غزل شمارهٔ ۱۷۲۷
به غم فرونروم باز سوی یار روم
در آن بهشت و گلستان و سبزه زار روم
ز برگ ریز خزان فراق سیر شدم
به گلشن ابد و سرو پایدار روم
من از شمار بشر نیستم وداع وداع
به نقل و مجلس و سغراق بیشمار روم
نمیشکیبد ماهی ز آب من چه کنم
چو آب سجده کنان سوی جویبار روم
به عاقبت غم عشقم کشان کشان ببرد
همان بهست که اکنون به اختیار روم
ز داد عشق بود کار و بار سلطانان
به عشق درنروم در کدام کار روم
شنیدهام که امیر بتان به صید شدهست
اگر چه لاغرم سوی مرغزار روم
چو شیر عشق فرستد سگان خود به شکار
به عشق دل به دهان سگ شکار روم
چو بر براق سعادت کنون سوار شدم
به سوی سنجق سلطان کامیار روم
جهان عشق به زیر لوای سلطانی است
چو از رعیت عشقم بدان دیار روم
منم که در نظرم خوار گشت جان و جهان
بدان جهان و بدان جان بیغبار روم
غبار تن نبود ماه جان بود آن جا
سزد سزد که بر آن چرخ برق وار روم
اگر کلیم حلیمم بدان درخت شوم
وگر خلیل جلیلم در آن شرار روم
خموش کی هلدم تشنگی این یاران
مگر که از بر یاران به یار غار روم
جوار مفخر آفاق شمس تبریزی
بهشت عدن بود هم در آن جوار روم
غزل شمارهٔ ۱۷۲۶: بیار باده که دیر است در خمار توامغزل شمارهٔ ۱۷۲۸: مرا اگر تو نخواهی منت به جان خواهم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به غم فرونروم باز سوی یار روم
در آن بهشت و گلستان و سبزه زار روم
هوش مصنوعی: غم را فراموش کرده و دوباره به سمت محبوبم میروم، به آن بهشت و باغ گل و زمین سرسبز.
ز برگ ریز خزان فراق سیر شدم
به گلشن ابد و سرو پایدار روم
هوش مصنوعی: از افتادن برگهای درختان در پاییز به خاطر جدایی خسته شدم و حالا میخواهم به باغی جاودانه و سروهایی همیشه سبز بروم.
من از شمار بشر نیستم وداع وداع
به نقل و مجلس و سغراق بیشمار روم
هوش مصنوعی: من جزو انسانها نیستم و از فراوانی جهان و میخانهها وداع میکنم و به جایی میروم که شمارش در آن وجود ندارد.
نمیشکیبد ماهی ز آب من چه کنم
چو آب سجده کنان سوی جویبار روم
هوش مصنوعی: مَن نمیتوانم بدون آب زندگی کنم، اما چه کار میتوانم بکنم وقتی که آب به زمین سجده میکند و من باید به سمت جویبار بروم؟
به عاقبت غم عشقم کشان کشان ببرد
همان بهست که اکنون به اختیار روم
هوش مصنوعی: عاقبت غم عشق من را به سمتی خواهد برد که در حال حاضر خودم به اختیار میروم.
ز داد عشق بود کار و بار سلطانان
به عشق درنروم در کدام کار روم
هوش مصنوعی: کار و مسئولیت پادشاهان به خاطر عشق شکل میگیرد و من به خاطر عشق هرگز در هیچ کاری قدم نمیگذارم.
شنیدهام که امیر بتان به صید شدهست
اگر چه لاغرم سوی مرغزار روم
هوش مصنوعی: شنیدهام که امیران زیبا به دام افتادهاند، هرچند که من لاغر و نحیف هستم، با این حال به سمت دشت میروم.
چو شیر عشق فرستد سگان خود به شکار
به عشق دل به دهان سگ شکار روم
هوش مصنوعی: وقتی عشق مانند شیر، سگهای خود را به شکار میفرستد، من نیز با دل عاشقانهام به دنبال شکار میروم.
چو بر براق سعادت کنون سوار شدم
به سوی سنجق سلطان کامیار روم
هوش مصنوعی: به محض اینکه سوار بر اسب خوشبختی شدم، به سمت پرچم سلطان کامیاب حرکت کردم.
جهان عشق به زیر لوای سلطانی است
چو از رعیت عشقم بدان دیار روم
هوش مصنوعی: عشق در دنیای ما تحت فرمان یک پادشاه است و من به عنوان یک آدم بیخبر از سرنوشت خودم، در این سرزمین عاشق هستم.
منم که در نظرم خوار گشت جان و جهان
بدان جهان و بدان جان بیغبار روم
هوش مصنوعی: من هستم که در نظر خودم، جان و زندگی بیارزش شدهاند و به سوی جهان دیگر و روحی بدون زحمت میروم.
غبار تن نبود ماه جان بود آن جا
سزد سزد که بر آن چرخ برق وار روم
هوش مصنوعی: غبار بدن مهم نیست، بلکه روح و جان در آنجا ارزشمند است. بنابراین، شایسته است که با سرعت و شوق به سوی آسمان بروم.
اگر کلیم حلیمم بدان درخت شوم
وگر خلیل جلیلم در آن شرار روم
هوش مصنوعی: اگر مانند کلیم (حضرت موسی) صبور و آرام باشم، به درختی تبدیل میشوم و اگر مانند خلیل (حضرت ابراهیم) بزرگ و عزیز باشم، در آتش میرسم.
خموش کی هلدم تشنگی این یاران
مگر که از بر یاران به یار غار روم
هوش مصنوعی: سکوت نکن، آیا تنها این دوستان را رها میکنم، مگر اینکه بتوانم به یارم در غاری نزدیک شوم؟
جوار مفخر آفاق شمس تبریزی
بهشت عدن بود هم در آن جوار روم
هوش مصنوعی: شمس تبریزی، که در دنیا به عنوان انسانی بزرگ و برجسته شناخته میشود، در کنار خود بهشتی مانند بهشت عدن ایجاد کرده بود، حتی در آن نزدیکیها که به روم مربوط میشود.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۷۲۷ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1392/02/25 16:04
شرح و تفسیر این غزل:
پیوند به وبگاه بیرونی
1398/12/12 01:03
مریم
یکی از تاثیرگذارترین شعرهایی بود که خوندم.
چقدر قشنگ در باره دل کندن از این دنیا و پستی این جهان و ازادگی ای که رهایی ازش به انسان میده صحبت شده.
بی نظیر