گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۳۰

چه روز باشد کاین جسم و رسم بنوردیم
میان مجلس جان حلقه حلقه می گردیم
همی‌خوریم می جان به حضرت سلطان
چنانک بی‌لب و ساغر نخست می خوردیم
خراب و مست به ساقی جان همی‌گوییم
برآر دست که ما دست‌ها برآوردیم
بیار نقل که ما نقل کرده‌ایم این سو
بیار باده احمر که زار و رخ زردیم
بکن سلام که تسلیم ابتلای توییم
بپرس گرم که افسرده دم سردیم
جوابمان دهد آن ساقیم که نوش خورید
که ما به نورفشانی چو مه جوامردیم
تو ملک کدکن وهب لی بگو سلیمان وار
که ما به منع عطا مور را نیازردیم
ز هجر و فرقت ما درد و غم بسی دیدیم
درآی در بر ما ما دوای هر دردیم
دل آر خسته به خار جفا و گل بستان
چه تحفه آری ماورد را که ما وردیم
اگر ز مونس و جفتان خود جدا ماندی
بیا که در کرم و حسن لطف ما فردیم
اگر تو کار نکردی و مفلسی از خیر
بیا که کار چو تو صد هزار ما کردیم
بیار اشک چو مشتاق و گرد را بنشان
که روی ماه نبینیم تا در این گردیم
خمش گزاف مینداز مهره اندر طاس
به ما گذار که ما اوستاد این نردیم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه روز باشد کاین جسم و رسم بنوردیم
میان مجلس جان حلقه حلقه می گردیم
هوش مصنوعی: چه روزی خواهد بود که این جسم و ظواهر را کنار بگذاریم و در میان جمع، روح خود را به صورت حلقه حلقه دور هم جمع کنیم؟
همی‌خوریم می جان به حضرت سلطان
چنانک بی‌لب و ساغر نخست می خوردیم
هوش مصنوعی: ما به شادی و نشاط از دسترنج خود مشروبات روح‌بخش می‌نوشیم، همان‌طور که در آغاز بدون نیاز به ظرف و لیوان، فقط از طبیعت و زندگی لذت می‌بردیم.
خراب و مست به ساقی جان همی‌گوییم
برآر دست که ما دست‌ها برآوردیم
هوش مصنوعی: ما در حالی که خراب و شاداب هستیم، از ساقی می‌خواهیم که دستش را بالا بیاورد، زیرا ما نیز دست‌های خود را بلند کرده‌ایم.
بیار نقل که ما نقل کرده‌ایم این سو
بیار باده احمر که زار و رخ زردیم
هوش مصنوعی: نقل را بیاور که ما هم داستان‌هایمان را اینجا با تو در میان می‌گذاریم، و همچنین شراب قرمز را بیاور که حال‌مان بد است و رنگ‌مان زرد شده است.
بکن سلام که تسلیم ابتلای توییم
بپرس گرم که افسرده دم سردیم
هوش مصنوعی: سلام کن که ما در برابر سختی‌ها و چالش‌های تو تسلیمیم، و از حال ما بپرس که در وضعیت نگران‌کننده‌ای به سر می‌بریم.
جوابمان دهد آن ساقیم که نوش خورید
که ما به نورفشانی چو مه جوامردیم
هوش مصنوعی: ساقی که از او نوشیدیم، باید به ما پاسخ دهد؛ زیرا ما مانند ماه درخشنده و بزرگ رجال، نور افشانی می‌کنیم.
تو ملک کدکن وهب لی بگو سلیمان وار
که ما به منع عطا مور را نیازردیم
هوش مصنوعی: ای تو پادشاهی که بخشندگی‌ات بی‌نظیر است، از تو می‌خواهم که مانند سلیمان به من عطا کنی. ما به خاطر منع و بخل کسی را آزار نداده‌ایم.
ز هجر و فرقت ما درد و غم بسی دیدیم
درآی در بر ما ما دوای هر دردیم
هوش مصنوعی: از جدایی و دوری، ما درد و غم زیادی دیدیم. بیا و به آغوش ما بیا، ما درمان هر دردی هستیم.
دل آر خسته به خار جفا و گل بستان
چه تحفه آری ماورد را که ما وردیم
هوش مصنوعی: دل خسته من از زخم‌های رنج و آسیب چه هدیه‌ای می‌تواند به معشوق تقدیم کند، در حالی که ما خود از گلستان عشق بهره‌مند شده‌ایم؟
اگر ز مونس و جفتان خود جدا ماندی
بیا که در کرم و حسن لطف ما فردیم
هوش مصنوعی: اگر از همراهان و دوستان خود جدا شده‌ای، به ما مراجعه کن که در مهربانی و زیبایی، ما تنها نیستیم و از لطف و محبت برخورداریم.
اگر تو کار نکردی و مفلسی از خیر
بیا که کار چو تو صد هزار ما کردیم
هوش مصنوعی: اگر تو هیچ تلاشی نکردی و به فقر افتاده‌ای، بهتر است که امیدی به خیر نداشته باشی، زیرا ما به اندازه هزار نفر برای کار کرده‌ایم.
بیار اشک چو مشتاق و گرد را بنشان
که روی ماه نبینیم تا در این گردیم
هوش مصنوعی: بیا اشک‌هایمان را مثل کسی که مشتاق است به زمین بریزیم و غبار را از چهره‌ام بزداییم، چون نمی‌توانیم چهره ماه را ببینیم تا وقتی که در این غبار هستیم.
خمش گزاف مینداز مهره اندر طاس
به ما گذار که ما اوستاد این نردیم
هوش مصنوعی: بازی را بی‌مورد با مهره‌ها شروع نکن، اجازه بده که ما خودمان این بازی را انجام دهیم، زیرا ما در این کار استاد هستیم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۷۳۰ به خوانش عندلیب