گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۸

ای بروییده به ناخواست به مانند گیا
چون تو را نیست نمک خواه برو خواه بیا
هر که را نیست نمک گرچه نماید خدمت
خدمت او به حقیقت همه زرقست و ریا
برو ای غصه دمی زحمت خود کوته کن
باده عشق بیا زود که جانت بزیا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای بروییده به ناخواست به مانند گیا
چون تو را نیست نمک خواه برو خواه بیا
هوش مصنوعی: ای که به ناخواسته به دنیا آمده‌ای، مانند گیاه که در دل زمین رشد می‌کند. چون تو هیچ خواسته‌ای از خودت نداری، پس هرگاه اراده کنی می‌توانی بیا یا برو.
هر که را نیست نمک گرچه نماید خدمت
خدمت او به حقیقت همه زرقست و ریا
هوش مصنوعی: هر کس که نمک ندارد، حتی اگر خدمت کند، در واقع خدمت او تنها ظاهر و تظاهر است و واقعیت ندارد.
برو ای غصه دمی زحمت خود کوته کن
باده عشق بیا زود که جانت بزیا
هوش مصنوعی: برو ای غصه، لحظه‌ای آرام بگیر و دیگر مزاحم نشو. باده‌ی عشق را بیاور زود، چون جانت نیاز به سرزندگی دارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۶۸ به خوانش پری ساتکنی عندلیب