گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۱۳

خیزید عاشقان که سوی آسمان رویم
دیدیم این جهان را تا آن جهان رویم
نی نی که این دو باغ اگر چه خوش است و خوب
زین هر دو بگذریم و بدان باغبان رویم
سجده کنان رویم سوی بحر همچو سیل
بر روی بحر زان پس ما کف زنان رویم
زین کوی تعزیت به عروسی سفر کنیم
زین روی زعفران به رخ ارغوان رویم
از بیم اوفتادن لرزان چو برگ و شاخ
دل‌ها همی‌طپند به دارالامان رویم
از درد چاره نیست چو اندر غریبییم
وز گرد چاره نیست چو در خاکدان رویم
چون طوطیان سبز به پر و به بال نغز
شکرستان شویم و به شکرستان رویم
این نقش‌ها نشانه نقاش بی‌نشان
پنهان ز چشم بد هله تا بی‌نشان رویم
راهی پر از بلاست ولی عشق پیشواست
تعلیممان دهد که در او بر چه سان رویم
هر چند سایه کرم شاه حافظ است
در ره همان به‌ست که با کاروان رویم
ماییم همچو باران بر بام پرشکاف
بجهیم از شکاف و بدان ناودان رویم
همچون کمان کژیم که زه در گلوی ماست
چون راست آمدیم چو تیر از کمان رویم
در خانه مانده‌ایم چو موشان ز گربگان
گر شیرزاده‌ایم بدان ارسلان رویم
جان آینه کنیم به سودای یوسفی
پیش جمال یوسف با ارمغان رویم
خامش کنیم تا که سخن بخش گوید این
او آن چنانک گوید ما آن چنان رویم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خیزید عاشقان که سوی آسمان رویم
دیدیم این جهان را تا آن جهان رویم
هوش مصنوعی: بیدار شوید ای عاشقان، بیایید به سوی آسمان برویم. ما این دنیا را دیده‌ایم و حالا می‌خواهیم به دنیای دیگر برویم.
نی نی که این دو باغ اگر چه خوش است و خوب
زین هر دو بگذریم و بدان باغبان رویم
هوش مصنوعی: اگرچه این دو باغ زیبا هستند و سرسبز، اما ما از هر دوی آن‌ها عبور می‌کنیم و به سمت باغبان می‌رویم.
سجده کنان رویم سوی بحر همچو سیل
بر روی بحر زان پس ما کف زنان رویم
هوش مصنوعی: با حالت سجده و عبادت به سوی دریا می‌روم، مانند سیلی که بر روی دریا جاریست. بعد از آن، با حالتی شاد و خوشحال به حرکت ادامه می‌دهم.
زین کوی تعزیت به عروسی سفر کنیم
زین روی زعفران به رخ ارغوان رویم
هوش مصنوعی: از این مکان که مملو از غم و اندوه است به دنیای شادی و عروسی می‌رویم و از این زیبایی زعفران به چهره‌ای زیبا و قرمز مانند گل ارغوان خواهیم نگریست.
از بیم اوفتادن لرزان چو برگ و شاخ
دل‌ها همی‌طپند به دارالامان رویم
هوش مصنوعی: به خاطر ترس از سقوط و افتادن، دل‌ها مانند برگ‌ها و شاخه‌ها لرزانند و من به سمت مکانی امن و آرام می‌روم.
از درد چاره نیست چو اندر غریبییم
وز گرد چاره نیست چو در خاکدان رویم
هوش مصنوعی: وقتی در تنهایی و غم به سر می‌بریم، راهی برای درمان دردهایمان وجود ندارد و زمانی که به خاک سپرده می‌شویم، دیگر هیچ چیز برای حل مشکلات گذشته باقی نمی‌ماند.
چون طوطیان سبز به پر و به بال نغز
شکرستان شویم و به شکرستان رویم
هوش مصنوعی: بیایید مانند طوطیان سبز با زیبایی و لطافت به دنیای شیرین و شادابیمان برویم و از خوشی‌ها و لذت‌های زندگی بهره‌مند شویم.
این نقش‌ها نشانه نقاش بی‌نشان
پنهان ز چشم بد هله تا بی‌نشان رویم
هوش مصنوعی: این نقوش، علامتی از هنرمندی است که خود را از دید پنهان کرده است. حالا باید تا بدون نشان به جایی برویم که دور از چشم بدی‌ها باشد.
راهی پر از بلاست ولی عشق پیشواست
تعلیممان دهد که در او بر چه سان رویم
هوش مصنوعی: مسیر زندگی پر از مشکلات و سختی‌هاست، اما عشق راهنمای ماست و ما را تعلیم می‌دهد که چگونه باید در این مسیر حرکت کنیم.
هر چند سایه کرم شاه حافظ است
در ره همان به‌ست که با کاروان رویم
هوش مصنوعی: هرچند که سایه کرم شاه حافظ به من لطف دارد، اما من در مسیر خودم می‌روم و به همان راهی که کاروانی در حال حرکت است، ادامه می‌دهم.
ماییم همچو باران بر بام پرشکاف
بجهیم از شکاف و بدان ناودان رویم
هوش مصنوعی: ما مانند بارانی هستیم که بر روی سقف شیب‌دار می‌افتد و از شکاف‌ها به پایین می‌ریزد و به سمت ناودان می‌رود.
همچون کمان کژیم که زه در گلوی ماست
چون راست آمدیم چو تیر از کمان رویم
هوش مصنوعی: ما مانند کمانی هستیم که زه آن در گلوی ما قرار دارد و وقتی که به درستی راست می‌شویم، مانند تیری از کمان به جلو حرکت می‌کنیم.
در خانه مانده‌ایم چو موشان ز گربگان
گر شیرزاده‌ایم بدان ارسلان رویم
هوش مصنوعی: ما در خانه مانند موش‌ها نشسته‌ایم و از گربه‌ها می‌ترسیم. اگر هم زاده شیر هستیم، به سوی ارسلان می‌رویم.
جان آینه کنیم به سودای یوسفی
پیش جمال یوسف با ارمغان رویم
هوش مصنوعی: ما جان خود را مانند آینه‌ای صاف و روشن می‌سازیم تا بتوانیم در مسیر زیبایی و محبت یوسف قدم بگذاریم و با خود هدایایی به همراه داشته باشیم.
خامش کنیم تا که سخن بخش گوید این
او آن چنانک گوید ما آن چنان رویم
هوش مصنوعی: بگذار سکوت کنیم تا آن کس که باید صحبت کند، صحبت کند. او چنین می‌گوید و ما نیز به همان شیوه عمل می‌کنیم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۷۱۳ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1395/02/01 01:05
فرزام

