گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۲۸

مرا اگر تو نخواهی منت به جان خواهم
وگر درم نگشایی مقیم درگاهم
چو ماهیم که بیفکند موج بیرونش
به غیر آب نباشد پناه و دلخواهم
کجا روم به سر خویش کی دلی دارم
من و تن و دل من سایه شهنشاهم
به توست بیخودیم گر خراب و سرمستم
به توست آگهی من اگر من آگاهم
نه دلربام توی گر مرا دلی باقی است
نه کهربام توی گر مثل پر کاهم
نه از حلاوت حلوای بی‌حد لب توست
که چون کلیچه فتاده کنون در افواهم
ز هر دو عالم پهلوی خود تهی کردم
چو هی نشسته به پهلوی لام اللهم
ز جاه و سلطنت و سروری نیندیشم
بس است دولت عشق تو منصب و جاهم
چو قل هو الله مجموع غرق تنزیهم
نه چون مشبهیان سرنگون اشباهم
اگر تتار غمت خشم و ترکیی آرد
به عشق و صبر کمربسته همچو خرگاهم
اگر چه کاهل و بی‌گاه خیز قافله‌ام
به سوی توست سفرهای گاه و بی‌گاهم
برآ چو ماه تمام و تمام این تو بگو
که زیر عقده هجرت بمانده چون ماهم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا اگر تو نخواهی منت به جان خواهم
وگر درم نگشایی مقیم درگاهم
هوش مصنوعی: اگر تو مرا نخواهی، من با کمال میل صبر می‌کنم و اگر هم در را به رویم نبندی، در آستانه‌ات حضور خواهم داشت.
چو ماهیم که بیفکند موج بیرونش
به غیر آب نباشد پناه و دلخواهم
هوش مصنوعی: ما مانند ماهی هستیم که اگر از آب بیرون بیفتد، جایی جز آب نمی‌تواند به آن پناه دهد و من هم تنها آرزوی من همین است.
کجا روم به سر خویش کی دلی دارم
من و تن و دل من سایه شهنشاهم
هوش مصنوعی: به کجا بروم وقتی که خودم را نمی‌شناسم؟ احساس دل تنگی دارم و هیچ‌کدام از وجودم را در دست ندارم. در واقع، وجود من در سایه سلطنت و شکوه یک پادشاه است.
به توست بیخودیم گر خراب و سرمستم
به توست آگهی من اگر من آگاهم
هوش مصنوعی: من بی‌دلیل سرمست و دیوانه‌ام، و این حال و وضع من به تو بستگی دارد. اگر من از حال خود باخبرم، باز هم این آگاهی من به تو مربوط می‌شود.
نه دلربام توی گر مرا دلی باقی است
نه کهربام توی گر مثل پر کاهم
هوش مصنوعی: اگر تو دلربا نبودی و من دلی داشتم، و اگر تو مانند کهربا بودی، من هم مانند پر کاهی بی‌ارزش بودم.
نه از حلاوت حلوای بی‌حد لب توست
که چون کلیچه فتاده کنون در افواهم
هوش مصنوعی: این شعر به تلخی و زهرینی عشق اشاره دارد. شاعر می‌گوید که شیرینی لبان معشوقش آن‌قدر زیاد است که حالا احساسش مثل کسی است که در فکر خوردن کیکی خوش‌طعم است، اما به جای آن با حس گس و تلخی روبه‌رو می‌شود. در واقع، این احساس متناقض، تضادی را بین لذت و ناکامی در عشق نشان می‌دهد.
ز هر دو عالم پهلوی خود تهی کردم
چو هی نشسته به پهلوی لام اللهم
هوش مصنوعی: من از هر دو جهان چیزی ندارم و خود را خالی کرده‌ام، همچون کسی که در کنار شخصیتی بزرگ نشسته باشد.
ز جاه و سلطنت و سروری نیندیشم
بس است دولت عشق تو منصب و جاهم
هوش مصنوعی: از مقام و سلطنت و بزرگی نمی‌اندیشم، چرا که خوشبختی واقعی من در عشق توست و این عشق برایم هر مقام و جایگاهی را پر می‌کند.
چو قل هو الله مجموع غرق تنزیهم
نه چون مشبهیان سرنگون اشباهم
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره شده که باید خدا را به عنوان واحد و بی‌همتا بشناسیم و از تشبیه کردن او به موجودات دیگر پرهیز کنیم، زیرا این کار باعث می‌شود در محدودیت‌ها و خطاهای انسانی گرفتار شویم. خداوند فراتر از توصیف‌های محدود بشری است و باید به فهم عمیق‌تری از یکتایی و پاکی او دست یابیم.
اگر تتار غمت خشم و ترکیی آرد
به عشق و صبر کمربسته همچو خرگاهم
هوش مصنوعی: اگر غم تو به شدت به من حمله کند و به عشق و صبر به من آسیب برساند، من مانند یک خرگوش آماده‌ام که برای مقابله با این چالش‌ها آماده باشم.
اگر چه کاهل و بی‌گاه خیز قافله‌ام
به سوی توست سفرهای گاه و بی‌گاهم
هوش مصنوعی: هرچند که ممکن است بی‌انگیزه و بی‌هدف باشم، اما با این حال، سفر من به سمت تو ادامه دارد و دائماً در حال حرکت به سوی تو هستم.
برآ چو ماه تمام و تمام این تو بگو
که زیر عقده هجرت بمانده چون ماهم
هوش مصنوعی: به مانند ماه تمام در آسمان، درخشان و پرنور باش. حالا این را بگو که من به دلیل درد و غم هجرت، همچنان دچار تنگنا و دشواری هستم مانند ماهی که در قید و بند است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۷۲۸ به خوانش عندلیب