غزل شمارهٔ ۱۸۱۹
کافرم ار در دو جهان عشق بود خوشتر از این
دیده ایمان شود ار نوش کند کافر از این
عشق بود کان هنر عشق بود معدن زر
دوست شود جلوه از آن پوست شود پرزر از این
عشق چو بگشاید لب بوی دهد بوی عجب
مشک شده مست از او گشته خجل عنبر از این
عشق بود خوب جهان مادر خوبان شهان
خاک شود گوهر از آن فخر کند مادر از این
غزل شمارهٔ ۱۸۱۸: قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل منغزل شمارهٔ ۱۸۲۰: هی چه گریزی چندین یک نفس این جا بنشین
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کافرم ار در دو جهان عشق بود خوشتر از این
دیده ایمان شود ار نوش کند کافر از این
هوش مصنوعی: اگر کسی در دو جهان کافر باشد، اما عشق را تجربه کند، این برایش بهتر از این است که با ایمان زندگی کند. حتی اگر کافر هم باشد، نوشیدن از عشق برایش ارزشمندتر است.
عشق بود کان هنر عشق بود معدن زر
دوست شود جلوه از آن پوست شود پرزر از این
هوش مصنوعی: عشق، هنری است که مانند معدن طلاست؛ هنگامی که دوست جلوهگری میکند، از آن پوست و ظاهر، طلا و زیبایی به وجود میآید.
عشق چو بگشاید لب بوی دهد بوی عجب
مشک شده مست از او گشته خجل عنبر از این
هوش مصنوعی: وقتی عشق زبان باز کند، بویی شگفت و دلانگیز از خود منتشر میکند. مانند مشک که مست و گیج شده و از این بوی دلنشین، عنبر هم شرم و خجلت میگیرد.
عشق بود خوب جهان مادر خوبان شهان
خاک شود گوهر از آن فخر کند مادر از این
هوش مصنوعی: عشق مانند مادری خوب و مهربان است که در دنیای خوبان وجود دارد. وقتی انسانها به خاک بازگردند، ارزش و زیبایی آنها همچون گوهر در دنیا باقی میماند و مادر از این زیباییها فخر خواهد کرد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۸۱۹ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1395/04/08 23:07
آرشاویر
به به، با این که به پنج بیت نرسید اما بسی زیبا و کامل بود.