غزل شمارهٔ ۱۶۷۴
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۶۷۴ به خوانش احسان کریمی
غزل شمارهٔ ۱۶۷۴ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۱۶۷۴ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۶۷۴ به خوانش حسین رستگار
غزل شمارهٔ ۱۶۷۴ به خوانش فاطمه زندی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
ای که هستی ما ره را مبند در بیت آخر به نظر درست نمی آید (به گوش درست نمی آید).
مصرع اول بیت آخر درست است...که را باید با ضمه بر روی ک خواند که به معنای کوه است.
قل تعالوا آیتیست از جذب حق: اشاره به آیت 151 سورۀ الانعام. قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ ۖ أَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا ۖ...الخ
بگو: بیایید تا آنچه خدا بر شما حرام کرده همه را بر شما بخوانم، و آن اینکه به هیچ وجه شرک به خدا نیاورید.
سو الخیاط:
اشاره به مثل خدا در قرآن آیه ی 40 سوره ی اعراف
إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُواْ عَنْهَا لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاء وَلاَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّی یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ
همانا کسانی که آیات ما را تکذیب کرده و در برابر آنها تکبّر ورزیده اند، درهای آسمان بر روی آنان گشوده نمی شود، و به بهشت در نمی آیند مگر اینکه شتر در سوراخ سوزن داخل شود. و مجرمان را اینگونه کیفر می دهیم.
مصرع اول بیت آخر درست است، اما نه با ضمه روی ک بلکه با فتحه روی آن که به معنی کاه است. کوه با منظور بیت سازگار نیست، ولی کاه هست.
از حاشیه زیبای شماره پنج متشکرم
به نظر میرسد که بیت آخر باید:
او که هستی، ره ما را مبند باشد.
منظورم: ای که هستی ، ره ما را مبند میباشد
در مصرع آخر " کُهِ هستی" درست است و کاملا با مصرع دوم هم که سخن از کوه قاف دارد سازگار است. ضمنا این کوه است که می تواند راه را بر ما ببندد نه کاه!
بادرود
اتفاقن داره میگه (کَه) که به پوچی این هستی تاکید کنه که بگه تو هیچی نیستی. در ضمن کوه هستی و کوه قاف با هم جور نمیاد ما بابد ذره را نشان بدیم که قاف بزرگیش هویدا بشه
با سپاس
پیرو حاشیه شماره 5 منظور از که همان کاه است که نفس را به آن تشبیه کرده اند که مانع صعود به قله معرفت حق تعالی است.البته کوه هم می توان در نظر گرفت چون مانع صعود است در هر صورت صحیح است.
گمان می کنم، تصویر"کشتی نوحیم در طوفان روح" یکی از حیرت انگیزترین تصاویر در شعر فارسی است.
برای متوجه شدن تفسیر واقعی به کانال تلگرام زیر بیاید
Https://t.me/showman1
همچو موج از خود برآوردیم سر
باز هم در خود تماشا می رویم..
قل تعالوا آیتیست از جذب حق
ما به جذبه حق تعالی می رویم
وزن مصراع اول درست نیست و یک هجا اضافه داره
به نظرم به صورت
قل تعالوا آیتی از جذب حق
ما به جذبه حق تعالی می رویم
درست تر باشه
با سپاس فراوان از مسئولان محترم سایت وزین گنجور
ما ز بالاییم و بالا می رویم یعنی کثرتی که به وحدت رسیده به مقام بالاتر وجود ارتقا می یابد ولی بدان معنی نیست که من و تو تبدیل به ما می شویم اصلا این وحدت به معنی اتحاد نیست بلکه من و تو وقتی از وجود خود می گذریم وجود یگانه او را در خود می یابیم (البته حقیقت عکس این است یعنی او اجازه بودن در خود را به ما که سایه ای بیش نبودیم بدلیل مویی کسب استحقاق و دریایی عنایت می دهد .) در اینجا اختیار برای انسان معنادار می شود که مختار است که در سایه بماند و از بین برود یا در حق زنده شده و لایق بودن شود .بنابراین این هستی کم و اندک سدی است که راه هستی ابدی را بر ما بسته و تنها با چشم پوشی و گذر از آن کوه قاف هستی بر ما نمایان خواهد شد.
