گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۰۸

ای گوش من گرفته توی چشم روشنم
باغم چه می بری چو توی باغ و گلشنم
عمری است کز عطای تو من طبل می خورم
در سایه لوای کرم طبل می زنم
می مالم این دو چشم که خواب است یا خیال
باور نمی‌کنم عجب ای دوست کاین منم
آری منم ولیک برون رفته از منی
چون ماه نو ز بدر تو باریک می تنم
در تاج خسروان به حقارت نظر کنم
تا شوق روی توست مها طوق گردنم
با ماهیان ز بحر تو من نزل می خورم
با خاکیان ز رشک تو چون آب و روغنم
گرچه ز بحر صنعت من آب خوردنی است
چون ماهیم نبیند کس آب خوردنم
گر ناخن جفا بخراشد رگ مرا
من خوش صدا چو چنگ ز آسیب ناخنم
خود پی ببرده‌ای تو که رگ دار نیستم
گر می جهد رگی بنما تاش برکنم
گفتی چه کار داری بر نیست کار نیست
گر نیست نیستم ز چه شد نیست مسکنم
نفخ قیامتی تو و من شخص مرده‌ام
تو جان نوبهاری و من سرو و سوسنم
من نیم کاره گفتم باقیش تو بگو
تو عقل عقل عقلی و من سخت کودنم
من صورتی کشیدم جان بخشی آن توست
تو جان جان جانی و من قالب تنم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای گوش من گرفته توی چشم روشنم
باغم چه می بری چو توی باغ و گلشنم
هوش مصنوعی: ای گوش من، تو که در چشم روشن و زیبای من حضور داری، چرا باغ و گلستانم را از من می‌گیری؟
عمری است کز عطای تو من طبل می خورم
در سایه لوای کرم طبل می زنم
هوش مصنوعی: سال‌هاست که من از بخشش‌های تو بهره‌مند شده و در زیر سایه مهرت به نشاط و شادی می‌پردازم.
می مالم این دو چشم که خواب است یا خیال
باور نمی‌کنم عجب ای دوست کاین منم
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم خواب یا خیال را از این دو چشمانم جدا کنم و باورم نمی‌شود که این وضعیت واقعاً متعلق به من باشد، ای دوست.
آری منم ولیک برون رفته از منی
چون ماه نو ز بدر تو باریک می تنم
هوش مصنوعی: بله، من هستم اما از خودم جدا شده‌ام. مانند ماه نو که از ماه کامل فاصله گرفته، من نیز از تو دور شده‌ام و در این حال، به خودم کم‌رنگ‌تر و ظریف‌تر شده‌ام.
در تاج خسروان به حقارت نظر کنم
تا شوق روی توست مها طوق گردنم
هوش مصنوعی: من به جلال و زیبایی تاج پادشاهان خیره نمی‌شوم، زیرا تمام توجه و اشتیاق من معطوف به چهره‌ی توست که همچون طوقی بر گردنم آویخته است.
با ماهیان ز بحر تو من نزل می خورم
با خاکیان ز رشک تو چون آب و روغنم
هوش مصنوعی: من از دریا به خاطر تو با ماهی‌ها زندگی می‌کنم و با انسان‌ها چون آب و روغن، از حسادت به تو در کنار هم هستم.
گرچه ز بحر صنعت من آب خوردنی است
چون ماهیم نبیند کس آب خوردنم
هوش مصنوعی: هرچند که من مهارت‌هایی دارم که می‌توانم از آن‌ها بهره‌مند شوم، اما دیگران توجهی به نیازهای من ندارند و نمی‌توانند از من چیزی را ببینند.
گر ناخن جفا بخراشد رگ مرا
من خوش صدا چو چنگ ز آسیب ناخنم
هوش مصنوعی: اگر ناخن بدی به رگ من آسیب بزند، من مانند چنگ، با صدایی دلنشین از این آسیب لذت می‌برم.
خود پی ببرده‌ای تو که رگ دار نیستم
گر می جهد رگی بنما تاش برکنم
هوش مصنوعی: تو خود می‌دانی که من هیچ ارتباطی ندارم، اگر رابطه‌ای وجود دارد، نشانش بده تا آن را قطع کنم.
گفتی چه کار داری بر نیست کار نیست
گر نیست نیستم ز چه شد نیست مسکنم
هوش مصنوعی: گفتی چه کاری داری؟ کاری نیست و اگر هم نباشد، من هم نیستم. پس دلیل اینکه من نیستم چیست؟
نفخ قیامتی تو و من شخص مرده‌ام
تو جان نوبهاری و من سرو و سوسنم
هوش مصنوعی: در روز قیامت، تو بیداری و زندگی را به من باز می‌گردانی، در حالی که من همچنان بی‌جان و مرده‌ام. تو مانند جوانه‌ای تازه و امیدبخش هستی و من نیز مانند درخت سرو و گل سوسن، در جستجوی حیات و زیبایی.
من نیم کاره گفتم باقیش تو بگو
تو عقل عقل عقلی و من سخت کودنم
هوش مصنوعی: من تنها بخشی از این موضوع را گفته‌ام، حالا بقیه‌اش را تو بگو. تو دارای عقل و درک بالایی هستی و من هنوز در حال یادگیری و پیشرفت هستم.
من صورتی کشیدم جان بخشی آن توست
تو جان جان جانی و من قالب تنم
هوش مصنوعی: من تصویری از تو را نقش کردم و خود زندگی بخشی تو هستی. تو روح و جان زندگی منی و من تنها جسمی هستم که به آن روح تو دمیده شده است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۷۰۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/08/04 03:11
همایون

غزل نیستی‌
نیستی‌ یا عدم به باور جلال دین مشرق انسان است
چیزی و یا نیرویی و یا نقشی و یا کاری و یا نیستی‌ دیگری در هستی‌ هست
که دست و یا گوش هر که را که نیست شود می‌گیرد و به جاهای خوبی‌ میبرد
و جانی و عقلی دیگر به او میدهد و زندگی‌ دیگر
این صورتی‌ و نقشی‌ است که جلال دین برای ما ترسیم میکند و هر کس میتواند
آنرا تجربه کند و جانی نو برای این صورت نو دریافت کند
سفری به نیستی‌ کردن حتی برای یک لحظه میتواند تجربه‌یی‌ شیرین باشد
که جلال دین راهنمای خوبی‌ برای این سفر است مطمئن و کار کشته