گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۰۳

من آن شب سیاهم کز ماه خشم کردم
من آن گدای عورم کز شاه خشم کردم
از لطفم آن یگانه می خواند سوی خانه
کردم یکی بهانه وز راه خشم کردم
گر سر کشد نگارم ور غم برد قرارم
هم آه برنیارم از آه خشم کردم
گاهم فریفت با زر گاهم به جاه و لشکر
از زر چو زر بجستم وز جاه خشم کردم
ز آهن ربای اعظم من آهنم گریزان
وز کهربای عالم من کاه خشم کردم
ما ذره‌ایم سرکش از چار و پنج و از شش
خود پنج و شش کی باشد ز الله خشم کردم
این را تو برنتابی زیرا برون آبی
گر شبه آفتابی ز اشباه خشم کردم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من آن شب سیاهم کز ماه خشم کردم
من آن گدای عورم کز شاه خشم کردم
هوش مصنوعی: من آن شبی هستم که به خاطر خشم ماه، تاریک و ناامید شدم. من آن گدایی هستم که به خاطر خشم پادشاه، آبروم را از دست دادم.
از لطفم آن یگانه می خواند سوی خانه
کردم یکی بهانه وز راه خشم کردم
هوش مصنوعی: از محبت من، آن یگانه به من پیام می‌دهد و به خانه‌ام می‌آید. من بهانه‌ای درست کرده‌ام و از طریق خشم خود مانع از این کار شدم.
گر سر کشد نگارم ور غم برد قرارم
هم آه برنیارم از آه خشم کردم
هوش مصنوعی: اگر معشوق من سرکشی کند و یا اگر غم مرا بی‌آرام کند، حتی از شدت ناله و آه نیز چیزی نمی‌گویم چون خشمگین شده‌ام.
گاهم فریفت با زر گاهم به جاه و لشکر
از زر چو زر بجستم وز جاه خشم کردم
هوش مصنوعی: گاهی زرق و برق ثروت مرا فریب می‌دهد و وقتی به قدرت و عظمت دست می‌یابم، از آن دنیا دور می‌شوم. اما وقتی به اصل و حقیقت می‌نگرم، به این نتیجه می‌رسم که ثروت و قدرت مانند طلا هستند که خودشان کیفیت واقعی ندارند.
ز آهن ربای اعظم من آهنم گریزان
وز کهربای عالم من کاه خشم کردم
هوش مصنوعی: من از قدرت و جذابیت بالای خود فاصله می‌گیرم و مانند کاه از گرمای کهربا دور می‌شوم.
ما ذره‌ایم سرکش از چار و پنج و از شش
خود پنج و شش کی باشد ز الله خشم کردم
هوش مصنوعی: ما فقط یک ذره‌ایم که از قوانین و چهارچوب‌ها فرار کرده‌ایم و به دنبال آزادی هستیم. در اینجا می‌گوید که با وجود محدودیت‌های پنج و شش، نمی‌توانیم از محبت و خشم خداوند دور شویم.
این را تو برنتابی زیرا برون آبی
گر شبه آفتابی ز اشباه خشم کردم
هوش مصنوعی: این را نمی‌توانی تحمل کنی زیرا چیزی درونت را می‌آزارد. اگرچه به نظر می‌رسد که از دور مانند خورشیدی درخشیدی، اما من به خاطر خشم خودم آن را ایجاد کردم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۷۰۳ به خوانش عندلیب

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"خشم کردم"
با صدای محسن نامجو (آلبوم مطنطن)

حاشیه ها

1396/11/25 12:01
سورنا

این شعر توسط محسن نامجو در قطعه ای به نام خشم کردم به زیبایی اجرا شده است.

1397/08/03 03:11
رضا

سلام. دوستان لطفا معنی این شعر بخصوص سه بیت آخر رو بفرمایید که استفاده کنیم.
تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که خشم کردم رو روی برگرداندن و چیزای نزدیک به اون معنی کنم اینطوری معنی کلی همه ی ابیات حدودا مشخص میشه مصرع دوم بیت چهارم هم به طور واضح موضوع های عرفانی معمول توش مشخصه که میگه وقتی عزت و جلال رو از خدا خواستم از جاه و مقام دنیایی روی بر گردوندم اما سه بیت آخر فکر میکنم اشاره به موضاعاتی داره که من آشنایی ندارم آهنربای اعظم و چهار و پنج و شش و خشم از الله رو ممنون میشم بگید منظور چی بوده
ببخشید که جسارت کردم حاشیه به این ضعیفی نوشتم دیدم بهتر از هیچیه حداقل

