل شمارهٔ ۱۸۲۱
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
غزلی رندانه است که حضرت مولانا برای رهروان طریق عشق نشانه هاو آدرسی رابازگو میفرمایندکه انشاءالله با تامل بیشترخوانده شود آب حیات عشق که همانا جاودانگی وبقا میبخشد خفی / یاعلی مدد
سه بیت نخست این غزل را استاد شهرام ناظری بسیار شور انگیز اجرا نموده اند.
حمله شیر یاسه کن کله خصم خاصه کن
جرعه خون خصم را نام می مغانه کن
یعنی چه؟
حملۀ شیر یاسه کن ...
در مثنوی معنوی و دیوان شمس در چند مورد دیگر هم واژۀ یاسه به کار رفته است:
دفتر ششم بخش 108
مَنْ صَمَتْ مِنْکُم نَجا بُد یاسهاش // خامشان را بود کیسه و کاسهاش
دفتر سوم بخش 26 ( در داستان زادن موسی)
گر فتادندی به ره در پیش او // بهر آن یاسه بخفتندی برو
یاسه این بد که نبیند هیچ اسیر // در گه و بیگه لقای آن امیر
غزل 2066
گوید تو کار خویش میکن و من کار خویش // این بدهست از ازل یاسه پیشین من
غزل 1875
خواهی تو دو عالم را همکاسه و هم یاسه // آن کحل اناالله را در عین دو عالم زن
با توجه به موارد فوق یاسه را به معنی آیین، رسم، قانون میتوان گرفت. در واژه نامهها معنی خواهش و آرزو را هم برای آن آوردهاند.
بیتهای 10 و 11 به داستان آزمایش کودکی موسی در پیش فرعون اشاره دارد که یک تشت آتش و یک تشت زر پیش کودک نهادند و کودک دست در آتش کرد. بیت 12 هم ادامۀ همان داستان است. ولی اگر دقت بکنیم خواهیم دید که یاسه در این بیت معنی دوگانه دارد هم به معنی رسم و قانون و آیین است و هم به معنی خواهش و آرزو. این هنر را در شعر میگویند ایهام. هنر ایهام در قدیم در شعر عرب هم وجود داشته است ولی در شعر فارسی به خصوص بعد از مولوی در دوران حافظ و سلمان کسترش شگفتی یافت و در دوران صائب به اوج رسید. هنر ایهام ضد دیالکتیک است. در منطق دیالکتیک کل را به اجزاء تجزیه و تحلیل می کنیم ولی در ایهام از چند وجه به کل مینگریم، بدون آن که کل را به اجزاء آن تجزیه بکنیم. ایهام همیشه روی به بالا دارد در حالی که دیالکتیک همیشه روی به پایین دارد. مولوی بارها فرعون را به عنوان نماد روش تحلیلی ترسیم می کند. بیتهای 13 و 14 ثمر بیت 12 را میچیند و روی به یگانگی میآورد.
با درود به رسته نیکو رایم .یاسه لغتی است هنوز به لری به کار می رود و معنی آرزو را می دهد و نیز در کردی هم هست در شکل تاسوار یعنی آرزومند .
به لری می گوییم ( دلم یاسته می که ) یعنی دلم آرزوتو داره .
البته یاسا به مغولی یعنی قانون .
شست دلم به دست کن
در زبان کردی کلمه ی تاسه هم داریم که به یاسه شبیه میباشد و معنای امید و آرزو میدهد
مقصود از " آینه صبوح رأ ترجمه شبانه کن" چیست؟
خانم مرضیه منظور مولانا از اون مصرع این هست که نشاط الهی رو به زبان دنیای تاریک من دربیار تا بتونم بفهممش. آینه ی صبوح همون نشاط و شراب الهی هست.
سید آرش شهریاری در آلبوم مشق نام لیلی به زیبایی این شعر را بصورت تصنیف اجرا کرده اند
مرضیه خانم "اینه صبوح" یعنی جام شرابی که صبحگاه می نوشیدند که مثل اینه درخشان و تابناک بود. ترجمه شبانه صبوح میشه دبوق. دبوق مقابل صبوح بود و شرابی بود که وقت شب می نوشیدند.
