گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۹۰

اندر دو کون جانا بی‌تو طرب ندیدم
دیدم بسی عجایب چون تو عجب ندیدم
گفتند سوز آتش باشد نصیب کافر
محروم ز آتش تو جز بولهب ندیدم
من بر دریچه دل بس گوش جان نهادم
چندان سخن شنیدم اما دو لب ندیدم
بر بنده ناگهانی کردی نثار رحمت
جز لطف بی‌حد تو آن را سبب ندیدم
ای ساقی گزیده مانندت ای دو دیده
اندر عجم نیامد و اندر عرب ندیدم
زان باده که عصیرش اندر چرش نیامد
وان شیشه که نظیرش اندر حلب ندیدم
چندان بریز باده کز خود شوم پیاده
کاندر خودی و هستی غیر تعب ندیدم
ای شمس و ای قمر تو ای شهد و ای شکر تو
ای مادر و پدر تو جز تو نسب ندیدم
ای عشق بی‌تناهی وی مظهر الهی
هم پشت و هم پناهی کفوت لقب ندیدم
پولادپاره‌هاییم آهن رباست عشقت
اصل همه طلب تو در تو طلب ندیدم
خامش کن ای برادر فضل و ادب رها کن
تا تو ادب بخواندی در تو ادب ندیدم
ای شمس حق تبریز ای اصل اصل جان‌ها
بی‌بصره وجودت من یک رطب ندیدم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اندر دو کون جانا بی‌تو طرب ندیدم
دیدم بسی عجایب چون تو عجب ندیدم
هوش مصنوعی: در دو عالم، ای محبوب، بدون تو هیچ شادی‌ای نداشتم و فقط حیرت‌انگیزهای فراوانی را دیدم، اما مانند تو هیچ چیز شگفت‌انگیزی ندیدم.
گفتند سوز آتش باشد نصیب کافر
محروم ز آتش تو جز بولهب ندیدم
هوش مصنوعی: گفتند که آتش فقط به کافران می‌رسد، ولی من دیدم که تو جز شعله‌های آتش چیزی ندیدی.
من بر دریچه دل بس گوش جان نهادم
چندان سخن شنیدم اما دو لب ندیدم
هوش مصنوعی: من خیلی به دلم گوش دادم و از آنچه درونش بود سخن‌ها شنیدم، اما هرگز نتوانستم لب‌های گوینده این کلمات را ببینم.
بر بنده ناگهانی کردی نثار رحمت
جز لطف بی‌حد تو آن را سبب ندیدم
هوش مصنوعی: به ناگاه رحمت تو بر من نازل شد و جز محبت بی‌پایان تو، هیچ دلیلی برای وقوع آن نمی‌بینم.
ای ساقی گزیده مانندت ای دو دیده
اندر عجم نیامد و اندر عرب ندیدم
هوش مصنوعی: ای ساقی، تو مانندت را فقط در عالم عجم ندیده‌ام و در عرب نیز کسی چون تو به چشمم نیامده است.
زان باده که عصیرش اندر چرش نیامد
وان شیشه که نظیرش اندر حلب ندیدم
هوش مصنوعی: من از آن شرابی سخن می‌گویم که هرگز در دورانی به آن دست نیافتم و همچنین آن شیشه‌ای که نظیرش را در حلب ندیدم.
چندان بریز باده کز خود شوم پیاده
کاندر خودی و هستی غیر تعب ندیدم
هوش مصنوعی: هرقدر که می‌توانی شراب بریز، تا از خود خارج شوم؛ چون در وجود و هستی خود هیچ درد و رنجی نمی‌بینم.
ای شمس و ای قمر تو ای شهد و ای شکر تو
ای مادر و پدر تو جز تو نسب ندیدم
هوش مصنوعی: ای نور تابان و درخشان، تو هستی شیرینی و لذتی که زندگی را زیباتر می‌کند. تو در زندگی من همه چیز هستی و هیچ نسبتی جز تو نمی‌شناسم.
ای عشق بی‌تناهی وی مظهر الهی
هم پشت و هم پناهی کفوت لقب ندیدم
هوش مصنوعی: ای عشق بی‌پایان، تو نمایانگر وجود الهی هستی. تو هم حامی و پشتیبان هستی و هم پناهی برای من. هیچ لقب و نامی نمی‌توانم برای تو بذارم.
پولادپاره‌هاییم آهن رباست عشقت
اصل همه طلب تو در تو طلب ندیدم
هوش مصنوعی: ما همچون تکه‌های پولاد هستیم که به آهن‌ربای عشق تو جذب می‌شویم. عشق تو اصلی‌ترین چیزی است که به دنبالش هستیم و هیچ طلب دیگری نمی‌بینم.
خامش کن ای برادر فضل و ادب رها کن
تا تو ادب بخواندی در تو ادب ندیدم
هوش مصنوعی: ای برادر، سکوت کن و از فضیلت و ادب دست بردار. زیرا وقتی که تو به ادب سخن می‌گویی، در تو نشانی از ادب نمی‌بینم.
ای شمس حق تبریز ای اصل اصل جان‌ها
بی‌بصره وجودت من یک رطب ندیدم
هوش مصنوعی: ای شمس حقیقت تبریز، ای منبع اصلی جان‌ها، من هیچ گونه نشانه‌ای از وجود تو را ندیدم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۶۹۰ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۱۶۹۰ به خوانش حسین رستگار
غزل شمارهٔ ۱۶۹۰ به خوانش عندلیب

