غزل شمارهٔ ۱۷۰۲
درده شراب یک سان تا جمله جمع باشیم
تا نقشهای خود را یک یک فروتراشیم
از خویش خواب گردیم همرنگ آب گردیم
ما شاخ یک درختیم ما جمله خواجه تاشیم
ما طبع عشق داریم پنهان آشکاریم
در شهر عشق پنهان در کوی عشق فاشیم
خود را چو مرده بینیم بر گور خود نشینیم
خود را چو زنده بینیم در نوحه رو خراشیم
هر صورتی که روید بر آینه دل ما
رنگ قلاش دارد زیرا که ما قلاشیم
ما جمع ماهیانیم بر روی آب رانیم
این خاک بوالهوس را بر روی خاک پاشیم
تا ملک عشق دیدیم سرخیل مفلسانیم
تا نقد عشق دیدیم تجار بیقماشیم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
درده شراب یک سان تا جمله جمع باشیم
تا نقشهای خود را یک یک فروتراشیم
هوش مصنوعی: برای اینکه همه ما با هم یکی شویم و به وحدت برسیم، باید مثل درد شراب که همه را به هم نزدیک میکند، از آن استفاده کنیم. اینگونه میتوانیم نقوش و ویژگیهای فردی خود را کنار گذاشته و به سمت یکدلی و اتحاد حرکت کنیم.
از خویش خواب گردیم همرنگ آب گردیم
ما شاخ یک درختیم ما جمله خواجه تاشیم
هوش مصنوعی: ما به نوعی به خواب و بیخبری فرو رفتهایم و میخواهیم خود را با محیط اطراف هماهنگ کنیم. ما مانند شاخهای از یک درخت هستیم و همه ما در این مسیر به دنبال خواستهها و آرزوهای مشترکی هستیم.
ما طبع عشق داریم پنهان آشکاریم
در شهر عشق پنهان در کوی عشق فاشیم
هوش مصنوعی: ما عشق را در دل خود پنهان داریم، اما در دیدهها نمایان هستیم. در شهر عشق، بهگونهای پوشیدهایم، اما در کوی عشق، بهراحتی آشکاریم.
خود را چو مرده بینیم بر گور خود نشینیم
خود را چو زنده بینیم در نوحه رو خراشیم
هوش مصنوعی: اگر خود را مرده تصور کنیم، بر کنار قبر خود مینشینیم و اگر خود را زنده بدانیم، در حال سوگواری و ناراحتی به سر میبریم و خود را میآزاییم.
هر صورتی که روید بر آینه دل ما
رنگ قلاش دارد زیرا که ما قلاشیم
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دل ما انعکاس پیدا کند، به نوعی بیانگر حالت و ویژگیهای ماست؛ چرا که ما خود به نوعی دچار نقص و کاستی هستیم.
ما جمع ماهیانیم بر روی آب رانیم
این خاک بوالهوس را بر روی خاک پاشیم
هوش مصنوعی: ما گروهی از ماهیها هستیم که بر روی آب شنا میکنیم و این زمین فریبنده را بر روی خاک میپراکنیم.
تا ملک عشق دیدیم سرخیل مفلسانیم
تا نقد عشق دیدیم تجار بیقماشیم
هوش مصنوعی: وقتی عشق را مشاهده کردیم، در زمرهی بیپولها قرار گرفتیم و وقتی به واقعیت عشق پی بردیم، متوجه شدیم که تجار بدون کالا هستیم.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۷۰۲ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1396/06/09 16:09
نادر..
.. نقشهای خود را یک یک فروتراشیم...
1399/02/19 12:05
محمد
امکانش هست یک عزیزی این شعر را تفسیر کند؟