گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۸۳

من که حیران ز ملاقات توام
چون خیالی ز خیالات توام
به مراعات کنی دلجویی
اه که بی‌دل ز مراعات توام
ذات من نقش صفات خوش توست
من مگر خود صفت ذات توام
گر کرامات ببخشد کرمت
مو به مو لطف و کرامات توام
نقش و اندیشه من از دم توست
گویی الفاظ و عبارات توام
گاه شه بودم و گاهت بنده
این زمان هر دو نیم مات توام
دل زجاج آمد و نورت مصباح
من بی‌دل شده مشکات توام
ای مهندس که تو را لوحم و خاک
چون رقم محو تو و اثبات توام
چه کنم ذکر که من ذکر توام
چه کنم رای که رایات توام
سنریهم شد و فی انفسهم
هم توام خوان که ز آیات توام

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من که حیران ز ملاقات توام
چون خیالی ز خیالات توام
هوش مصنوعی: من در دیدار تو حیران و سرگشته‌ام، مانند یک خیال که از افکار و تصورات تو نشأت گرفته است.
به مراعات کنی دلجویی
اه که بی‌دل ز مراعات توام
هوش مصنوعی: اگر به خاطر من توجه و دلجویی کنی، وای از اینکه بی‌دل و بی‌خبر از توجه تو هستم.
ذات من نقش صفات خوش توست
من مگر خود صفت ذات توام
هوش مصنوعی: هویت من تحت تأثیر ویژگی‌ها و صفات زیبای تو قرار دارد؛ آیا من خود یک صفت از ذات تو نیستم؟
گر کرامات ببخشد کرمت
مو به مو لطف و کرامات توام
هوش مصنوعی: به هر اندازه که لطف و بخشش تو به من برسد، من نیز به همان اندازه کرامت و خوبی تو را یک به یک می‌شناسم و قدردان هستم.
نقش و اندیشه من از دم توست
گویی الفاظ و عبارات توام
هوش مصنوعی: اندیشه و خُلق و خوی من تحت تاثیر تو قرار دارد، گویی کلمات و گفتار من از تو نشأت می‌گیرند.
گاه شه بودم و گاهت بنده
این زمان هر دو نیم مات توام
گاهی فکر میکردم شاهم گاهی فکر میکردم بنده هستم. در این زمان که متوجه شدم، هیچکدوم از آنها نیستم فقط مات تو هستم 
دل زجاج آمد و نورت مصباح
من بی‌دل شده مشکات توام
هوش مصنوعی: دل من مانند شیشه است و نور تو مانند چراغی است که در آن می‌تابد. اکنون بدون دل شده‌ام و در تاریکی‌های وجودم تو همچون روشنایی هستی.
ای مهندس که تو را لوحم و خاک
چون رقم محو تو و اثبات توام
هوش مصنوعی: ای مهندس، تو که بر من نقش می‌زنی و به وجودم شکل می‌دهی، من مانند لوح و خاک، وجودم تحت تاثیر تو قرار دارد و محو و اثبات توست.
چه کنم ذکر که من ذکر توام
چه کنم رای که رایات توام
هوش مصنوعی: چه کار می‌توانم بکنم وقتی که یاد تو در وجود من جاری است، چه اندیشه‌ای می‌توانم داشته باشم که از فکر تو جدا باشد؟
سنریهم شد و فی انفسهم
هم توام خوان که ز آیات توام
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انسان‌ها به خودی خود نشانه‌ها و دلایل وجود خداوند را در درون خود مشاهده می‌کنند و بیان می‌کند که این نشانه‌ها از آیات و نشانه‌های خداوند هستند. بدین ترتیب، شناخت و درک از وجود خداوند در وجود خود انسان‌ها نهفته است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۶۸۳ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۶۸۳ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1392/11/16 14:02
ناشناس

این غزل هم به شخص شمس بر میگردد؟!

1392/11/16 17:02
ناشناس

به گمانم نه....به ذات حق بر میگردد

1394/02/01 18:05
ابراهیم

گاه شه بودم و گاهت بنده
این زمان هر دو نیم مات توام

1396/04/29 11:06
نادر..

وه که بی‌دل ز مراعات توام..

1396/09/24 20:11
بهار

این غزل رو استاد شهرام ناظری به زیبایی اجرا کردن.از دست ندهید

1398/11/29 06:01
لولی وش

بیت آخر غزل
سنریهم شد و فی انفسهم
هم توام خوان که ز آیات توام
اشاره به آیه زیر در قرآن کریم دارم:
﴿سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الآْفاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یتَبَینَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ﴾ (السجدة: 53)
ترجمه آیه:
(به زودی آیات ونشانه های خویش را در جهان هستی ودر جان خودشان به آنان نشان خواهیم داد تا برایشان روشن گردد که او حقّ است).

1399/06/20 07:09
محمدامین

سلام و درود
آیه 53 فصلت است.