1397/12/08 10:03
Suri Dalir

آقا رضا سلام منظور از چار٬ چهار عنصر (آب و آتش خاک و باد) از پنج ٬ پنج حس (بینایی ٬ شنوایی ٬ بویایی ٬ چشایی و لامسه) و از شش ٬ مشرق ٬ مغرب ٬ شمال ٬ جنوب ٬ بالا و پایین است (مثلاً در غزل دیگری میگوید : شش جهت حمام و روزن لامکان) .« زالله خشم کردم » نهایت بزرگ بینی انسان است حتی یک قدم از «بار دیگر از ملک پران شوم / آن چه اندر وهم ناید آن شوم» فراتر رفته. اگر وقت کردید مقاله من (Abusing Rumi ,
discourse Philosophical) را بخوانید. البته به زبان انگلیسی است . خواستید سعی میکنم سلسله مقالاتم با عنوان ویژگیهای حماسی دیوان شمس را در فیسبوک میگذارم.

1400/04/20 14:07
Ouchen

 

💜‼️⛔مراقب باشید! این غزل مهیب و ویرانگر است! #مولانا در این غزل نه تنها تمام قواعد ذهنی مخاطب را به هم می‌ریزد بلکه او را در تنگنایی ذهنی قرار می‌دهد که اندیشه کردن درباره ی آن کار چندان آسانی نیست. #مولانا در این غزل حتی پای را از حالات روحی خودش نیز فراتر می‌گذارد، در بخش ۱۸۷ دفتر سوم مثنوی فرموده بود:

بار دیگر از ملک قربان (پّران)شوم آنچه اندر وهم ناید آن شوم

اما در این غزل مقام خود را از این هم بالاتر می‌بیند. شروع غزل مثل همیشه است، توفانی و در هم کوبنده، این‌جا دیگر خبری از پند و اندرز یا حتی کشف اسرار دم دستی عرفان نیست، اینجا نهایت اسرار را بروز می‌دهد و این کار را در نهایت اقتدار انجام میدهد.هدف فقط نشان دادن مقام والای انسان است. قبلاً مقام خود را بالاتر از فرشته و هم وزن خدا گفته بود اما اینجا این #مولانا ست که با خدا در کشاکش و نبرد است و حتی بر او خشم می‌گیرد، البته که منظور این نیست که خود را برتر از خدا بداند بلکه میخواهد به مخاطب بفهماند که انسان تا آنجا می‌تواند به رشد معنوی برسد که همنشین و مصاحب خدا شود. در بیت دوم و سوم غزل می‌فرماید که یار و نگارم به دیده ی لطف مرا به منزلش می‌خواند اما من دوری راه را بهانه کردم و بر راه خشم گرفتم اما اگر نگارم از من روی بگرداند و در اندوه غرقه شوم باز هم شکایتی نخواهم داشت چرا که بر آه و شکایت هم خشم گرفته ام. سپس در بیت ششم این گونه ادامه میدهد که: هر چند به ظاهر ذره ای بیش نیستم اما همین ذره ی ناچیز بر چهار عنصر و حواس پنج‌گانه و جهات شش گانه (در معنای چار و پنج و شش اختلاف نظر بسیار است و این تنها یکی از آن نظرهاست،اما در درک معنی کمک میکند) خشم گرفته، و ادامه می‌دهد که چار و پنج و شش مهم نیست چرا که این ذره ی کوچک بر الله خشم گرفته است. تک تک واژه های این غزل نهایت سرگشتگی و شیدایی و عشق #مولانا به معشوق را به زیباترین شکل ممکن بیان می‌کند و هم اینجاست که از جلال و بزرگی #جلال_الدین مو بر تن راست می‌شود و لرزه بر اندام می‌افتد. #مولانا که بود و چه کرد و چه گفت؟ تنها پروردگارش می‌داند.

پی نوشت:این نوشته فقط درک شخصی من از این غزل است نه بیشتر.

1403/10/16 14:01
یلدا ی.

مولانا نیز همچون خرقانی بدون واسطه با خدا حرف میزد، این غزل مصداق همین بی تعارفی و رویارویی ست.