گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۵۶

تا به جان مست عشق آن یارم
سردهٔ باده‌های انوارم
هر دمی گر نه جان نو دهدم
ای دل از جان خویش بیزارم
گرد آن مه چو چرخ می‌گردم
پس دگر چیست در زمین کارم
بر سر کارگاه خوبی بود
سوزنش کرده‌ست چون تارم
سوزنم چنگ شد از او در تار
تا به آواز زیر می‌زارم
تا من این کارگاه عالم را
کو حجاب حقست بردارم
تا بسوزم حجاب غفلت و خواب
ز آتش چشم‌های بیدارم
تا بیابم ز شمس تبریزی
صحّت این ضمیر بیمارم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا به جان مست عشق آن یارم
سردهٔ باده‌های انوارم
هوش مصنوعی: من تا زمانی که عاشق آن یار هستم، از نوشیدن شراب نورانی به وجد می‌آیم.
هر دمی گر نه جان نو دهدم
ای دل از جان خویش بیزارم
هوش مصنوعی: هر لحظه که جان جدیدی به من ندهی، ای دل، از جان خود خسته‌ام.
گرد آن مه چو چرخ می‌گردم
پس دگر چیست در زمین کارم
هوش مصنوعی: من مانند گردی دور آن ماه می‌چرخم، پس برای من در زمین دیگر چه کاری باقی مانده است؟
بر سر کارگاه خوبی بود
سوزنش کرده‌ست چون تارم
هوش مصنوعی: در محل کارگاه، ابزار خوبی وجود دارد که به خاطرش مانند تار نازک و شکننده شده‌ام.
سوزنم چنگ شد از او در تار
تا به آواز زیر می‌زارم
هوش مصنوعی: از درد و عذاب ناشی از محبت او، مانند زخمی شوم که در تار و پود زندگی‌ام به وجود آمده و در نهایت، آوازی حزین و غم‌انگیز سر می‌دهم.
تا من این کارگاه عالم را
کو حجاب حقست بردارم
هوش مصنوعی: تا من این دنیا را که مانند کارگاهی است، از پرده‌ای که مانع دیدن حقیقت است، پاک کنم.
تا بسوزم حجاب غفلت و خواب
ز آتش چشم‌های بیدارم
هوش مصنوعی: برای اینکه از غفلت و خواب بیرون بیایم، باید به قدری بسوزم که چشمان بیدارم را روشن کند.
تا بیابم ز شمس تبریزی
صحّت این ضمیر بیمارم
هوش مصنوعی: به دنبال این هستم که از شمس تبریزی تأیید بگیرم بر درستی احوال نابسامان و درونی‌ام.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۷۵۶ به خوانش عندلیب