غزل شمارهٔ ۱۷۱
چون نمایی آن رخ گلرنگ را
از طرب در چرخ آری سنگ را
بار دیگر سر برون کن از حجاب
از برای عاشقان دنگ را
تا که دانش گم کند مر راه را
تا که عاقل بشکند فرهنگ را
تا که آب از عکس تو گوهر شود
تا که آتش واهلد مر جنگ را
من نخواهم ماه را با حسن تو
وان دو سه قندیلک آونگ را
من نگویم آینه با روی تو
آسمان کهنه پرزنگ را
دردمیدی و آفریدی باز تو
شکل دیگر این جهان تنگ را
در هوای چشم چون مریخ او
ساز ده ای زهره باز آن چنگ را
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون نمایی آن رخ گلرنگ را
از طرب در چرخ آری سنگ را
هوش مصنوعی: وقتی که آن چهره زیبا و گلگون خود را نشان میدهی، شادی و نشاط را به همراه میآوری و سنگینی را از دوش زندگی برمیداری.
بار دیگر سر برون کن از حجاب
از برای عاشقان دنگ را
هوش مصنوعی: بار دیگر صورتت را از پشت پرده بیرون بیاور تا عاشقان بتوانند صدای دنگ را بشنوند.
تا که دانش گم کند مر راه را
تا که عاقل بشکند فرهنگ را
هوش مصنوعی: زمانی که دانش از مسیر خود منحرف شود، و عقل نیز از اصول و آداب پیروی نکند، مشکلات و نابهسامانیها پیش خواهد آمد.
تا که آب از عکس تو گوهر شود
تا که آتش واهلد مر جنگ را
هوش مصنوعی: تا زمانی که تصویر تو باعث به وجود آمدن زیبایی و ارزش شود، و حرارت عشق جنگ و جدال را ایجاد کند.
من نخواهم ماه را با حسن تو
وان دو سه قندیلک آونگ را
هوش مصنوعی: من زیبایی تو را با نور ماه عوض نمیکنم و آن چند چراغ آویزان را هم نمیخواهم.
من نگویم آینه با روی تو
آسمان کهنه پرزنگ را
هوش مصنوعی: من نمیگویم که آینه به اندازه زیبایی تو میتواند آسمان قدیمی و کثیف را نشان دهد.
دردمیدی و آفریدی باز تو
شکل دیگر این جهان تنگ را
هوش مصنوعی: تو دردی را میکشی و از نو دنیایی دیگر را خلق کردهای که این جهان تنگ است.
در هوای چشم چون مریخ او
ساز ده ای زهره باز آن چنگ را
هوش مصنوعی: در فضای چشمان او همچون مریخ، ای زهره، دوباره آن ساز را بنواز.