برگردان به زبان ساده
ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان
بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان
هوش مصنوعی: ای باغبان، خزان فرارسیده و برگها و شاخهها به حالتی ناراحت و دردآور درآمدهاند. به حال آنها نگاه کن و نشانههای این تغییر را مشاهده کن.
ای باغبان هین گوش کن ناله درختان نوش کن
نوحه کنان از هر طرف صد بیزبان صد بیزبان
هوش مصنوعی: ای باغبان، به نالههای درختان گوش کن. آنها در هر سو از دل شکسته و خاموشی خود ناله میکنند و نوحه سر میدهند.
هرگز نباشد بیسبب گریان دو چشم و خشک لب
نبود کسی بیدرد دل رخ زعفران رخ زعفران
هوش مصنوعی: هیچ کس بیدلیری و غم نمیخندد؛ این اشکها بیدلیل نمیریزند و لب خشک نمیماند. کسی که در دلش درد نداشته باشد، نخواهد توانست به زیباییهای زندگی، مانند رخ زیبای زعفران، توجه کند.
حاصل درآمد زاغ غم در باغ و می کوبد قدم
پرسان به افسوس و ستم کو گلستان کو گلستان
هوش مصنوعی: زاغ غم، میوههای تلخی را در باغ میبیند و با قدمهای آهسته به دنبال خوشیها و گلستانی که در آنجا باشد، میگردد. افسوس که هیچ نشانی از گلستان و زیباییها نمییابد.
کو سوسن و کو نسترن کو سرو و لاله و یاسمن
کو سبزپوشان چمن کو ارغوان کو ارغوان
هوش مصنوعی: کجا هستند گلهای زیبا مانند سوسن و نسترن؟ کجا درختان بلندی همچون سرو و گلهای خوشبو مانند لاله و یاسمن؟ کجا هستند سبزپوشان چمن زار و گلهای ارغوانی؟
کو میوهها را دایگان کو شهد و شکر رایگان
خشک است از شیر روان هر شیردان هر شیردان
هوش مصنوعی: میوهها کجایند، عسل و شکر هم که بیهزینه هستند؟ همگی خشک شدهاند؛ مثل شیری که از شیرخوارگان گرفته شده و دیگر نمیرسد.
کو بلبل شیرین فنم کو فاخته کوکوزنم
طاووس خوب چون صنم کو طوطیان کو طوطیان
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به دنبال صداهای زیبا و دلنشین است. او از بلبلانی که نغمههای شیرینی میزنند و فاختههایی که آواز میخوانند یاد میکند. همچنین، به زیبایی طاووس و طوطیان اشاره میکند و در کل به جستجوی زیبایی و هنر در آواز و زبان میپردازد. گویا شاعر در این ابیات احساس تنهایی و نیاز به جاندارانی با صدای دلنشین و زیبا را بیان میکند.
خورده چو آدم دانهای افتاده از کاشانهای
پریده تاج و حله شان زین افتنان زین افتنان
هوش مصنوعی: انسان مانند دانهای است که از محل زندگیاش خارج شده و به خاطر سقوطش، تاج و لباسش را از دست داده است.
گلشن چو آدم مستضر هم نوحه گر هم منتظر
چون گفتشان لا تقنطوا ذو الامتنان ذو الامتنان
هوش مصنوعی: در باغی که آدم به سر میبرد، او هم نوحهگر است و هم انتظار کشنده. وقتی به آنها گفتند که ناامید نشوید، یاریکنندهای با نعمتها نزدیک است.
جمله درختان صف زده جامه سیه ماتم زده
بیبرگ و زار و نوحه گر زان امتحان زان امتحان
هوش مصنوعی: تمام درختان به صف ایستادهاند، پوشیده در لباس سیاه و ماتم، بیبرگ و بیحال، همچون نوحهگری غمگین، از آن آزمایش و امتحان.
ای لک لک و سالار ده آخر جوابی بازده
در قعر رفتی یا شدی بر آسمان بر آسمان
هوش مصنوعی: ای لک لک، تو که سرور و رهبر فصل پاییزی، آیا پاسخی داری؟ آیا به قعر زمین رفتهای یا در آسمانها پرواز کردهای؟
گفتند ای زاغ عدو آن آب بازآید به جو
عالم شود پررنگ و بو همچون جنان همچون جنان
هوش مصنوعی: گفتند ای زاغ، دشمن آن آب برخواهد گشت و دنیا را پر از رنگ و بو خواهد کرد، مانند بهشت.