شاعر در مصراع اول از "اب حیات عشق" میگه و چون اب حیات طبق افسانه ها در ظلمات بوده اما مثل نور می درخشیده، واس همون اون رو به اینه دبوق تشبیه میکنه و در حقیقت میگه اب حیات همون جام شرابه.
در مثل است که اشقران دور بوند از کرم
ز اشقر می کرم نگر، بر همگان فسانه کن
اشقر اسب دو رنگ که ظاهرا از ترکیب چند نژاد حاصل شده. کرم بمعنی نژاده و نجیبه. شاعر ظاهرا میگه معروفه که اسبهای اشقر کرم ندارند (نژاده و اصیل نیستند) اما اشقر می (تشبیه شراب بوجه رنگ) کریمه و شراب نوش رو بخشنده میکنه.
در بیت اشقر و کرم ایهامی بکار رفته به نظر من.
دوستان بزرگوار شعر شناس اگر درباره ی مصرع " کله خصم خاصه کن " نظری دارید بفرمایید .سپاسگزارم
مولوی در دیوان شمس، غزلی دارد که با این بیت آغاز میشود:
آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن
آینۀ صبوح را ترجمۀ شبانه کن
استاد محمدرضا شفیعی کدکنی در زیر مصرع دوم این بیت، شرحی نوشته است که گمان نمیکنم در ادبیات فارسی، چنین شرحی سابقه داشته باشد. مینویسد:
«آینۀ صبوح را ترجمۀ شبانه کن» یعنی آینۀ «صبوح را ترجمۀ شبانه کن»! هر نوع تغبیر نحوی و واژگانی در این گونه عبارات، به معنای کُشتن هنر و مبتذل کردن دستاوردهای نبوغ بشری است. معنی اینگونه عبارات، به شمار لحظههای عمر کسانی که میتوانند این عبارات را از ذهن خود عبور دهند، تعدد و تنوع و بیکرانگی دارد و هر کسی از ظن خود، در هر لحظهای، یار «یکی از آن معانی» است و در لحظۀ بعد، یار «معنی دیگری»، تا قیامت. این چند کلمه را به آن دلیل نوشتم که در طول سالها، افرادی از من میپرسیدند چرا این مصرع را معنا نکردهای؟
(غزلیات شمس تبریزی، با مقدمه و گزینش و تفسیر محمدرضا شفیعی کدکنی، انتشارات سخن، ج2، ص677)
خیز بر آسمان برآ با ملکان شو آشنا
مقصد صدق اندرآ خدمت آن ستانه کن
در بالا مقعد آمده نا درست است
درشعری چنین پرشورکه شاعردربی خویشتنی واژه هارا چنانچون ابزاری دراختیارمعنایی برترقرارمی دهد،گاهی تحت اللفظی دنبال معنی گشتن مضحک می شود.دربسترحماسی گونه وخارق العاده این شعردرحالیکه اشاره می شودآب حیات عشق رادررگ ماروانه کن
گفتن
حمله شیریاسه کن کله خصم خاصه کن
به نظرظاهریضعف داردولی اشاره می کندکه حمله ای مثل شیربر سردشمن ویژه خودبکن(به جای ضعف وزبونی دربرابردشمن وزوال)
وازپیروزی بردشمنت ازجرعه خون اوسرمست شو(جاودانگی وپیروزی برعدم)
جرعه خون خصم رانام می مغانه کن.
مهمچون می زرتشتیان ازآن جرعه سرمست شو
ازلحاظ آوایی هم خصم خاصه درایجادموسیقی درخدمت هیجان ومعنای شورانگیزغزل است
حاشیه های خوبی نوشتید اما هیجکس اشاره ای به یکی از مهمترین ابیات این غزل تا کنون نکرده:
شش جهت است این وطن قبله در او یکی مجو بی وطنی است قبله گه در عدم آشیانه کن
به نظر من این بیت کلیدی وبسیار آموزنده است. مولانا عشق را برترین قبله می داند او اسیر وطن و وطن پرستی نیست. . دعوای بسیاری از ما این است که مولانا افغان بوده یا پارسی یا رومی در جالی که او متعلق به عشق است. وطن پرستی ( نه وطن دوستی) از خطاها وخطر های بزرک انسان امروز است. متحجر بودن در پرستش یک قبله در اموزه های نهایی مولانا نیست. قبله او عشق است. هرگاه عاشق باشیم عاشق همه چیز هستیم عاشق همه انسان ها ؛ حیوانات؛ گیاهان و وهمه مکان ها اولویتی نیست قبله ای نیست.
