گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۷۳

امشب ای دلدار مهمان توییم
شب چه باشد روز و شب آن توییم
هر کجا باشیم و هر جا که رویم
حاضران کاسه و خوان توییم
نقش‌های صنعت دست توییم
پروریده نعمت و نان توییم
چون کبوترزاده برج توییم
در سفر طواف ایوان توییم
حیث ما کنتم فولوا شطره
با زجاجه دل پری خوان توییم
هر زمان نقشی کنی در مغز ما
ما صحیفه خط و عنوان توییم
همچو موسی کم خوریم از دایه شیر
زانک مست شیر و پستان توییم
ایمنیم از دزد و مکر راه زن
زانک چون زر در حرمدان توییم
زان چنین مست است و دلخوش جان ما
که سبکسار و گران جان توییم
گوی زرین فلک رقصان ماست
چون نباشد چون که چوگان توییم
خواه چوگان ساز ما را خواه گوی
دولت این بس که به میدان توییم
خواه ما را مار کن خواهی عصا
معجز موسی و برهان توییم
گر عصا سازیم بیفشانیم برگ
وقت خشم و جنگ ثعبان توییم
عشق ما را پشت داری می کند
زانک خندان روی بستان توییم
سایه ساز ماست نور سایه سوز
زانک همچون مه به میزان توییم
هم تو بگشا این دهان را هم تو بند
بند آن توست و انبان توییم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۶۷۳ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۱۶۷۳ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۶۷۳ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1398/02/08 11:05
مبین

بیت یکی مونده به آخر ناک اوتم کرد. یه بیت و اینهمه هنرنمایی درش فقط از حضرت برمیاد و بس

1399/01/31 22:03

1
امشب ای دلدار مهمان توییم
شب چه باشد روز و شب آن توییم
ای دلدار امشب مهمان توهستیم نه تنها شب بلکه همه اوقات عبد و بنده توهستیم
2
هر کجا باشیم و هر جا که رویم
حاضران کاسه و خوان توییم
هر جا باشیم و هر جا که برویم حاضران سرسفره و کاسه توهستیم
3
نقش‌های صنعت دست توییم
پروریده نعمت و نان توییم

نقش‌های صنعت دست توهستیم پروریده نعمت و نان توهستیم
4
چون کبوترزاده برج توییم
در سفر طواف ایوان توییم
مانند کبوتر هستیم که در برجی که از توست زاده شده است و در سفر طواف عرش و بارگاه تو ام
5
حیث ما کنتم فولوا شطره
با زجاجه دل پری خوان توییم
شما مؤمنان نیز هر جا بودید، روی خود را به سوی آن بگردانید و با دل صاف فرشتگان نزد ترا می خوانیم
6
هر زمان نقشی کنی در مغز ما
ما صحیفه خط و عنوان توییم
هر زمان نقشی خیال انگیز در مغز ما ایجاد می کنی ما کتابی ازخط و خال تو و با عنوان توهستیم
7
همچو موسی کم خوریم از دایه شیر
زانک مست شیر و پستان توییم
هم مانند موسی ازشیر دایه کم می خوریم زیراکه مست شیر و پستان توییم
8
ایمنیم از دزد و مکر راه زن
زانک چون زر در حرمدان توییم
از دزد و مکر راهزنان ایمنیم زیرا که مانند زر در چرمدان توییم
9
زان چنین مست است و دلخوش جان ما
که سبکسار و گران جان توییم

جان ما بهان علت بسیارمست و دلخوش است که سبکسار و گران جان توییم
10
گوی زرین فلک رقصان ماست
چون نباشد چون که چوگان توییم
گوی زرین می همان خوشبختی و سعادت ماست. چرا چنین نباشد چون که ما چوگان توییم و اختیارمان در دست توست
11
خواه چوگان ساز ما را خواه گوی
دولت این بس که به میدان توییم
خواه چوگان و خواه گوی مارا بسازی این سعادت ما را بس است که در میدان و تحت فرمان تو باشیم
12
خواه ما را مار کن خواهی عصا
معجز موسی و برهان توییم
خواه ما مار و خواه عصا باشیم بهر حال ما معجزه موسی هستیم و برهان و آیه ای برای توهستیم
13
گر عصا سازیم بیفشانیم برگ
وقت خشم و جنگ ثعبان توییم
اگر عصا بسازیم با آن برگها را بیفشانیم ودر وقت خشم تو و جنگ با دشمنانت اژدهای تو هستیم و به آنان حمله ور خواهیم شد
14
عشق ما را پشت داری می کند
زانک خندان روی بستان توییم
عشق از ما پشتبانی می کند.زیرا شادمان در بستان و بهشت تو هستیم
15
سایه ساز ماست نور سایه سوز
زانک همچون مه به میزان توییم
نور سایه سوز سایه ساز ماست زیراکه مانند ماه در میزان تو هستم
16
هم تو بگشا این دهان را هم تو بند
بند آن توست و انبان توییم
تو این دهان را به سخن باز می کنی و می بندی. امور در دست تو است و دلم انبان و گنج اسرار توست
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ۚ وَحَیْثُ مَا کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِی وَلِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ
150) آری، از هر جا بیرون آمدی و سفر کردی، روی خود را به سوی کعبه که بخشی از مسجدالحرام است بگردان، و شما مؤمنان نیز هر جا بودید، روی خود را به سوی آن بگردانید. ما قبله را از بیت المقدس به کعبه تغییر دادیم تا مردم ـ چه یهودیان و چه مشرکان ـ هیچ حجّتی بر شما نداشته باشند. لیکن کسانی که بر خود ستم کرده به هواپرستی روی دارند، دست بردار نیستند و همچنان بر ضدّ شما بهانه جویی می کنند، از آنها نترسید و از من بترسید و تا نعمت خود را بر شما کامل کنم و باشد که شما هدایت شوید.
حرمدان
لغت‌نامه دهخدا
حرمدان . [ ح َ رَ ] (اِ مرکب ) دولمیان چرمی . کیسه ای که از پوست دوزند. این کلمه در برهان و غیاث و جز آن «چرمدان » ضبط شده است .

1400/09/06 15:12
علیرضا دباغ (باران)

با تشکر از متن و توضیح  علی اقا در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۹۹

باید بگویم  در بیت :

گوی زرین فلک رقصان ماست

چون نباشد  چونکه چوگان توییم 

صحبت از می نیست 

زیرا کلمات بکار رفته  و معنی انها  مشخص است : گوی زرین فلک (که هم  اشاره به خورشید دارد و هم بمعنای کلی فلک میتواند باشد )  بدست ما به رقص در میاید و میچرخد ، و مگر میتواند چنین نباشد زیرا  ما چوگان تو هستیم  . گوینده از نسبتی  که گوی با چوگان برقرار میکند و انرا به حرکت  درمیاورد ، برای بیان نسبت خود با فلک و جهان هستی ، استفاده میکند.

1400/09/06 15:12
علیرضا دباغ (باران)

بنظر من معنی بیت 

حیث ما کنتم فولوا شطره 

با زجاجه دل  پری خوان توییم 

 

چنین است :

همانطور که در قران نیز به این موضوع اشاره شده است  که عاشقان او  هرکجا که باشند سزاست که  روی به جانب خانه ی او داشته باشند  ، ما نیز مانند افسونگران ، رو به سوی  شیشه ی دل خود  داریم و  در ظرف شیشه ای دل خویش ، افسون میخوانیم تا وجود پری وار  تورا ،  به سوی خویش بخوانیم و در آن ببینیم .