ای زاغ بیهوده سخن سه ماه دیگر صبر کن
تا دررسد کوری تو عید جهان عید جهان
هوش مصنوعی: ای زاغ، بیجهت حرف نزن و سه ماه دیگر صبر کن. بعد از آن، زمان نابینایی تو خواهد رسید و آن زمان برای جهان، جشن و سرور خواهد بود.
ز آواز اسرافیل ما روشن شود قندیل ما
زنده شویم از مردن آن مهر جان آن مهر جان
هوش مصنوعی: با صدای اسرافیل روشن میشود چراغ وجود ما و از مردن آن، دوباره زنده میشویم؛ آن مهر زندگی، آن عشق زندگی.
تا کی از این انکار و شک کان خوشی بین و نمک
بر چرخ پرخون مردمک بی نردبان بی نردبان
هوش مصنوعی: به چه مدت میخواهی به انکار و تردید ادامه دهی؟ وقتی که شادی را میتوانی ببینی و تلخیها را تحمل کنی، در حالی که هیچ راه و وسیلهای برای رسیدن به هدف وجود ندارد.
میرد خزان همچو دد بر گور او کوبی لگد
نک صبح دولت می دمد ای پاسبان ای پاسبان
هوش مصنوعی: زمستان به پایان میرسد و در این هنگام میتوان دلی با طراوت و امید به صبح تازه را انتظار داشت. شبیه به اینکه تازگی و حیات دوبارهای در حال نزدیک شدن است. ای پاسبان این دوران نو و تازه، بر تو بشارت میدهم.
صبحا جهان پرنور کن این هندوان را دور کن
مر دهر را محرور کن افسون بخوان افسون بخوان
هوش مصنوعی: صبح را روشنی بخش و میدان را از وجود هندوان بزدای. گرما و سختی روزگار را کاهش ده و جادو و سحر را بارها تکرار کن.
ای آفتاب خوش عمل بازآ سوی برج حمل
نی یخ گذار و نی وحل عنبرفشان عنبرفشان
هوش مصنوعی: ای خورشید نیکوکار، به سوی برج حمل بازگرد. نه یخ را در خود جای ده و نه عطری را پخش کن.
گلزار را پرخنده کن وان مردگان را زنده کن
مر حشر را تابنده کن هین العیان هین العیان
هوش مصنوعی: باغ را شاداب و پر از خنده کن و مردگان را زنده کن، روز قیامت را درخشان و روشن ساز. بشتاب، بشتاب!
از حبس رسته دانهها ما هم ز کنج خانهها
آورده باغ از غیبها صد ارمغان صد ارمغان
هوش مصنوعی: ما از محدودیتها رهایی یافتهایم و مانند دانههایی که از خانههای کوچک خود خارج شدهاند، به باغی پر از هدایای پنهان و ناشناخته آمدهایم.
گلشن پر از شاهد شود هم پوستین کاسد شود
زاینده و والد شود دور زمان دور زمان
هوش مصنوعی: در باغ پر از زیباییها، حتی اگر دنیا تغییر کند و مشکلاتی پیش بیاید، زندگی و نوآوری همچنان ادامه خواهد داشت.
لک لک بیاید با یدک بر قصر عالی چون فلک
لک لک کنان کالملک لک یا مستعان یا مستعان
هوش مصنوعی: لکلک به قصر بلند و زیبا میآید، مانند آسمان. این پرنده با زیبایی و شکوه، به ما یادآوری میکند که در مشکلات و چالشها به یاری خداوند نیاز داریم و باید از او کمک بخواهیم.
بلبل رسد بربط زنان وان فاخته کوکوکنان
مرغان دیگر مطرب بخت جوان بخت جوان
هوش مصنوعی: بلبل به نغمهخوانی و عشقورزی پرداخته است و در کنار او، فاخته و دیگر پرندگان نیز به آواز خواندن مشغولاند. به نظر میرسد که هر یک از این پرندگان در دنیای خود با توجه به بخت و سرنوشت جوانی خود به سر میبرند.
من زین قیامت حاملم گفت زبان را می هلم
می ناید اندیشه دلم اندر زبان اندر زبان
هوش مصنوعی: من در این روز قیامت، بار سنگینی از خود را احساس میکنم. به زبانم میگویم که حرفهایم به راحتی بیان نمیشوند و افکار دلم در درون زبانم در حال جستوجو هستند.
خاموش و بشنو ای پدر از باغ و مرغان نو خبر
پیکان پران آمده از لامکان از لامکان
هوش مصنوعی: ای پدر، سکوت کن و بشنو خبرهای تازهای از باغ و پرندگان. تیرانداز جدیدی از جایی نامعلوم آمده است.