غزل شمارهٔ ۱۸۱۳
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۸۱۳ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
خر کنایه از مال دنیاست و اینکه مولانا می گوید کوخر من و بعد خود پاسخ میدهد پار به مرد آن خر من نشان از جهل عارف است.
گمان نکنم هیچ کجا از تهیدستی و مستمندی مولانا خوانده باشم . شاید از خر نگاهش به تن و خواهش هایش باشد .
گاو هم به مناسبت چرخان بودن گیتی بر شاخ گاو منظور گیتی باشد
با سلام، اگر برنامه گنج حضور وتفسیر جناب شهبازی راببینید متوجه می شرید منظور ازخرو گاو دراین شعر منیت ذهنی ماست که مجموعه ای از اسم ورسم وتحصیلات وداراییها ومتعلقات ماست که درواقع ما نیستیم. من ذهنی موجودیست که باباورها ومشخصات مذکور خود هم هویت شده واینها اورا مجبور میسازند که برای حفظ آنهامرتباً دچار خشم رنجش کینه حسادت... ، شود که همه اینها باروح خدایی ولایتتاهی و ازلی وابدی ما منافات دارد. دراینجا حضرت خوشحال هستند که موجباتی فراهم آمده که ازاین من ذهنی خود خلاص شوند
منظور از خرو گاو طبق تفسیر جناب شهبازی درگنج حضور، من ذهنی است
گنج حضور را ببینید تا این ابیات فاخر راجهل عارف ندانید، بلکه به جهل خود پی ببرید
شهلای بزرگوار
صرف نظر از مفهوم خر و گاو، من فکر می کنم منظور امیر عزیز از جهل عارف، صنعت ادبی تجاهل العارف باشه که تو فارسی نادان نمایی هم گفته میشه. البته به نظرم این بیت این صنعت رو نداره. چون معمولا وقتی از تجاهل العارف استفاده میشه فقط یه پرسش مطرح میشه که جوابش واضحه و مخاطب میدونه و خود شاعر هم یا پاسخ پرسش رو در متن ذکر نمیکنه یا با جوابایی مثل «نمی دانم» و... خودش رو به نادانی می زنه. ولی اینجا شاعر پرسشی مطرح کرده که جوابش برای مخاطب روشن نیست و خودش در ادامه میاد بهش جواب میده.
به هر حال خواستم بگم کسی قصد توهین نداشت.
با غرض ادب و کمال احترام بیت 6 را به این صورت خواندم:
گاو بر این چرخ برین گاو دگر زیر زمین
زین دو اگر من بجهم بخت بود چنبر من
خر و اسب و گاو اشاره به بخش مادی و جسمانی انسان است در برابر بخش روحانی و معنوی یا مینوی
در شاهنامه فردوسی پهلوان همواره با اسب خود همراه و برای کارهای خود به آن نیازمند است که همانا بخشی از نیرومندی و توانمندی اوست که همراه دیگر ویژگیها مانند میهن دوستی و شادکامی و فره ایزدی و پشتیبانی سیمرغی او را در هفت خوان زندگی به پیش میراند و تنها از اژدها به مثابه بخش منفی انسان یاد میشود
در ماهنامه یا مثنوی جلال دین این بخش جسمانی بسیار گسترده تر مورد بررسی قرار میگیرد از گاو و خر و روباه و گرگ و گاه از پرندگان مانند کلاغ و بلبل و مرغابی و خروس بصورت ویژگیهای منفی و از شتر و پیل و باز و لک لک و هد هد و دیگران بصورت مثبت و برتر بهره میبرد و با هر کدام ویژگی خاصی را بیان میدارد
برخی با تفسیرهای خود ساخته به دنبال یک فرمول ساده میگردند تا همه رازورزیهای پر ارزش و یگانه جلال دین را یک کاسه کنند و آنرا همیشه با همان فرمول به شنونده ارائه کنند و هم کار خود را و هم کار بقیه را ساده نمایند و به این صورت طرفداران زیادی هم به هم میزنند و بازار گرمی هم پیدا میکنند و عرفان ویژه خود را با نام خود اختراع و معروف میسازند
ظرایف و لطائف و ریزه کاریها و شیرین کاری عشق را شنیدن و خو گرفتن با آن است که اندک اندک مستی کردن را به ما میآموزد هر چند هر گونه تلاشی در این راه به هر حال خالی از فایده نیست
خر گاه گم میشود و آدم احساس خوبی دارد و گاه همین خر حلقهای از طلا با خود درد که انسان به خاطر آن طلا خر خود را نگاه میدارد
گاه هم انسانی که خر خود را از دست داده باز به بازار میرود و پول میدهد و خر دیگری میخرد
پس کار به سادگی نیست که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
چرا چون بزرگی انسان حد و مرزی ندارد
همایون عزیز، سلام
بر عکس مثنوی مولانا که شرح وتفسیرهای نسبتاً زیادی از آن در دست است، من در مورد غزلیات مولانا نتوانستم منبع منسجمی بیابم که که نکات و رموز نهفته در استعارات و معماهای زیبا و پر معنای آنها را بنمایاند.
گاهاً خیلی هم نا امید شدم از بزرگانی چون اساتید شفیعی و زمانی....که انتظارات را برآورده نکردند و البته ادعایی هم نکرده بودند. همه کم و بیش میدانیم حضرت مولانا در چه شرایطی این افکار را بروز داده است، بنظر میرسد هیچگاه قصد قلمفرسایی و یا ابراز وجود ادبی نداشته است، بهمین جهت با ابزار ادیبانه نمیتوان به شکار گوهرهایی رفت که در دریای دیوان کبیر نهفته است و به نظر حقیر تنها با نگاه عارفانه و درک اصولی که مولانا در نوشتههای خود بروز داده باید به آن پرداخته شود، ومتاسفانه چنین اثری نیافتم.
میخواستم از شما درخواست کنم اگر منابعی مورد نظرتان است که میتواند راه گشا باشند بفرمایید تا مورد استفاده قرار گیرد و موجب خیر و سپاسگزاری باشد.