گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۲۳

نیَم ز کار تو فارغ، همیشه در کارم
که لحظه لحظه تو را من عزیزتر دارم
به ذات پاک من و آفتاب سلطنتم
که من تو را نگذارم، به لطف بردارم
رخ تو را ز شعاعات خویش نور دهم
سر تو را به ده انگشت مغفرت خارم
هزار ابر عنایت بر آسمان رضاست
اگر ببارم از آن ابر بر سرت بارم
ببسته‌ست میان لطف من به تیمارت
که دیده برکات وصال و تیمارم
هزار شربت شافی به مهر می‌‌جوشد
از آن شبی که بگفتی به من که «بیمارم»
بیا به پیش که تا سرمه نوت بکشم
که چشم‌روشن باشی به فهم ِ اسرارم
ز خاص خاص خودم لطف کی دریغ آید؟
که از کمال کرم دستگیر اغیارم
تو را که دزد گرفتم سپردمت به عوان
که یافت شد به جوال تو صاع انبارم
تو خیره در سبب قهر و گفت ممکن نی
هزار لطف در آن بود اگر چه قهارم
نه ابن یامین زان زخم یافت یوسف خویش؟
به چشم لطف نظر کن به جمله آثارم
به خلوتش همه تأویل آن بیان فرمود
که من گزاف کسی را به غم نیازارم
خموش کردم تا وقت خلوت تو رسد
ولی مبر تو گمان بد، ای گرفتارم!

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیَم ز کار تو فارغ، همیشه در کارم
که لحظه لحظه تو را من عزیزتر دارم
هوش مصنوعی: من هرگز از فکر و کار تو خارج نمی‌شوم و همیشه درگیر یاد تو هستم، زیرا هر لحظه تو را بیشتر از قبل عزیز می‌دارم.
به ذات پاک من و آفتاب سلطنتم
که من تو را نگذارم، به لطف بردارم
هوش مصنوعی: به حقیقت خالص وجودم و نور سلطنتی‌ام قسم، که من هرگز تو را از کنارم نمی‌گذارم و با محبت و لطف از تو محافظت می‌کنم.
رخ تو را ز شعاعات خویش نور دهم
سر تو را به ده انگشت مغفرت خارم
هوش مصنوعی: می‌خواهم زیبایی‌های صورتت را با نور خود روشن کنم و برایت به آرامی و با احترام بهترین دعای خیر را بکنم.
هزار ابر عنایت بر آسمان رضاست
اگر ببارم از آن ابر بر سرت بارم
هوش مصنوعی: اگر هزاران ابر رحمت بر آسمان رضا وجود داشته باشد، به خاطر تو آن بارش را بر سرت می‌ریزم.
ببسته‌ست میان لطف من به تیمارت
که دیده برکات وصال و تیمارم
هوش مصنوعی: میان محبت من به تو، پیوندی وجود دارد که خوشی‌ها و نعمت‌های وصال و مراقبت من را مشاهده می‌کنی.
هزار شربت شافی به مهر می‌‌جوشد
از آن شبی که بگفتی به من که «بیمارم»
هوش مصنوعی: از آن شبی که گفتی بیمارم، هزار نوشیدنی شفابخش از محبت در دل می‌جوشد.
بیا به پیش که تا سرمه نوت بکشم
که چشم‌روشن باشی به فهم ِ اسرارم
هوش مصنوعی: بیا نزدیک شو تا بتوانم با سرمه چشمانت را بپوشانم و تو به شگفتی‌های دل من پی ببری.
ز خاص خاص خودم لطف کی دریغ آید؟
که از کمال کرم دستگیر اغیارم
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است لطف من به نزدیکانم کم شود، در حالی که به خاطر بزرگی و سخاوت خود، از دیگران نیز حمایت می‌کنم؟
تو را که دزد گرفتم سپردمت به عوان
که یافت شد به جوال تو صاع انبارم
هوش مصنوعی: وقتی که تو را به عنوان دزد گرفتم، تو را به کسی سپردم که تا به حال در انبارم چیزی پیدا نشده بود.
تو خیره در سبب قهر و گفت ممکن نی
هزار لطف در آن بود اگر چه قهارم
هوش مصنوعی: تو با دقت به دلایل خشم من نگاه می‌کنی و می‌گویی، ممکن است هزار نعمت در آن نهفته باشد، هرچند که من خدای قهار و قدرت‌مندیم.
نه ابن یامین زان زخم یافت یوسف خویش؟
به چشم لطف نظر کن به جمله آثارم
هوش مصنوعی: آیا ابن یامین به خاطر زخم‌هایی که خودروی یوسفش را دید، دچار درد و رنج نشد؟ لطفاً با نگاهی مهربان به تمام آثار من بنگر.
به خلوتش همه تأویل آن بیان فرمود
که من گزاف کسی را به غم نیازارم
هوش مصنوعی: در تنهایی‌اش توضیحاتی درباره واقعیات و معانی عمیق زندگی داد و گفت که من به هیچ‌وجه کسی را به خاطر غم و مشکلاتش آزار نمی‌دهم.
خموش کردم تا وقت خلوت تو رسد
ولی مبر تو گمان بد، ای گرفتارم!
هوش مصنوعی: سکوت کردم تا زمانی که بتوانیم تنها باشیم، اما ای عزیز، بدگمان نشو به من که گرفتار تو هستم!

