غزل شمارهٔ ۱۷۱۶
امشب جان را ببر از تن چاکر تمام
تا نبود در جهان بیش مرا نقش و نام
این دم مست توام رطل دگر دردهم
تا بشوم محو تو از دو جهان والسلام
چون ز تو فانی شدم و آنچ تو دانی شدم
گیرم جام عدم می کشمش جام جام
جان چو فروزد ز تو شمع بروزد ز تو
گر بنسوزد ز تو جمله بود خام خام
این نفسم دم به دم درده باده عدم
چون به عدم درشدم خانه ندانم ز بام
چون عدمت می فزود جان کندت صد سجود
ای که هزاران وجود مر عدمت را غلام
باده دهم طاس طاس ده ز وجودم خلاص
باده شد انعام خاص عقل شد انعام عام
موج برآر از عدم تا برباید مرا
بر لب دریا به ترس چند روم گام گام
دام شهم شمس دین صید به تبریز کرد
من چو به دام اندرم نیست مرا ترس دام
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
امشب جان را ببر از تن چاکر تمام
تا نبود در جهان بیش مرا نقش و نام
هوش مصنوعی: امشب ای جان، از بدنی که در خدمتت هست، خارج شو تا در این دنیا دیگر، نه اثری از من و نه نامی باقی نماند.
این دم مست توام رطل دگر دردهم
تا بشوم محو تو از دو جهان والسلام
هوش مصنوعی: در این لحظه به خاطر عشق تو، هر بار درد و رنجی را تحمل میکنم تا به قدری غرق در محبت تو شوم که از دنیای دوتا فراموش شوم و آرامش یابم.
چون ز تو فانی شدم و آنچ تو دانی شدم
گیرم جام عدم می کشمش جام جام
هوش مصنوعی: وقتی که از وجود تو محو و نابود شدم و به حقیقتی که تو میدانی رسیدم، اگرچه جام عدم را مینوشم، انگار که در حال نوشیدن جامی بیپایه هستم.
جان چو فروزد ز تو شمع بروزد ز تو
گر بنسوزد ز تو جمله بود خام خام
هوش مصنوعی: وقتی که روح از وجود تو روشن شود، چون شمعی میدرخشد و اگر بسوزد، تمام وجودش وابسته به تو خواهد بود و در این حالت خام و ناپخته است.
این نفسم دم به دم درده باده عدم
چون به عدم درشدم خانه ندانم ز بام
هوش مصنوعی: این نفس من، بهطور مداوم، عطر و طعم بیوجودی را به خود میگیرد. وقتی که به بیوجودی رسیدم، دیگر نمیدانم خانه من کجاست و از کدام سمت وارد شوم.
چون عدمت می فزود جان کندت صد سجود
ای که هزاران وجود مر عدمت را غلام
هوش مصنوعی: زمانی که نبودن تو بیشتر میشود، جانت عذاب میکشد و به خاکسجد میافتد. ای کسی که هزاران وجود در عالم داری، نبودن تو برایشان همچون بندهای است.
باده دهم طاس طاس ده ز وجودم خلاص
باده شد انعام خاص عقل شد انعام عام
هوش مصنوعی: من جامی از شراب به تو میدهم، و از وجودم رهایی میطلبم. این شراب، نعمت ویژهای است و عقل من را به نعمتی عمومی تبدیل کرده است.
موج برآر از عدم تا برباید مرا
بر لب دریا به ترس چند روم گام گام
هوش مصنوعی: به من اجازه بده که با تلاش و اندکی شجاعت، خود را به لب دریا برسانم؛ اما از ترس و تردیدم بگذار آهسته و با احتیاط پیش بروم.
دام شهم شمس دین صید به تبریز کرد
من چو به دام اندرم نیست مرا ترس دام
هوش مصنوعی: شمس دین، که به نوعی نماد قدرت و عظمت است، در تبریز صید کرده و من نیز که به دام افتادهام، از این گرفتار شدن هراسی ندارم.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۷۱۶ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1398/04/22 17:07
..
موج برآر از عدم
تا برباید مرا..
1400/09/19 13:12
رضا از کرمان
سلام
برای اولین بار بنده با فعل بروزیدن در این غزل آشنا شدم و معنی آن در لغتنامه دگرگون شدن نوشته شده ولی بنظرم در اینجا معنای دیگری دارد لطفا دوستان راهنمایی بفرمایند (بیت چهارم )
شاد وخرم باشید
1400/09/21 10:12
رضا از کرمان
سلام
اگه جای بروزد وفروزد جابجا بشه شعر معنای بهتری پیدا میکنه ومعنی شعر این میشه اگه جان من از تو دگرگون بشه شمع جان من ( حالا مثلا خرد انسانی ) از تو فروزان میشه واگر بدین طریق نسوزه خام خواهد ماند .
منتظر نظر حضرات محترم هستم .
شاد وخرم باشید.