غزل شمارهٔ ۱۷۷۰
آمد سرمست سحر دلبرم
بیخود و بنشست به مجلس برم
گرم شد و عربده آغاز کرد
گفت که تو نقشی و من آزرم
تو به دو پر می پری و من به صد
تو ز دو کس من ز دو صد خوشترم
گرچه فروتر بنشستم ز لطف
من ز حریفان به دو سر برترم
یک قدحم بیست چو جام شماست
تا همه دانند که من دیگرم
ساغر من تا لب و باقی به نیم
جان و دلم زفت و به تن لاغرم
صورت من ناید در چشم سر
زان که از این سر نیم و زان سرم
من پنهان در دل و دل هم نهان
زانک در این هر دو صدف گوهرم
گر قدحی بیشتر از من خوری
من دو سبو بیشتر از تو خورم
گر به دو صد کوه چو بز بردوی
من که و بز را دو شکم بردرم
چون بدوم مه نبود همتکم
چون بجهم چرخ بود چنبرم
چون ببرم دست به سوی سلاح
دشنه خورشید بود خنجرم
خشک نماید بر تو این غزل
چون نشدی تر ز نم کوثرم
کور نهام لیک مرا کیمیاست
این درم قلب از آن می خرم
جزو و کلم یار مرا درخور است
نی خوردم غم و نه من غم خورم
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آمد سرمست سحر دلبرم
بیخود و بنشست به مجلس برم
هوش مصنوعی: صبحگاهان معشوق من با حالتی شاد و سرخوش آمد و در مجلس من نشسته است.
گرم شد و عربده آغاز کرد
گفت که تو نقشی و من آزرم
هوش مصنوعی: علاوه بر گرم شدن، او شروع به سر و صدا کرد و گفت که تو مانند یک اثر هنری هستی و من در حالتی از خجالت و شرم قرار دارم.
تو به دو پر می پری و من به صد
تو ز دو کس من ز دو صد خوشترم
هوش مصنوعی: تو با دو بال میپری، اما من با صد بال. من از دو نفر و از صد نفر بهترم.
گرچه فروتر بنشستم ز لطف
من ز حریفان به دو سر برترم
هوش مصنوعی: هر چند که من در مقام و جایگاه پایینتری قرار گرفتم، اما به خاطر خوبیهایم از رقبای خود برتر هستم.
یک قدحم بیست چو جام شماست
تا همه دانند که من دیگرم
هوش مصنوعی: من قدّ کمتری دارم، ولی عطر و جاذبهام مانند جام شماست، تا همه بفهمند که من متفاوت و خاص هستم.
ساغر من تا لب و باقی به نیم
جان و دلم زفت و به تن لاغرم
هوش مصنوعی: جام من پر از می است و فقط لب آن را نوشیدم، اما حالا که روح و جانم در آستانه فروپاشی است، جسمم هم که بسیار لاغر شده است.
صورت من ناید در چشم سر
زان که از این سر نیم و زان سرم
هوش مصنوعی: منظور این بیت این است که چهره من در چشم دیگران نمایان نمیشود، زیرا من از یک نظر و جنبه در این دنیا حضور دارم و از جنبه دیگری در دنیای دیگر و این دو سر متفاوت باعث میشود که درک کامل نشوم.
من پنهان در دل و دل هم نهان
زانک در این هر دو صدف گوهرم
هوش مصنوعی: من در دل خود و دل دیگران پنهان هستم، زیرا در این هر دو مانند یک گوهر در صدفی ارزشمند وجود دارم.
گر قدحی بیشتر از من خوری
من دو سبو بیشتر از تو خورم
هوش مصنوعی: اگر تو از من بیشتر شراب بنوشی، من دو ظرف بیشتر از تو مینوشم.
گر به دو صد کوه چو بز بردوی
من که و بز را دو شکم بردرم
هوش مصنوعی: اگر به دو صد کوه مانند بز بروم، بر دو شکم بز برادرم.
چون بدوم مه نبود همتکم
چون بجهم چرخ بود چنبرم
هوش مصنوعی: وقتی که به دنبال ماه میدوم، همدمی ندارم؛ هرگاه به دور میگردم، زمین مثل حلقهای در اطراف من است.
چون ببرم دست به سوی سلاح
دشنه خورشید بود خنجرم
هوش مصنوعی: وقتی که دست به سلاح میزنم، مانند دشنهای هستم که از نور خورشید ساخته شده است.
خشک نماید بر تو این غزل
چون نشدی تر ز نم کوثرم
هوش مصنوعی: این شعر میگوید که اگر تو به محبت و لطافت دل ندهی و به احساسات نرم وابسته نشوی، این شعر برایت بیاحساس و بیروح خواهد بود، مانند اینکه در بیابان خشک و بدون گیاه بمانی.
کور نهام لیک مرا کیمیاست
این درم قلب از آن می خرم
هوش مصنوعی: من نابینا نیستم، اما دارم با این درم که شبیه کیمیا است، دل میخرم.
جزو و کلم یار مرا درخور است
نی خوردم غم و نه من غم خورم
هوش مصنوعی: یار من، تنها به خوردن سبزی و کلم بسنده کرده است و نه غمی را خوردهام و نه غمی را بر دوش میکشم.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۷۷۰ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1396/08/09 23:11
همایون
بیان شعر و غزل و حماسه از پهلوانی عارف کامل
یکی از ویژگیهای پهلوان آنست که خود را و توانائی خود را با صدای رسا به گوش همه برساند
چون هدفی جزا آبادانی ندارد نه آنکه کسی را کوچک کند بلکه به همه هنر خود را آموزش میدهد
و کودک را به سیاوش تبدیل میکند و مس را به طلا