گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۵۳

آمدم باز تا چنان گردم
که چو خورشید جمله جان گردم
سر خُم رَحیق بگشایم
سردهٔ بزم سرخوشان گردم
عشرت اکنون عَلَم به صحرا زد
من چو فکرت چرا نهان گردم
باغ خلدست جان من تا من
قرةالعین باغبان گردم
برنگردم به گرد خود چون قطب
گرد قطبان چو آسمان گردم
چون شبم روز گشت ای سلطان
فارغ از بام و پاسبان گردم
کان زرم نیم زر محدود
که پی سنگ امتحان گردم
تن زن از هی‌هی شبانانه
پادشاهم چرا شبان گردم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آمدم باز تا چنان گردم
که چو خورشید جمله جان گردم
هوش مصنوعی: به اینجا برگشتم تا دوباره حالت و نور خورشید را به خود بگیرم و همچون آن، جان همه را روشن کنم.
سر خُم رَحیق بگشایم
سردهٔ بزم سرخوشان گردم
هوش مصنوعی: من در اولین لحظه‌ای که سر جام شراب را باز می‌کنم، به دنیای شاد و خوشحال‌کننده‌ای وارد می‌شوم.
عشرت اکنون عَلَم به صحرا زد
من چو فکرت چرا نهان گردم
هوش مصنوعی: عیش و خوشی اکنون در بیابان برپا شده است، پس چرا من که اندیشه‌ام، پنهان بمانم؟
باغ خلدست جان من تا من
قرةالعین باغبان گردم
هوش مصنوعی: باغ بهشت جان من است و من می‌خواهم کسی باشم که به این باغ رسیدگی و chăm sóc کند.
برنگردم به گرد خود چون قطب
گرد قطبان چو آسمان گردم
هوش مصنوعی: من به دور خود نخواهم چرخید مانند قطب که به دور قطب‌های دیگر می‌چرخد، بلکه باید همچون آسمان گسترده شوم.
چون شبم روز گشت ای سلطان
فارغ از بام و پاسبان گردم
هوش مصنوعی: وقتی شب من به پایان می‌رسد و روز فرا می‌رسد، ای پادشاه، دیگر نگران بام و نگهبانان نخواهم بود.
کان زرم نیم زر محدود
که پی سنگ امتحان گردم
هوش مصنوعی: من به اندازه نیمی از طلا ارزش دارم که با سنگ امتحان کنم.
تن زن از هی‌هی شبانانه
پادشاهم چرا شبان گردم
هوش مصنوعی: چرا باید شبان شوم وقتی که من پادشاهی هستم که از زیبایی‌های شب الهام می‌گیرم و زیبایی‌های وجودم از این شبانگی فراتر است؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۷۵۳ به خوانش عندلیب