گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸۱۲

ای نور افلاک و زمین چشم و چراغ غیب بین
ای تو چنین و صد چنین مخدوم جانم شمس دین
تا غمزه‌ات خون ریز شد وان زلف عنبربیز شد
جان بنده تبریز شد مخدوم جانم شمس دین
خورشید جان همچون شفق در مکتب تو نوسبق
ای بنده‌ات خاصان حق مخدوم جانم شمس دین
ای بحر اقبال و شرف صد ماه و شاهت در کنف
برداشتم پیش تو کف مخدوم جانم شمس دین
ای هم ملوک و هم ملک در پیشت ای نور فلک
از همدگر مسکینترک مخدوم جانم شمس دین
مطلوب جمله جان‌ها جان را سوی اجلال‌ها
تو داده پر و بال‌ها مخدوم جانم شمس دین
دل را ز تو حالی دگر در سلطنت قالی دگر
تا پرد از بالی دگر مخدوم جانم شمس دین

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای نور افلاک و زمین چشم و چراغ غیب بین
ای تو چنین و صد چنین مخدوم جانم شمس دین
هوش مصنوعی: ای روشنایی آسمان‌ها و زمین، تو شمع و روشنی بینایی‌های پنهان هستی. ای آن که این‌گونه و بسیار بیشتر از این، خدمتگزار جانم، شمس دین.
تا غمزه‌ات خون ریز شد وان زلف عنبربیز شد
جان بنده تبریز شد مخدوم جانم شمس دین
هوش مصنوعی: وقتی نگاه زیبای تو دردمندانه می‌افتد و موی خوشبو و جذابت همگان را مجذوب می‌کند، جان من در تب و تاب عشق تو به تپش می‌افتد. ای آقایی که روح من به وجود تو وابسته است!
خورشید جان همچون شفق در مکتب تو نوسبق
ای بنده‌ات خاصان حق مخدوم جانم شمس دین
هوش مصنوعی: خورشید وجود من مانند سپیده‌دم در آموزشگاه تو در حال درخشش است. ای بنده‌ی خاص خدا، محبوب جان من، ای شمس دین.
ای بحر اقبال و شرف صد ماه و شاهت در کنف
برداشتم پیش تو کف مخدوم جانم شمس دین
هوش مصنوعی: ای اقبال و شرف تو مانند دریای وسیع هستی، من دستم را در سایه‌ی تو که مظهر عظمت و نور هستی، بلند کرده‌ام. تو را به عنوان سرور جانم می‌پرستم.
ای هم ملوک و هم ملک در پیشت ای نور فلک
از همدگر مسکینترک مخدوم جانم شمس دین
هوش مصنوعی: ای پادشاهان و فرمانروایان، در حضور تو ای نور آسمان، از یکدیگر نیازمندترند. تو ای شمس دین، مخلص جانم و محبوب منی.
مطلوب جمله جان‌ها جان را سوی اجلال‌ها
تو داده پر و بال‌ها مخدوم جانم شمس دین
هوش مصنوعی: همه جان‌ها به سمت عظمت‌ها و بلندی‌ها که تو به آن‌ها بال و پر داده‌ای، جذب می‌شوند. ای آقای جانم، شمس‌الدین!
دل را ز تو حالی دگر در سلطنت قالی دگر
تا پرد از بالی دگر مخدوم جانم شمس دین
هوش مصنوعی: دل از تو حال و هوایی جدید یافته است و در دنیای دیگری به سر می‌برد. در این دنیا، احساسات و افکارم همچون فرشی دلپذیر و زیباست که از راهی دیگر مانند پرواز از بال‌های تازه‌ای تازه می‌گشاید. ای محبوب جانم، شمس دین!

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۸۱۲ به خوانش عندلیب