1400/05/23 11:07
Polestar

سوره فصلت، یکی از چهار سوره‌ی عزائم دارای سجده‌ی واجب است که سوره‌ی سجده هم نامیده شده

1400/05/23 12:07
Ouchen

 

💜راز و نیاز عرفانی و زیبای حضرت #مولانا با معشوق. این یکی از صدها غزلی ست که #مولانا در آن زبان به مدح پروردگار می‌گشاید و مطابق رویه ی همیشگی اش، هم‌زمان گوهرهایی ارزشمند از دریای معرفت را در قالب آگاهی بخشی ارزانی مخاطب می‌کند. در نگاه اول این فقط غزلی ساده در مورد ستایش معشوق است اما با کمی نگاه دقیق تر، پی به ژرفای معانی آن می‌بریم. #مولانا با ساده ترین واژه ها، دریایی از آگاهی را چه در ستایش پروردگار و چه در شناخت مقام عرفانی خود و وسیع تر از آن،مقام عرفانی ذات الهی انسان(که طبق همیشه نهیبی به مخاطب است که ببین مقام انسان تا به کجا می‌تواند بزرگ باشد) به مخاطب ارزانی می‌کند.نگاهی گذرا به معانی نهفته در این غزل شگفتی بسیاری برای آنکه به دنبال راهی به سمت آگاهی و خودشناسی می‌گردد به ارمغان می آورد. در بیت آغازین #مولانا خویش را اندیشه ای از اندیشه های مقام الهی، یعنی خود را حاصل اراده و خواست پروردگار می‌داند که بیانگر این صفت الهی ست که او چون چیزی را بخواهد پس همان می‌شود(اشاره به آیه ی۳۶ سوره ی یاسین)، در همین بیت مرتبه ی تسلیم و رضا را در #مولانا می‌توان درک کرد، سپس در بیت دوم گریزی به مرتبه ی مهر الهی می‌زند و در بیت سوم ناگهان پرده از رازی برمی‌دارد که همیشه مورد تردید و سوء استفاده ی معنایی از جانب کاسبان دین قرار گرفته است، #مولانا ذات پاک انسانی (یعنی ذات پالوده و خالی از صفت های پست این جهانی،ذات الهی) خود را محل تجلی صفات خدایی،و همرنگ و هم جنس ذات پاک بی انتهای پروردگار می‌داند(با درک عمیق این معنی ست که منصور فریاد انا الحق سر می‌دهد و از کینه و بد سرشتی دین فروشان تکفیر و به دار کشیده می‌شود).در بیت چهارم #مولانا باز بلمی به دریای بی کران لطف پروردگار می‌زند و در بیت پنجم دوباره معنای دقیق تری از بیت اول و سوم ارایه می‌دهد، #مولانا در این بیت روح متعالی خود و حتی جسم خاکی و فانی اش را اثری از آن ذات پاک خدایی می‌داند و بودن خود(بودن تفکری و خردورز) را نتیجه ی خواست خدا برای تجلی دادن ذات پاکش در مخلوق می‌بیند(بابا طاهر در وصف این نگرش می‌فرماید:به دریا بنگرم دریا ته وینم... #مولانا مانند دیگر بزرگان عرفان،خدا را در همه ی اجزای هستی پیدا و مانا می‌بیند).سپس در بیت ششم خود را پس از فراز و نشیب های بسیار ، مات و فنا شده در او می‌بیند (که بالاترین مقام خداشناسی ست و ادعایش کار هر کسی نیست)، سپس در بیت هفتم دل خود را محل تجلی نور خدایی می‌گوید(دل را به شیشه، نور خدا را به چراغ و خودِ از خود بیخودش را چراغدان آن چراغ تشبیه می‌کند،اشاره به آیه ی۳۵ سوره ی نور)این یعنی #مولانا بی پرده مقام خود را در بالاترین حد انس و نزدیکی به معشوق می‌بیند. این معنا را ادامه می‌دهد تا در بیت واپسین با گریزی به آیه ی۵۳ سوره ی #فصلّت حجت این همه پرده افکنی و فاش گویی را حتی بر تمامی آنان که برای رد یا قبول هر مطلبی به #قرآن رجوع می‌کنند نیز تمام می‌کند. آنجا که می‌فرماید خداوند نشانه‌های بزرگی خود را در وجود من به ظهور رسانیده است، پس پروردگارا تو مرا به سوی خویش فرا بخوان (یا شاید تو مرا به زبان یاد کن) چرا که من نشانه‌ ای بر بودن تو هستم.

 

1403/03/09 07:06
همایون

پس از ملاقات شمس و آموزش های اوست که جلال‌دین به عرفان تازه ای روی می آورد که انسان در آن نقش اصلی دارد نه خدا، این غزل از عرفان رایج سلجوقی و غزنوی است که به پیش از شمس برمیگردد