گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۳۲

به حق آنک بخواندی مرا ز گوشه بام
اشارتی که بکردی به سر به جای سلام
به حق آنک گشادی کمر که می نروم
که شد قمر کمرت را چو من کمینه غلام
به حق آنک نداند دل خیال اندیش
مثال‌های خیال مرا به وقت پیام
به حق آنک به فراش گفته‌ای که بروب
ز چند گنده بغل خانه را برای کرام
به حق آنک گزیدی دو لب که جام بگیر
بنوش جام رها کن حدیث پخته و خام
به حق آنک تو را دیدم و قلم افتاد
ز دست عشق نویسم به پیش تو ناکام
به حق آنک گمان‌های بد فرستی تو
به هدهدی که بخواهی که جان ببر زین دام
به حق حلقه رندان که باده می نوشند
به پیش خلق هویدا میان روز صیام
هزار شیشه شکستند و روزه شان نشکست
از آنک شیشه گر عشق ساخته‌ست آن جام
به ماه روزه جهودانه می مخور تو به شب
بیا به بزم محمد مدام نوش مدام
میان گفت بدم من که سست خندیدی
که ای سلیم دل آخر کشیده دار لگام
بگفتمش چو دهان مرا نمی‌دوزی
بدوز گوش کسی را که نیست یار تمام
به حق آنک حلال است خون من بر تو
که بر عدو سخنم را حرام دار حرام
خیال من ز ملاقات شمس تبریزی
هزار صورت بیند عجب پی اعلام

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به حق آنک بخواندی مرا ز گوشه بام
اشارتی که بکردی به سر به جای سلام
هوش مصنوعی: به درستی که وجود تو، مرا با اشاره‌ای از بالای بام به یاد آورد و به جای سلام، به من پیامی فرستاد.
به حق آنک گشادی کمر که می نروم
که شد قمر کمرت را چو من کمینه غلام
هوش مصنوعی: به خاطر حق کسی که کمرش را به راحتی می‌زند، من به خاطر قمر، نمی‌توانم جلو بروم. کمر تو را به اندازه‌ای که من حقیر هستم، مثل یک غلام می‌ستایم.
به حق آنک نداند دل خیال اندیش
مثال‌های خیال مرا به وقت پیام
هوش مصنوعی: به راستی که کسی که خیال پردازی می‌کند، نمی‌تواند به خوبی درک کند که تصورات و مثال‌های من چه پیام‌هایی را در بر دارند.
به حق آنک به فراش گفته‌ای که بروب
ز چند گنده بغل خانه را برای کرام
هوش مصنوعی: به حق آنکه به خدمتکار گفته‌ای که برو و گرد و غبار و زباله‌های گوشه‌های خانه را تمیز کن تا خانه برای مهمانان خوب و محترم آماده شود.
به حق آنک گزیدی دو لب که جام بگیر
بنوش جام رها کن حدیث پخته و خام
هوش مصنوعی: به حقیقت، تو انتخاب کرده‌ای دو لبی را که آماده است تا از جام بنوشی، پس از آنکه جام را بگذاری، از صحبت‌های بی‌ثمر و بی‌محتوا پرهیز کن و به سخنان سنجیده توجه کن.
به حق آنک تو را دیدم و قلم افتاد
ز دست عشق نویسم به پیش تو ناکام
هوش مصنوعی: دیدن تو باعث شد که قلم از دستم بیفتد و نتوانم عشق را به درستی بیان کنم، چون نمی‌توانم حس خود را به خوبی منتقل کنم.
به حق آنک گمان‌های بد فرستی تو
به هدهدی که بخواهی که جان ببر زین دام
هوش مصنوعی: به خدا قسم، گمان‌های بدی که به هدهد می‌کنی، به خاطر آن است که می‌خواهی از این دام فراری دهی و جانش را نجات دهی.
به حق حلقه رندان که باده می نوشند
به پیش خلق هویدا میان روز صیام
هوش مصنوعی: حق را به گردن رندان می‌افکنند که به‌راحتی و با افتخار در برابر مردم در زمان روزه‌ گرفتن مشغول نوشیدن باده هستند.
هزار شیشه شکستند و روزه شان نشکست
از آنک شیشه گر عشق ساخته‌ست آن جام
هوش مصنوعی: هزاران شیشه را شکستند، اما روزه و عهد آن‌ها پابرجا ماند، زیرا سازنده شیشه، عشق را به عنوان ماده اولیه آن جام به کار برده است.
به ماه روزه جهودانه می مخور تو به شب
بیا به بزم محمد مدام نوش مدام
هوش مصنوعی: به جای اینکه در روز به می‌خواری و خوش‌گذرانی بپردازی، بهتر است در شب در محفل محمد (ص) حضور داشته و مدام از آن فضای معنوی نوش جان کنی.
میان گفت بدم من که سست خندیدی
که ای سلیم دل آخر کشیده دار لگام
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به بیان نارضایتی از بی‌توجهی و بی‌تعمقی می‌پردازد. او به کسی که دلش پاک است و احساساتش را با خنده‌های سست و superficial نشان می‌دهد، اشاره می‌کند. شاعر به او می‌گوید که باید بیشتر مراقب باشد و خود را کنترل کند، چرا که دلش به سادگی به سرگردانی و بی‌ثباتی کشیده می‌شود. این بیانگر نگرانی شاعر از عدم توجه به اهمیت احساسات عمیق و واقعی در زندگی است.
بگفتمش چو دهان مرا نمی‌دوزی
بدوز گوش کسی را که نیست یار تمام
هوش مصنوعی: گفتم اگر دهان مرا نمی‌دوزی، پس گوش کسی را بدوز که دوست واقعی ندارد.
به حق آنک حلال است خون من بر تو
که بر عدو سخنم را حرام دار حرام
هوش مصنوعی: به درستی که خون من بر تو حلال است، چون سخنانم را برای دشمنانم حرام داری.
خیال من ز ملاقات شمس تبریزی
هزار صورت بیند عجب پی اعلام
هوش مصنوعی: ذهن من از ملاقات با شمس تبریزی، هزاران تصویر متفاوت و عجیب را می‌بیند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۷۳۲ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1398/04/22 18:07
..

بنوش جام و رها کن حدیث پخته و خام..