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"اصل"
با صدای کماکان (آلبوم است)

حاشیه ها

1394/09/06 00:12
مهدی

بسم الله الرحمن الرحیم
آنجایی که جناب مولوی میفرمایند آوازه جمالت از جان خود شنیدم. خیلی مطلب دقیقی است .
یعنی هرکس خودش را به طور دقیق بشناسد خدارا میشناسد. نه این که بدنش را بشناسد.بلکه روحش را باید بشناسد. حال چطور بشناسد؟
پیشنهاد میکنم کتاب کم حجم و پرارزش استاد اصغر طاهرزاده را مطالعه کنید. کتاب .ده نکته از معرفت نفس . استاد یکی از شاگردان مکتب مولوی هستند.
در اینترنت اسم کتاب را بزنید میاید.
پس از اینکه کتاب را خواندید سپس رجوع کنید به این شعر ببینید چه چیزها میفهمید از آن...
تا نخوری ندانی...

1399/07/26 16:09

بر بنده ناگهانی کردی نثار رحمت - جز لطف بی حد تو آن را سبب ندیدم.
شاعر از لطفی سخن می گوید که گویی بی دلیل و بی حد بوده و خود شاعر نیز آن را ملتفت است، چه زیباست علم به نیکی ها و دیدن خوبی ها، شاعر می آموزد که شاکر باشیم بر همگان و بر نیکان که به ا نیکی کرده اند.

1400/06/12 22:09
محسن

منظور حضرت مولانا امر دیگری است و حاشیه شما متاسفانه صحیح نمیباشد. خلقت موجودات که نمودی از رحمت حق میباشد و همینطور نزول رحمت خاصه و عامه الهی به طور ناگهانی است و بدون هیچ استحقاقی از طرف مخلوق بلکه ناشی از لطف بی حد حضرت حق میباشد

1400/06/12 22:09
محسن

چقدر زیبا و عمیق است این مصرع «ای مادر و پدر تو جز تو نسب ندیدم». حضرت حق هم زاینده ماست (مادر) هم پرورش دهنده و روزی دهنده ما (پدر) است. پدر و مادر و اصل و نسب همه بازی است و پوشش و مکر الهی است برای زاد و ولد و بقای نسل بشر. پدر و مادر هم از خود او هستند و پدر و مادر واقعی حضرت حق میباشد.
روح ما مجرد است و با هیچکس رابطه ای ندارد بلکه مستقیما از حضرت حق و از روح او ایجاد شده فنفخت فیه من روحی. و به همین دلیل است که در روز حشر فرزند و والدین از هم میگریزند و هیچ رابطه ای با هم ندارند. روح انسان مجرد است و همه ما تنها هستیم و از یک منشا و اصل و نسب واقعی خود اوست 

1400/09/22 00:11
علی پارسایی

اصل همه طلب تو در (تو یا خود؟) طلب ندیدم 

1402/11/04 23:02
Mojtaba hajizadeh

گروه کماکان با خوانندگی مهدی ساکی اجرای خوبی از برخی ابیات این شعردارد. 

توی یوتیوپ می توان پیدا کرد. اجرایش در آتلیه کبود تبریز هم در یوتیوپ قابل ملاحظه است. 

1403/03/11 08:06
همایون

غزل سبک و کم ارزشی است که می‌تواند الحاقی باشد

1403/06/10 23:09
رضا شاهی

چه چیزی در این شعر دیدی که چنین نظری دادی؟ کجای این غزل سبک و کم ارزش است؟؟؟؟

1403/07/05 23:10
همایون

با درود

تصحیح میکنم غزل بی ارزشی نیست بلکه سخن تازه ندارد غزل های ناب هرکدام نکته‌ای نو در خود دارد 

1403/06/10 23:09
رضا شاهی

پولادپاره‌هاییم آهن‌رباست عشقت..

 

مگه می‌شه با این کلمات زمخت، چنین شیرین سخن گفت؟ عجب عجب عجب وای