غزل شمارهٔ ۱۷۲۱
خوش سوی ما آ دمی ز آنچ که ما هم خوشیم
آب حیات توایم گرچه به شکل آتشیم
تو جو کبوتربچه زاده این لانهای
گر تو نیایی به خود مات از این سو کشیم
حاضر ما شو که ما حاضر آن شاهدیم
مست می اش می شویم باده از او می چشیم
تیزروان همچو سیل گرچه چو که ساکنیم
نعره زنان همچو رعد گرچه چنین خامشیم
جان چو دریا تو راست بر کف خود نه بیا
گرچه که ما همچو چرخ بیگنهی می کشیم
زان سوی این پنج حس نوبت ما پنج کن
کان سوی این شش جهت خسرو این هر ششیم
در پی سرنای عشق تیزدم و دلنواز
کز رگ جان همچو چنگ بهر تو در نالشیم
صحت دعوی عشق مسند و بالش مجو
ما نه چو رنجورکان عاشق آن بالشیم
نور فلک شمس دین مفخر تبریز ما
از رخ آن آفتاب چرخ درون مه وشیم
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوش سوی ما آ دمی ز آنچ که ما هم خوشیم
آب حیات توایم گرچه به شکل آتشیم
هوش مصنوعی: یک نفر با خوشحالی به سوی ما میآید و میگوید که ما نیز خوشحال هستیم، درست مانند آب حیات که گرچه به شکل آتش درآمده، اما هنوز همان زندگیبخش است.
تو جو کبوتربچه زاده این لانهای
گر تو نیایی به خود مات از این سو کشیم
هوش مصنوعی: تو مانند جوجهکبوتری هستی که در این لانه بزرگ شدهای. اگر تو به اینجا نیایی، ما بدون تو در این سو دچار حیرتی عمیق خواهیم شد.
حاضر ما شو که ما حاضر آن شاهدیم
مست می اش می شویم باده از او می چشیم
هوش مصنوعی: بیامو همچون خود را در کنار ما داشته باش، زیرا ما در کنار تو و در زیر چشم تو به نوشیدن شراب مشغول هستیم و از طعمی که تو به ما میدهی لذت میبریم.
تیزروان همچو سیل گرچه چو که ساکنیم
نعره زنان همچو رعد گرچه چنین خامشیم
هوش مصنوعی: مانند جریانی تند و سریع هستیم، اگرچه در ظاهر آرام به نظر میرسیم، و صدای ما مانند رعد و برق بلند است، حتی اگر در واقع ساکت به نظر بیاییم.
جان چو دریا تو راست بر کف خود نه بیا
گرچه که ما همچو چرخ بیگنهی می کشیم
هوش مصنوعی: اگر روح تو همچون دریایی است، آن را در دستان خود قرار بده و نازکش نکن. هرچند ما مانند چرخها بیگناهی را تحمل میکنیم.
زان سوی این پنج حس نوبت ما پنج کن
کان سوی این شش جهت خسرو این هر ششیم
هوش مصنوعی: از آنجا که ما از پنج حس خود بهرهمند هستیم، باید به سمت پنج جنبه دیگر زندگی پیش برویم، زیرا در سوی دیگر، در این شش جهت، وجود پادشاهی است که ما همه از او هستیم.
در پی سرنای عشق تیزدم و دلنواز
کز رگ جان همچو چنگ بهر تو در نالشیم
هوش مصنوعی: من به دنبال صدای دلنواز عشق هستم و چون چنگی که برای تو ناله میزند، از عمق وجودم به شوق تو میخوانم.
صحت دعوی عشق مسند و بالش مجو
ما نه چو رنجورکان عاشق آن بالشیم
هوش مصنوعی: به حقانیت عشق اعتراض نکن و برای خودت تکیهگاه و آسایشی نطلب. ما مانند عاشقان رنجور، همان آرامش و راحتی را داریم.
نور فلک شمس دین مفخر تبریز ما
از رخ آن آفتاب چرخ درون مه وشیم
هوش مصنوعی: نور آسمانی که از چهرهی شمس دین، مفخر تبریز ما میتابد، مانند نوری است که از خورشید به درون ماه میتابد.