گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۵۷

همتم شد بلند و تدبیرم
جز به پیش تو من نمی‌میرم
تو دهانم گرفته‌ای که خموش
تو دهان گیر و من جهان گیرم
زان ز عالم ربوده‌ام حلقه
که به دست توست زنجیرم
پیر ما را ز سر جوان کرده‌ست
لاجرم هم جوان و هم پیرم
چون گشاد من از کمان تو است
راست رو خصم دوز چون تیرم
با گشادت چه جای تیر و کمان
هر دو را بشکنم بنپذیرم
دیدن غیر تو نفاق بود
من نه مرد نفاق و تزویرم
با من آمیختی چو شکر و شیر
چون شکر در گداز از آن شیرم
طاقتم طاق شد ز جفتی خویش
در میفکن دگر به تأخیرم
درد تأخیر چون برآرد دود
بر رَود تا اثیر تأثیرم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همتم شد بلند و تدبیرم
جز به پیش تو من نمی‌میرم
هوش مصنوعی: عزم و ارادم قوی شده و هیچ تدبیری جز در راه تو در نظر ندارم، پس هرگز تسلیم نخواهم شد.
تو دهانم گرفته‌ای که خموش
تو دهان گیر و من جهان گیرم
هوش مصنوعی: تو طوری مرا ساکت کرده‌ای که دیگر نمی‌توانم صحبت کنم، حالا تو صحبت کن و من در این دنیا غرق شوم.
زان ز عالم ربوده‌ام حلقه
که به دست توست زنجیرم
هوش مصنوعی: من از آن حلقه‌ای که به دست توست، در دام عشق تو گرفتارم و از دنیای بیرون دور شده‌ام.
پیر ما را ز سر جوان کرده‌ست
لاجرم هم جوان و هم پیرم
هوش مصنوعی: مربی ما به نحوی ما را تحت تأثیر قرار داده است که هم احساس جوانی می‌کنیم و هم گویی به سن و سال سالخوردگی رسیده‌ایم.
چون گشاد من از کمان تو است
راست رو خصم دوز چون تیرم
هوش مصنوعی: وقتی که تیر کمان تو به سمت من رها می‌شود، مانند تیرم که به سوی دشمن نشانه می‌رود، حقایق بر من نمایان می‌شود.
با گشادت چه جای تیر و کمان
هر دو را بشکنم بنپذیرم
هوش مصنوعی: وقتی تو را دارم، دیگر به کار تیر و کمان نیازی نیست، می‌توانم هر دو را بشکنم و تنها به تو توجه کنم.
دیدن غیر تو نفاق بود
من نه مرد نفاق و تزویرم
هوش مصنوعی: دیدن کسی جز تو نوعی دورویی است و من هرگز آدمی نیستم که دروغ بگویم یا دورو باشم.
با من آمیختی چو شکر و شیر
چون شکر در گداز از آن شیرم
هوش مصنوعی: تو با من چنان آمیختی که مانند شیر و شکر، و من از شدت محبت و نزدیکی به تو به ذوب شدن در تو نزدیک‌تر شدم.
طاقتم طاق شد ز جفتی خویش
در میفکن دگر به تأخیرم
هوش مصنوعی: 忍耐 من از همراهی خودم به پایان رسید، دیگر مرا به تأخیر ننداز.
درد تأخیر چون برآرد دود
بر رَود تا اثیر تأثیرم
هوش مصنوعی: در انتظار کشیدن و تأخیر در رسیدن به هدف، مانند دودی است که از آتش بلند می‌شود و به سرعت در فضا پخش می‌شود؛ این احساس انتظار بر تأثیر من تأثیرگذار است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۷۵۷ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1403/09/01 21:12
همایون

غزل زیبا و شعر حال جلال‌دین که بسیار خوب او را توصیف میکند دوستی او و شمس یک آمیختگی است

که برترین شیوه دوستی است که می‌تواند به اندازه جهان گسترش پیدا کند و جهانگیر شود، این آیین و مکتب و این فرهنگ و حکمت ویژه و خاص جلال‌دین و عرفان مهری اوست که تکرار آن اگر ناممکن نباشد چون مرواریدی یکتاست