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۷۲۳ به خوانش هانیه سلیمی
غزل شمارهٔ ۱۷۲۳ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1389/06/22 09:09
محمد محمدی

نیم ز کار تو "غافل"
---
پاسخ: دوستان با تصحیح چاپی معتبر تطبیق دهند نتیجه را اطلاع دهند.

1390/08/12 22:11
مرتضی

که دیده برکات وصال و تیمارم
باید
که دیده ای برکات وصال و تیمارم
باشد

1391/04/28 22:06
محمد روستایی

به جان پاک تو آفتاب سلطنتم

1391/04/28 23:06
محمد روستایی

هزار شربت شافی ز مهر بر جوشی

1395/05/07 23:08
روفیا

تو را که دزد گرفتم سپردمت به عوان
که یافت شد به جوال تو صاع انبارم
تو خیره در سبب قهر و گفت ممکن نی
هزار لطف در آن بود اگر چه قهارم
همه ما چنین لحظاتی را گاهی تجربه کرده ایم،
گاهی که خود را بی گناه می دانیم ولی ما را چون دزد به پاسبان می سپارند و با کمال حیرت می بینیم که همه شواهد به ضرر ماست!
خیره در سبب قهر می مانیم و گفتگو نیز برای مدتی میسر نمی شود،
می فرماید :
خموش کردم تا وقت خلوت تو رسد
ولی مبر تو گمان بد ای گرفتارم
صبور باش، دیری نمی کشد تا گشایش حاصل شود و تو در خلوت با من و خودت از لطف من آگاه شوی، تا آن زمان با بد گمانی اوقات خویش را تباه مکن.
نیم ز کار تو غافل همیشه در کارم
که لحظه لحظه تو را من عزیزتر دارم

1395/05/08 00:08
روفیا

تو را که دزد گرفتم سپردمت به عوان
که یافت شد به جوال تو صاع انبارم
تلمیحی است به داستان یوسف هنگامی که عزیز مصر بود. برادران به اصرار او در سفر دوم از کنعان به مصر بنیامین را علیرغم میل یعقوب به همراه خود آوردند،
یوسف نیز نقشه ای طرح نمود و برای نگاهداشتن بنیامین نزد خود جام نقره سلطنتی را در کوله بار بنیامین جای داد و بدو اتهام دزدی زد!