وقتی صحبت موش کور تو چند بیت بالاتر میشه پس تو چند بیت پایین تر هم کاه که چیزی بی ارزش است بهتر معنا رو میرسونه.
در مورد تناسخ هم
وقتی میفرمایند رو ز خرمنگاه ما ای کور موش
خرمنگاه وقتی میاد یعنی کالبد ما کَه خواهد بود و اگر کوه باشد غلط است زیرا ما به قاف خواهیم رسید پس کوه معنی و سدی برای راه ما نیست نتیجه میگیریم کاه صحیح است و ما میتوانیم با عبور از قاف با عبور از کالبد و 6گانه موجودیتمان به به حقیقت کمال برسیم که جز الله نیست
با سپاس فراوان
ما ز بالاییم و با لا نه بالا
«با» بمعنی همراه «لا» بمعنی نیست؛ نبود
یعنی باید نباشی؛ هستی ما خوار گلستان وجود است.
بنابرین بیت آخر: ای کُهِ هَستیِ ما؛ ره را مبند
یعنی ای هستی و ای وجود ما که مانند کوه عظیم و صعب العبور هستی راهمان را سد نکن
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز.
سلام.
به نظرم شاعر در بیت اخر از عمد کلمه (که)استفاده کرده که هرکسی با توجه به برداشتش اونو معنی کنه.
با توجه به این مصرع خود شاعر
هر کسی از ظن خود شد یار من
ما ز بالاییم و بالا میرویم
اشاره شاعر عزیز به اینکه ما جزئی از کل هستیم
قل تعالوا قل تعالوا گفت حق
ای ستوران رمیده از ادب
دوستان عزیز منظور از که در بیت آخر همان کاه است زیرا هستی ما را در مقابل مقصد که همان حضرت دوست میباشد بسیار بی ارزش میشمارد
خواندن این غزل با لحن طربانگیز یک غلط فاحش است. شور بگیرید، بدون طرب! اگر چه که آن کس که باید بفهمد میفهمد.
با سلام. برداشت من از بیت آخر مصرع دوم: ای کِه هستی ما ره، را مبند. در بیان این مصرع بعد از ره باید ی مکس کوچیک کرد و ادامه رو خوند . ینی ای تویی ک رَه(راه) ما هستی، راه را نبد.
ای کِه هستی ما ره را مبند : ای تویی که راه ما هستی، راه ما را نبد
ما به کوه قاف و عنقا میرویم : ما همونجایی میریم ک نشان از تو هست و اونجا هستی
جناب آقای عمار خدابخشی مصرع "ای که هستی ما ره را مبند ما به کوه قاف و عنقا می رویم " یعنی : ای کوه هستی(جسم ) ما ، راه را مبند به عبارتی میگوید ای وجود و جسم ما که مانند سدی مانع از این می شوی که ما به حقیقت نهایی (خدا) پی ببریم و تو مانع آن هستی سد راه مشو چون انسان می خواهد به مراتب بالاتری از حقیقت خویش پی ببرد که تعبیر عرفانی آن منزلگاه عنقا(سیمرغ) یعنی کوه قاف می باشد.پس برای رسیدن به آنجا کوه کوچکی مثل این جسم خاکی ما مانع رسیدن به آن کوه بزرگ(قاف) می شود.
غزل قشنگیه. اما باید بگم که این غزل در نسخههای خطی قدیمیتر دیوان شمس مثل: نسخهی موزه قونیه، افیون قره حصار و اسعد افندی (قو-قح-عد) نیامده. لذا از مولانا نیست
هرکه بوده خیلی شبیه مولانا بوده
خوانش صحیح بیت اول کدام است:
ما ز بالاییم و بالا میرویم؟
یا
ما ز بالاییم و با، لا میرویم؟
دوستمون جناب مشایخی آب پاکی رو روی دست همه ریخت و خیلی محکم گفت غزل از حضرت مولانا نیست . اما این سوال پیش میاد که اگر کسی انقدر در شعر سرایی توانایی داشته که چنین غزل زیبایی رو بسرایه چرا بنام خودش ثبت نکنه ؟!
وقتی احساس پوچی میکنم با خواندن این غزل ، جانم سرشار از هستی و بودن میشود .
بسیار زیبا اتحاد و عدم استقلال خلایق را به تصویر کشیده است. بسیار زیبا وجود ربطی میان مخلوقات و خالق را ترسیم کرده است.