آموزه های مولانا را به جد به کار بگیریم نه قفط بخوانیم و به به چه چه کنیم. امروز از خود بپرسید قبله گاه من کجاست؟ وطن من کجاست؟ و خود را با معیارهای مولوی محک بزنید.
وضع دنیا امروز این است:
این سو کشان با دلخوشان آن سو کشان با ناتخوشان یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گردابها
متاسفانه به کوته بینی بشر کشتی درجال شکستن است نه گدار. عاشق وبی قبله و قبیله باشید.
این بیت نیز تایید دوباره مولانا بر "عدم " از دو منظر می باشد
ما وجود یا منیت خود را از طریق جسم و شخصیت خود درک می کنیم یا در واقع متوجه می شویم. و بر اساس همین جسم خود شش جهت را نسبت به بدن خود تعیین میکنیم
حال مولانا میگه ای به گونه ای باید از خود تهی شوی و در عدم باشی که علاوه بر منیتی که نداری، خودت را از طریق جسم هم نمی توانی احساس کنی که متعاقبا شش جهت هم دیگر معنی ندارد
بهیار عزیز این بیت توجه منوهم جلب کرد. حاشیه هارو خوندم اما فقط تفسیر شمارو دیدم. دوستان لطفا اگه کسی میدونه بیشتر توضیح بده چرا گفته شش جهت است این وطن... آیا عدد 6 معنی خاصی داره؟
شقایق عزیز
شش جهت به معنی چپ راست جلو عقب بالا و پایین است و موقعیت حظور فرد را در فضای موجود تعیین میکند. معنی پیچیده و خاصی ندارد ودر بسیاری از اشعار شاعران آمده است.
در مورد "حمله شیر یاسه کن کله خصم خاصه کن"
یاسه به معنی راه و روش و تبعیت از آداب آمده در معنی بیت : از روش شیر در گرفتن شکار پیروی کن که سر شکار را موقع حمله انتخاب (خاصه) می کند. علت این انتخاب توسط شیر هم مشخص هست چون بلافاصله گلوی شکار را با دهان میگیرد و با پاره کردن رگ گردن شکار تسلیم می شود
ضمن تقدیم احترام به همه دوستان، در پاسخ به آقای آرش آذیش که گفته اند باید کلمه مقعد با مقصد جایگزین شود لازم است به عرض برسانم کلمه مقعد در اینجا به معنی منزلگاه است و عبارت «مقعد صدق» از آیه 55 سوره قمر گرفته شده است. ان المتقین فی جنات و نهر. فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر. یعنی بندگان باتقوای خدا، در بهشت ها و کنار جویبارها هستند. در منزلگاه راستی، نزد فرمانروای مقتدر.
با سلام،
با احترام از دوستان و بزرگان عزیز تقاضای تفسیر و شرح این بیت را دارم:
گر عسس خرد تو را منع کند از این روش
حیله کن و ازو بجه دفع دهش بهانه کن
با تشکر.
کسی می تواند کل شعر را تفسیر کند ؟ اگه بشه ممنون می شوم
کار تو است ساقیا دفع دوی بیا بیا
ده به کفم یگانهای تفرقه را یگانه کن
در این بیت ده به کفم یگانه ای به چه معناست!
با سلام خدمت بزرگواران.
من متنی نمایش در دست دارم که موضوعش حضرت مولاناست و میخواهم آنرا به تورکی ترجمه کنم.( تورکی آذربایجانی) اشعار شروع نمایشنامه هم همین غزل هست . می تونید کمکم کنید؟
در بیت :
ای پدر نشاط نو بر رگ جان ما برو
جام فلک نمای شو وز دو جهان کرانه کن
توضیحی که هوش مصنوعی کرده نادرست است
مراد مولانا ( به قدر فهم بنده ) آن است که :
جان عاشق چون به بیداری و حضور برسد ، نشاطی پایدار و نو به نو در جانش رود ، هم چو خون که در رگ جاری باشد و در این حالت ، عارف آگاه در مرتبه مشاهده نشیند و از دوجهان کرانه کند ، جامی شود که دنیا و عقبی را به رهروان طریق معنا بنماید.