غزل شمارهٔ ۱۶۹۶
ای چرخ عیب جویم وی سقف پرستیزم
تا کی به گوشه گوشه از مکر تو گریزم
ای چرخ همچو زنگی خون خواره خلایق
من ابر همچو خونم بر تو چرا بریزم
ای دل بسوز خوش خوش مگریز از این دوآتش
کاین است بر تو واجب کیی به نار تیزم
مقصود نور آمد عالم تنور آمد
وین عشق همچو آتش وین خلق همچو هیزم
همچون خلیل یزدان پروانه وار شادان
در آتشش نشستم تا حشر برنخیزم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای چرخ عیب جویم وی سقف پرستیزم
تا کی به گوشه گوشه از مکر تو گریزم
هوش مصنوعی: ای گردونهٔ سرنوشت، ای سقف ثمرات من، تا کی باید از ترفندهای تو فرار کنم؟
ای چرخ همچو زنگی خون خواره خلایق
من ابر همچو خونم بر تو چرا بریزم
هوش مصنوعی: ای چرخ، تو که همچون زنگی خونِ مردم را میخوری، چرا باید ابر من که مانند خونم است بر تو بریزد؟
ای دل بسوز خوش خوش مگریز از این دوآتش
کاین است بر تو واجب کیی به نار تیزم
هوش مصنوعی: ای دل، بسوز و از این دو آتش دور نشو، چرا که این وضعیت بر تو واجب است. من به آتش تند درخواهم آورد.
مقصود نور آمد عالم تنور آمد
وین عشق همچو آتش وین خلق همچو هیزم
هوش مصنوعی: هدف از پیدایش نور، وارد شدن به جهانی است که مانند تنوری داغ و زنده میباشد. عشق نیز مانند آتش است و انسانها همچون هیزم که در آن آتش قرار دارند.
همچون خلیل یزدان پروانه وار شادان
در آتشش نشستم تا حشر برنخیزم
هوش مصنوعی: مانند حضرت ابراهیم، که با عشق و شجاعت در آتش نشست، من نیز با خوشحالی در آتش عشق نشستهام تا روز قیامت برنخیزم.