گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۹۵

پیش چنین جمال جان بخش چون نمیرم
دیوانه چون نگردم زنجیر چون نگیرم
چون باده تو خوردم من محو چون نگردم
تو چون میی من آبم تو شهد و من چو شیرم
بگشا دهان خود را آن قند بی‌عدد را
عذر ار نمی‌پذیری من عشوه می پذیرم
دانی که از چه خندم از همت بلندم
زیرا به شهر عشقت بر عاشقان امیرم
با عشق لایزالی از یک شکم بزادم
نوعشق می نمایم والله که سخت پیرم
آن چشم اگر گشایی جز خویش را نشایی
ور این نظر گشایی دانی که بی‌نظیرم
اندر تنور سردان آتش زنم چو مردان
و اندر تنور گرمان من پخته‌تر خمیرم
در لطف همچو شیرم اندر گلو نگیرم
تا در غلط نیفتی گر شور چون پنیرم
در عشق شمس تبریز سلطان تاجدارم
چون او به تخت آید من پیش او وزیرم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پیش چنین جمال جان بخش چون نمیرم
دیوانه چون نگردم زنجیر چون نگیرم
هوش مصنوعی: چطور می‌توانم عاشق چنین زیبایی که جان می‌بخشد نباشم؟ چگونه می‌توانم دیوانه نشوم و از او دور بمانم؟ چگونه می‌توانم خود را از او جدا کنم و به بند نکشم؟
چون باده تو خوردم من محو چون نگردم
تو چون میی من آبم تو شهد و من چو شیرم
هوش مصنوعی: وقتی که از شراب تو نوشیدم، چگونه نمی‌توانم غرق در زیبایی تو شوم؟ تو مانند شراب هستی و من مانند آب؛ تو مثل عسل هستی و من مانند شیر.
بگشا دهان خود را آن قند بی‌عدد را
عذر ار نمی‌پذیری من عشوه می پذیرم
هوش مصنوعی: بگذار زبانت را باز کنی، آن قند بی‌نظیر را. اگرچه عذر و بهانه‌ات را نمی‌پذیرم، ولی من پذیرای زیبایی و ناز تو هستم.
دانی که از چه خندم از همت بلندم
زیرا به شهر عشقت بر عاشقان امیرم
هوش مصنوعی: می‌دانی چرا به خوشحالی می‌خندم؟ زیرا با اراده و هدفی بزرگ، در شهر عشق تو برای عاشقان، همچون یک فرمانروا هستم.
با عشق لایزالی از یک شکم بزادم
نوعشق می نمایم والله که سخت پیرم
هوش مصنوعی: من با عشقی بی‌پایان به دنیا آمده‌ام و در دل خود عشق را می‌پرورانم، اما راستش را بخواهید، احساس می‌کنم که بسیار سالخورده شده‌ام.
آن چشم اگر گشایی جز خویش را نشایی
ور این نظر گشایی دانی که بی‌نظیرم
هوش مصنوعی: اگر آن چشم را بگشایی، هیچ‌کس دیگری را جز خودت نمی‌بینی و اگر این دید را بگشایی، می‌فهمی که من بی‌نظیر هستم.
اندر تنور سردان آتش زنم چو مردان
و اندر تنور گرمان من پخته‌تر خمیرم
هوش مصنوعی: در دمای سرد و دشواری‌ها، به مانند مردان، تلاش می‌کنم و در میان چالش‌های داغ، تجربه و توانایی‌های من بیشتر می‌شود.
در لطف همچو شیرم اندر گلو نگیرم
تا در غلط نیفتی گر شور چون پنیرم
هوش مصنوعی: من در نعمت و زیبایی مانند شیری هستم که نمی‌گذارم در گلویم بگیرند، تا اگر طعم شور و تلخی پیدا کردم، به کج‌راهه نروم.
در عشق شمس تبریز سلطان تاجدارم
چون او به تخت آید من پیش او وزیرم
هوش مصنوعی: در عشق شمس تبریز، من مانند یک پادشاه هستم و زمانی که او بر تخت می‌نشیند، من در کنارش به عنوان وزیر خواهم بود.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۶۹۵ به خوانش عندلیب