1395/05/08 00:08
روفیا

به جان دوست که غم پرده بر شما ندرد
گر اعتماد بر الطاف کارساز کنید

1395/05/09 02:08

بنده این غزل روبادوستان به اشتراک گذاشتم
شادوسرفرازبادگنجوریان

1395/11/08 20:02
وفایی

من واقعا از کار بعضی هموطنان در حیرت ام ! ایشان بدون آنکه به دیوان شمس مراجعه کنند خودشان صلاح می دانند و نظر می دهند که بعضی کلمات مولانا باید عوض شود ! به نظر می رسد ایشان از مولانا ، مولاناتر هستند ! شاید هم "مولاناترین" باشند !! ( نظرات چند تن از این مولاناترین ها را در بالا مشاهده می کنید ) . در دیوان شمسی که دست من است [ مقدمه و شرح حال: استاد بدیع الزمان فروزانفر- تصحیح و حواشی از : م . درویش- چاپ 1355] اینگونه نوشته شده : نیم ز کار تو فارغ همیشه در کارم (پس مصراع اول کاملا درست است) - به ذات پاک من و آفتاب سلطنتم ( مصراع سوم هم کاملا صحیح است ) . هزار شربت شافی به مهر می جوشد (این مصراع هم کاملا صحیح است) ... من فکر می کنم اگر مولانا از عالم ارواح برگردد در جواب این حضرات خواهد گفت : " گر تو بهتر می زنی بستان بزن " . اگر هنوز از خنده روده بر نشده اید ، به جلد سوم امثال وحکم علامه دهخدا رجوع کنید تا داستان ضرب المثل " گر تو بهتر می زنی...." را بخوانید و سپس از خنده روده بر شوید...

1396/07/20 08:10
نادر..

هزار شربت شافی به مهر می جوشد
از آن شبی که "بگفتی" به من که بیمارم..
"بیا" به پیش که تا سرمه "نو" ات بکشم
که چشم روشن باشی به فهم اسرارم...

1397/08/29 20:10
شیرین

بسیار زیبا و خوب این شعر را خوانده اند. از ایشان بسیار سپاسگزارم. کاش بقیه اشعار دیوان شمس هم فایل صوتی داشته باشد.

1397/09/06 00:12
شیرین

این غزل را باید مواقع ناامیدی و افسردگی مرتب خوند و گوش کرد.

1398/07/17 19:10
فرید

مفهوم مصرع "که من تو را نگذارم به لطف بردارم" چیست؟

1399/05/01 07:08
ایمان

معنی این بیت چی میشه؟
ممنون میشم معنی و مفهومش رو بگید
ببسته‌ست میان لطف من به تیمارت
که دیده برکات وصال و تیمارم

1400/05/24 14:07
Ouchen

ایمان عزیز، در این بیت خداوند به مخلوق (خاص و عام) می‌فرماید از آنجا که من سرچشمه ی مهر و وصال و دلجویی هستم، پس از سر مهربانی کمر به تیمار و نوازش و دلجویی تو بسته ام. منظور فقط این نیست که چون غمت را دیدم پس تصمیم به دلجویی گرفتم، بلکه به معنای والاتر یعنی من (پروردگار) عهد به دلجویی از هر آنکه به درگاهم رجوع میکند دارم. و اگر دیده را دیده ای بخوانیم یعنی ای مخلوق تو قبلاً هم برکات وصال و تیمار و نوازش مرا دیده ای.

 

 

 

1399/05/01 10:08
nabavar

گرامی ایمان
ببسته‌ست میان، لطف من به تیمارت
که دیده برکات وصال و تیمارم
به نظر می رسدکه می گوید: پرستاری از تو برای من از لطافتی برخوردار است و بدان همت گماشته ام
چون آگاهم به آنچه از برکت پرستاری و وصل حاصل می شود

1401/03/31 11:05
محسن جهان

تفسیر بیت ۴:

مولانا در این بیت صراحتا از قول پروردگار و استناد به آیات قرآنی می‌فرماید: ای بشر اگر طالب عنایت و توجهات او در امور زندگیت هستی، فقط رضا و تسلیم در برابر مشیّت الهی کارساز است. که اگر رضایت وصلاح او مقدر شود باران رحمت بی انتها باریتعالی بر سرت خواهد بارید. 

1401/10/09 22:01
Hadi Golestani

تصور کنید حال کریستف کلمب که در پی کشف آمریکا روی دریا سرگردان و بی آب و غذا و خسته و نا امید بعد از اون همه زمان ، یهو از دور خشکی رو دیده، این غزل حال من رو این چنین میکنه، شکر شکر شکر الله الله الله

1402/03/02 22:06
قاسم

چقدر این شعر از مولانا با آیات سوره مبارکه ضحی همخوانی دارد...

علی الخصوص مولانا این دو آیه را خوب بسط داده است:

ما ودعک ربک و ما قلی

و لسوف یعطیک ربک فترضی

انسان در شرایط مختلف مورد رحمت واسعه الهی بوده و هست. فقط باید شاکر و راضی بود و لطف خدا را در همه حال دید. 

خدایا شکرت

1402/03/02 22:06
قاسم

خوانش شعر بسیار خوب بود. با سپاس

برخی ابیات را با گوش کردن توانستم متوجه شوم.