غزل شمارهٔ ۱۷۲۴
همه جمال تو بینم چو چشم باز کنم
همه شراب تو نوشم چو لب فراز کنم
حرام دارم با مردمان سخن گفتن
و چون حدیث تو آید سخن دراز کنم
هزار گونه بلنگم به هر رهم که برند
رهی که آن به سوی تو است ترک تاز کنم
اگر به دست من آید چو خضر آب حیات
ز خاک کوی تو آن آب را طراز کنم
ز خارخار غم تو چو خارچین گردم
ز نرگس و گل صدبرگ احتراز کنم
ز آفتاب و ز مهتاب بگذرد نورم
چو روی خود به شهنشاه دلنواز کنم
چو پر و بال برآرم ز شوق چون بهرام
به مسجد فلک هفتمین نماز کنم
همه سعادت بینم چو سوی نحس روم
همه حقیقت گردد اگر مجاز کنم
مرا و قوم مرا عاقبت شود محمود
چو خویش را پی محمود خود ایاز کنم
چو آفتاب شوم آتش و ز گرمی دل
چو ذرهها همه را مست و عشقباز کنم
پریر عشق مرا گفت من همه نازم
همه نیاز شو آن لحظهای که ناز کنم
چو ناز را بگذاری همه نیاز شوی
من از برای تو خود را همه نیاز کنم
خموش باش زمانی بساز با خمشی
که تا برای سماع تو چنگ ساز کنم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
همه جمال تو بینم چو چشم باز کنم
همه شراب تو نوشم چو لب فراز کنم
هوش مصنوعی: وقتی چشمم را باز میکنم، همه زیباییهای تو را میبینم و وقتی لبهایم را به نوشیدن میبرم، همه شراب تو را مینوشم.
حرام دارم با مردمان سخن گفتن
و چون حدیث تو آید سخن دراز کنم
هوش مصنوعی: من با مردم صحبت کردن را حرام میدانم و وقتی نام تو به میان آید، سخن را طولانی میکنم.
هزار گونه بلنگم به هر رهم که برند
رهی که آن به سوی تو است ترک تاز کنم
هوش مصنوعی: من به هزار روش و حالتی میکوشم، هر مسیری را که به سوی تو میبرد، با شتاب و انرژی ادامه دهم.
اگر به دست من آید چو خضر آب حیات
ز خاک کوی تو آن آب را طراز کنم
هوش مصنوعی: اگر به دستم برساند، مانند خضر که آب حیات را دارد، از خاک کوی تو همان آب را بیرون میآورم و به صورت زیبا و شایستهای ارائه میکنم.
ز خارخار غم تو چو خارچین گردم
ز نرگس و گل صدبرگ احتراز کنم
هوش مصنوعی: اگر درد و غم تو مرا بخراشد و آزار دهد، از نرگس و گل صدبرگ دوری میکنم و به جمعآوری خارها میپردازم.
ز آفتاب و ز مهتاب بگذرد نورم
چو روی خود به شهنشاه دلنواز کنم
هوش مصنوعی: نور من از آفتاب و ماه فراتر میرود، چون زمانی که با لبخند دلنشینم به پادشاه قلبم نگاه میکنم.
چو پر و بال برآرم ز شوق چون بهرام
به مسجد فلک هفتمین نماز کنم
هوش مصنوعی: وقتی که به شوق و اشتیاق فراوان پر و بال میزنم، مانند بهرام، به مسجد آسمان هفتم میروم تا نماز بخوانم.
همه سعادت بینم چو سوی نحس روم
همه حقیقت گردد اگر مجاز کنم
هوش مصنوعی: هرگاه به سمت بدبختی و شوم بختی بروم، تمامی خوشبختیها را در برابر خود میبینم؛ و اگر به واقعیتها توجه کنم، همه چیز واقعی میشود.
مرا و قوم مرا عاقبت شود محمود
چو خویش را پی محمود خود ایاز کنم
هوش مصنوعی: در پایان، من و قوم من مثل محمود خواهیم شد، همانطور که من خود را برای خوشنودی محمود آماده میکنم.
چو آفتاب شوم آتش و ز گرمی دل
چو ذرهها همه را مست و عشقباز کنم
هوش مصنوعی: من همچون آفتاب میشوم و با حرارتی که از دل دارم، همه را مانند ذرات ریز، مست و عاشق میکنم.
پریر عشق مرا گفت من همه نازم
همه نیاز شو آن لحظهای که ناز کنم
هوش مصنوعی: معشوقهام به من گفت که من تمام ناز و زیباییام را برای تو دارم، از تو میخواهم که در زمانی که دلبرانه ناز میکنم، نیازم را برآورده کنی.
چو ناز را بگذاری همه نیاز شوی
من از برای تو خود را همه نیاز کنم
هوش مصنوعی: اگر محبت و ناز تو را کنار بگذارم، تمام نیازهایم را برطرف میکنم و خود را به تمامی خواستههایت وقف میکنم.
خموش باش زمانی بساز با خمشی
که تا برای سماع تو چنگ ساز کنم
هوش مصنوعی: سکوت کن و لحظهای را با آرامش طی کن تا بتوانم برای جشن و شادی تو ساز بزنم.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۷۲۴ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۱۷۲۴ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۷۲۴ به خوانش نازنین بازیان
حاشیه ها
1396/01/04 19:04
نادر..
حرام دارم با مردمان سخن گفتن
و چون حدیث "تو" آید سخن دراز کنم ...
1397/02/14 15:05
۲۱۴
گویند سخن با تو حرام است
ندانم پس از تو ابادی کدام است
1402/12/27 04:02
Hasib Nazari
پریر عشق مرا گفت من همه نازم
همه نیاز شو آن لحظهای که ناز کنم
چو ناز را بگذاری همه نیاز شوی
من از برای تو خود را همه نیاز کنم