گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸۰۴

با آن سبک روحی گل وان لطف شه برگ سمن
چون او ببیند روی تو هر برگ او گردد سه من
ای گلشن تو زندگی وی زخم تو فرخندگی
وی بنده‌ات را بندگی بهتر ز ملک انجمن
گفتی که جان بخشم تو را نی نی بگو بکشم تو را
تا زنده‌ای باشم تو را چون شمع در گردن زدن
زاهد چه جوید رحم تو عاشق چه جوید زخم تو
آن مرده‌ای اندر قبا وین زنده‌ای اندر کفن
آن در خلاص جان دود وین عشق را قربان شود
آن سر نهد تا جان برد وین خصم جان خویشتن
ای تافته در جان من چون آفتاب اندر حمل
وی من ز تاب روی تو همچون عقیق اندر یمن

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با آن سبک روحی گل وان لطف شه برگ سمن
چون او ببیند روی تو هر برگ او گردد سه من
هوش مصنوعی: وقتی که گل و سمن، زیبایی و لطافت تو را می‌بینند، احساس شگفتی می‌کنند و به خاطر جذابیت تو، به خود می‌بالند و مانند تو زیبا می‌شوند.
ای گلشن تو زندگی وی زخم تو فرخندگی
وی بنده‌ات را بندگی بهتر ز ملک انجمن
هوش مصنوعی: ای گلشن، زندگی‌ات زیباست و زخم‌های تو خوشبختی‌ام را به همراه دارد. برای بنده‌ات، بندگی و خدمت به تو بهتر از زندگی در کاخ‌های بزرگ و جشن‌ها است.
گفتی که جان بخشم تو را نی نی بگو بکشم تو را
تا زنده‌ای باشم تو را چون شمع در گردن زدن
هوش مصنوعی: گفتی که برای تو جانم را فدای تو می‌کنم، اما نه، بگذار بمیرم تا تو زنده بمانی. مانند شمعی که در حال ذوب شدن است، بی‌تابی می‌کنم تا تو وجود داشته باشی.
زاهد چه جوید رحم تو عاشق چه جوید زخم تو
آن مرده‌ای اندر قبا وین زنده‌ای اندر کفن
هوش مصنوعی: زاهد در جستجوی رحم و محبت است، در حالی که عاشق به دنبال درد و زخم عشق خود می‌گردد. آن شخص مرده‌ای است که در لباس تن خود است و این شخص زنده است اما در حال حاضر زیر خاک به سر می‌برد.
آن در خلاص جان دود وین عشق را قربان شود
آن سر نهد تا جان برد وین خصم جان خویشتن
هوش مصنوعی: در اینجا، سخن از فداکاری و از خودگذشتگی است. انسان به خاطر عشق، جان خود را در خطر می‌اندازد و برای رسیدن به معشوق حاضر است هر چیزی را قربانی کند. حتی اگر این عشق باعث درد و رنجی شود، فرد عاشق از آن نمی‌هراسد و آماده است تا در این مسیر خطرات را به جان بخرد. این عشق، سختی‌ها و چالش‌های زیادی به همراه دارد، اما ارزش آن را داشته و عشق حقیقی بر همه چیز غلبه می‌کند.
ای تافته در جان من چون آفتاب اندر حمل
وی من ز تاب روی تو همچون عقیق اندر یمن
هوش مصنوعی: ای جان من، همچون آفتابی که در دل وجودم می‌درخشد، من از پرتو چهره‌ات مانند عقیق‌های خوش رنگ در یمن می‌درخشم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۸۰۴ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/11/24 15:01
فضه

چون او ببیند روی تو هر برگ او گردد سه من.....من یعنی همان واحد اندازه گیری وزن ؟؟؟

1396/11/24 15:01
فضه

تا زنده ای باشم تو را چون شمع در گردن زدن یعنی اینکه همان طور که شمع گردنش می رود یعنی از طولش کم می شود و نتیجه ای روشنایی و به تعبیری زنده ماندن است ....من رو هم به همین شیوه گردن بزن و زنده کن