اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چندان بگردم گرد دل کز گردش بسیار من
نی تن کشاند بار من نی جان کند پیکار من
هوش مصنوعی: هرچقدر که در پی دل و عشق بگردم، از بس که در این جستوجو غرق شدم، نه جسم من توانایی تحمل این بار را دارد و نه جانم میتواند در این زدوخورد دوام بیاورد.
چندان طواف کان کنم چندان مصاف جان کنم
تا بگسلد یک بارگی هم پود من هم تار من
هوش مصنوعی: من به دور تو چنان میچرخم و در نبرد با جانم میجنگم که یک بار تمام رشتههای وجودم از هم جدا شود.
گر تو لجوجی سختسر من هم لجوجم ای پسر
سر مینهد هر شیر نر در صبر پاافشار من
هوش مصنوعی: اگر تو stubborn و سرسخت هستی، من هم در این زمینه کمی مشابهت دارم. هر شیر نر با صبر و استقامت خود به زمین مینشیند.
تن چون نگردد گرد جان با مشعل چون آسمان
ای نقطه خوبی و کش در جان چون پرگار من
هوش مصنوعی: اگر تن در حال چرخش نباشد، روح مانند مشعلی در آسمان میدرخشد. ای نقطه نیکو، تو در جانم مانند پرگاری هستی که مرا هدایت میکند.
تا آب باشد پیشوا گردان بوَد این آسیا
تو بیخبر گویی که بس که آرد شد خروار من
هوش مصنوعی: تا زمانی که آب و منابع وجود داشته باشد، این آسیاب به کار خود ادامه میدهد. تو به راحتی میگویی که چقدر محصول تولید شده است، اما نمیدانی که هر چه بیشتر از آن باشد، چه مقدار کار و تلاش در آن نهفته است.
او فارغ است از کار تو وز گندم و خروار تو
تا آب هست او میتپد چون چرخ در اسرار من
هوش مصنوعی: او از کارهای تو و از مشکلاتی که داری بیخبر است و فقط به زندگی خود میپردازد. او همچنان زنده است و در حرکت است، مانند چرخ که درون رازهای من میچرخد.
غلبیرم اندر دست او در دست میگردانَدم
غلبیر کردن کار او غلبیر بودن کار من
هوش مصنوعی: در دست او قدرت دارم و او را به گردش در میآورم، اما تسلط بر کار او وظیفهای است که بر عهدهام گذاشته شده است و در واقع، خودم در کار او تحت تأثیر هستم.
نی صدق ماند و نی ریا نی آب ماند و نی گیا
وانگه بگفتم هین بیا ای یار گلرخسار من
هوش مصنوعی: هیچ چیز از صداقت و نیرنگ باقی نمانده، نه آبی هست و نه گیاهی. سپس گفتم: بیا ای محبوب با چهرهی گل مانند خود.
ای جان جان مست من ای جسته دوش از دست من
مشکن ببین اشکست من خیز ای سپهسالار من
هوش مصنوعی: ای جان من که مست و غرق در عشق هستی، ای کسی که از آغوش من گریختهای، لطفاً دل مرا نشکن. به اشکهای من نگاه کن و به پیش بیا، ای سردار دلم!
ای جان خوشرفتار من میپیچ پیش یار من
تا گویدت دلدار من ای جان و ای جاندار من
هوش مصنوعی: ای جان خوشرفتار من، به سمت یارم برو و به او بگو که دلدار من هستی، ای جان و ای زندگیام.
مثل کلابهست این تنم حق میتند چون تن زنم
تا چه گولم میکند او زین کلابه و تار من
هوش مصنوعی: این بدن من مانند یک کلاهبردار است که حق را میدزدد. هنگامی که من به وضعیت فعلیام فکر میکنم، نمیدانم چه طور ممکن است او از این کلاهبرداری و تاریکی من بهرهبرداری کند.
پنهان بود تار و کشش پیدا کلابه و گردشش
گوید کلابه کی بود بیجذبه این پیکار من
هوش مصنوعی: در این شعر به وضوح اشاره شده که اگرچه در ظاهر شرایط و مبارزات به طور واضح دیده نمیشود، اما در دل این نبردها و استحکامها، چیزهایی نهان وجود دارد که نشاندهنده چالش و سختی است. این مبارزهای است که برای رسیدن به چیزی بزرگتر و مهمتر صورت میگیرد، و بدون جاذبه یا انگیزهای نمیتوان در این راه ادامه داد.
تن چون عصابه جان چو سر کان هست پیچان گرد سر
هر پیچ بر پیچ دگر توتوست چون دستار من
هوش مصنوعی: تن انسان همچون پارچهای است که اینجا و آنجا پیچ و تاب میخورد، و روح مانند جواهری درون آن میدرخشد. در هر دورانی که میچرخد، در پیچ و تابهای مختلف زندگی، زندگیاش به هم پیچیده میشود و مانند دستار به هم میپیوندد.
ای شمس تبریزی طری گاهی عصابه گه سری
ترسم که تو پیچی کنی در مغلطه دیدار من
هوش مصنوعی: ای شمس تبریزی، گاهی با شوق به ملاقات میآیی و گاهی دور میشوی. من نگرانم که مبادا در پیچیدگی و غرور دلت، دیدار من را فراموش کنی.
حاشیه ها
بیت 5
غلط: گردن
درست: گردان
توضیح: نسخه ی چاپی فروزانفر "گردن" است ولی با توجه به معنی باید " گردان " باشد.
---
پاسخ: با تشکر، با توجه به آن که مورد مذکور در نسخهی چاپی احتمالاً اشتباه چاپی است، تصحیح شد.
1391/02/24 12:04
فرشته مهرور
حز تصویر خورشید نیست در صورت دل ای دوست
گر سیراب به ماه نیستی بگشا دیده ات ای دوست
گر این سر زلف ما لرزانده دلت ای دوست
دوستدار دلها شو که خود دلبری ای دوست
تسبیح شبانروزی بر لوح دلست ای دوست
که بی دوست نبرد هرگز راهی به دوست ای دوست
صحبت فلک این است برخیز به زکات ای دوست
تزکیه همین باشد غم شوی ز دلی ای دوست
در کل دل و دلبرها خمره می اند ای دوست
خود جلوه دلدارست هر زلف و نگه ای دوست
گر نمی پسندی تو مستی و شراب ای دوست
خود هم ز میش مستی در میکده اش ای دوست
ساقی تو که میدانی دوستدار تو هستم دوست
برگیر و به دارم زن بر قامت دوست ای دوست
بیت 11
تا چه گولم می کند...
از نظر وزن درست بنظر نمی رسد..ممکن است لطفا معنی آن را بفرمایید و طرز صحیح خوانده شدن آن را؟
متشکرم
باید (تا خود چه چه گولم ممی کند) باشد
گولم می کند....گلوله نخ یا کلاف نخ مرا می کند
خدا، ریسمان و رشته ایست که به گرد من میپیچد و کلافه دور تن من میشود . « باد ریسه »، به معنای « رشتن و پیچیدن و تابیدن » است ، چون باد، در اینجا به معنای پیچیدن و تاب دادن است . از این رو به چشم صنم ، که ماه در شب و خورشید در روز باشد ، بادریسه میگفتند .
برای دیدن شرح کامل این غزل پر معنا، به متن برنامه گنج حضور ۵۲۵ توسط آقای پرویز شهبازی رجوع شود
در سایت parvizshahbazi.com☝️