از مضمون این غزل والا چنین بر می آید که در راه عشق و حرکت به سوی کوی دوست، تنها و بدون مرشد و راهبر نتوان پای در راه گذاشت. بهتر آن است تا با کاروانی همراه شد تا از گزند راهزن ویا گم گشتگی در وادی حیرانی مصون ماند.

1396/08/06 11:11
نادر..

حجابها را حل کردن.. ذوب شدن.. مجموع شدن

1397/10/17 19:01
مجید

شاه بیت های این غزل بیت سوم و نهم آنست
بیت نهم مرا یاد آن بیت زیبای معروف می اندازد که گفت:
تو پای به راه در نه و از هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت
در بیت هفتم به نظر میرسد باید حرف "ر" در کلمه پر را مشدد تلفظ کرد تا قابل خواندن باشد اگر به گونه ی دیگری میشود خواند دوستان تعلیم دهند

1401/02/01 22:05
تینا باستانی

عجیبه که فقط همون مصرع اول شعر چه انرژی عجیبی داره. اولین بار که من این شعر رو خوندم حس کردم که واقعا می تونم پرواز کنم. فقط کافیه پاشم ، بلند شم . می شه به آسمان رفت، به جاهای بلند رسید ، فقط کافیه آدم یک  عشقی داشته باشه و به سمتش حرکت کنه.