گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۰۰

عالم گرفت نورم بنگر به چشم‌هایم
نامم بها نهادند گرچه که بی‌بهایم
زان لقمه کس نخورده‌ست یک ذره زان نبرده‌ست
بنگر به عزت من کان را همی‌بخایم
گر چرخ و عرش و کرسی از خلق سخت دور است
بیدار و خفته هر دم مستانه می برآیم
آن جا جهان نور است هم حور و هم قصور است
شادی و بزم و سور است با خود از آن نیایم
جبریل پرده دار است مردان درون پرده
در حلقه شان نگینم در حلقه چون درآیم
عیسی حریف موسی یونس حریف یوسف
احمد نشسته تنها یعنی که من جدایم
عشق است بحر معنی هر یک چو ماهی در بحر
احمد گهر به دریا اینک همی‌نمایم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عالم گرفت نورم بنگر به چشم‌هایم
نامم بها نهادند گرچه که بی‌بهایم
هوش مصنوعی: عالمی به من توجه کرده و نور وجودم را در نگاهش می‌بیند. نامم را ارزشمند دانسته‌اند، هرچند خودم احساس ارزشمندی نمی‌کنم.
زان لقمه کس نخورده‌ست یک ذره زان نبرده‌ست
بنگر به عزت من کان را همی‌بخایم
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از آن لقمه چیزی نخورده و ذره‌ای از آن را برنداشته است. به عزت من بنگر، که من به کسانی که به من احترام می‌گذارند، بخشش می‌کنم.
گر چرخ و عرش و کرسی از خلق سخت دور است
بیدار و خفته هر دم مستانه می برآیم
هوش مصنوعی: اگر چه آسمان و دنیا از مردم دور است، اما من در هر لحظه بیدار و گاهی خوابیده با حالتی سرمست، به سوی آن می‌روم.
آن جا جهان نور است هم حور و هم قصور است
شادی و بزم و سور است با خود از آن نیایم
هوش مصنوعی: آنجا دنیایی سرشار از نور و زیبایی است که در آن هم حورهای زیبا وجود دارند و هم بناهای باشکوه. آنجا شادی و جشن‌ها برقرار است، اما من نمی‌توانم با خودم آن را به این دنیا بیاورم.
جبریل پرده دار است مردان درون پرده
در حلقه شان نگینم در حلقه چون درآیم
هوش مصنوعی: جبریل نگهبان است و مردان بزرگ در دایره‌ای قرار دارند. من انگشتری در آن دایره هستم و وقتی وارد شوم، توجه‌ها به سوی من جلب می‌شود.
عیسی حریف موسی یونس حریف یوسف
احمد نشسته تنها یعنی که من جدایم
هوش مصنوعی: عیسی، موسی، یونس و یوسف در کنار هم هستند، اما احمد تنها نشسته است. این نشان می‌دهد که من از دیگران جدا هستم.
عشق است بحر معنی هر یک چو ماهی در بحر
احمد گهر به دریا اینک همی‌نمایم
هوش مصنوعی: عشق همچون دریایی است که هر کدام از معانی و مفاهیم مانند ماهیانی در آن وجود دارند. من اکنون در این دریا، جواهرات آن را به شما نشان می‌دهم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۷۰۰ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1393/02/19 16:05
ناشناس

مگر همه جا نام مولوی را جلال الدین نمی نویسند ؟ چگونه است که او خود را بها می نامد؟

1393/02/19 16:05
سمیه

بیت آخر اشکال وزنی دارد

1393/06/25 12:08
مسعود

جهت رفع اشکال وزنی ، بیت آخر به شکل زیر پیشنهاد می شود:
عشق است بحر معنی هر یک چو ماهی ِ بحر
احمد گهر به دریا اینک همی‌نمایم

1397/11/18 20:02
ناصر از آنکارا

سلام
در کتاب ده جلدی فروزانفر
ایشان در رابطه با بیت آخر و با اشاره به نسخه های متفاوت ، چند شکل دیگر را نوشته اند از جمله :
در نسخه چت ( چستر بیتی ) :
عشق است بحر معنی ، هر یک در او چو ماهی

1399/01/24 17:03
حمید سامانی

ناشناس، نامم بها بدادند به معنای ارزش قائل شدن و ارج نهادن است

1403/03/11 08:06
همایون

غزل الحاقی است و بسیار سبک و بی ارزش

1403/06/01 21:09
عباس جنت

در اینجا موعود عالم خودش را به مولانا معرفی میکنند  و مژده ظهور میدهند: 

 اسم من “بها” است و بسیار پر ارزش هستم و نور من جهان را فرا گرفته کسی تأ کنون شبیه این آثار مبارکه را ندیده و همه را با عزت خواهم آورد.

هر چند ملکوت الهی برای انسانها خیلی دور است ولی هر آن مستانه خواهم آمد چه بشر بیدار باشد یا خواب .

)حضرت مسیح  در انجیل متی میفرمایند :

پس بیدار باشید، زیرا نمی‌دانید در چه روزی مولای شما می‌آید. 43 به‌خاطر داشته باشید: اگر صاحبخانه می‌دانست که دزد در چه ساعت از شب می‌آید، بیدار می‌ماند و نمی‌گذاشت دزد وارد خانه‌اش بشود. 44 پس شما باید همیشه آماده باشید، زیرا پسر انسان در ساعتی که انتظار ندارید خواهد آمد (

 

برای بشر جهانی پر از نور با قصرهای با شکوه فرشتگان شادی و سرور خواهم آورد. 

در آنجا جبریل پرده دار است من هم مانند نگینی بین منتخبین الهی عیسی موسی یوسف یونس و محمد خواهم درخشید و از قلم من دریای عشق و کلمات پر معنی نازل میشود. 

مولانا در جائی دیگر میگوید:

"ما بها و خون بها را یافتیم / جانب جان باختن بشتافتیم "