غزل شمارهٔ ۱۶۷۲
روز باران است و ما جو می کنیم
بر امید وصل دستی می زنیم
ابرها آبستن از دریای عشق
ما ز ابر عشق هم آبستنیم
تو مگو مطرب نیم دستی بزن
تو بیا ما خود تو را مطرب کنیم
روشن است آن خانه گویی آن کیست
ما غلام خانههای روشنیم
ما حجاب آب حیوان خودیم
بر سر آن آب ما چون روغنیم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روز باران است و ما جو می کنیم
بر امید وصل دستی می زنیم
هوش مصنوعی: امروز روز بارانی است و ما به خاطر امید داشتن به وصال، دست به کار میشویم و تلاش میکنیم.
ابرها آبستن از دریای عشق
ما ز ابر عشق هم آبستنیم
هوش مصنوعی: ابرها به دلیل ناپاکی و غنای عشق ما پربار شدهاند. ما نیز از عشق بیپایان خود مملو از احساسات و نتایج این عشق هستیم.
تو مگو مطرب نیم دستی بزن
تو بیا ما خود تو را مطرب کنیم
هوش مصنوعی: نگو که من هنرمند نیستم، فقط یک آهنگ بزن و بیا، ما خودمان تو را به هنرمندی میرسانیم.
روشن است آن خانه گویی آن کیست
ما غلام خانههای روشنیم
هوش مصنوعی: این جمله به وضوح نشان میدهد که خانهای که در آن زندگی میکنیم، دارای نور و روشنی خاصی است و به نوعی به ما احساس تعلق و هویت میدهد. به همین دلیل، ما همواره به خانههای روشن و زیبا ارادت داریم و خود را جزئی از این فضا میدانیم.
ما حجاب آب حیوان خودیم
بر سر آن آب ما چون روغنیم
هوش مصنوعی: ما خود مانع دسترسی به سرچشمهٔ حیاتیم، و مانند روغن بر روی آب، بر روی آن زندگی قرار داریم.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۶۷۲ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1400/09/02 20:12
Neeknaam
این شعر را آقای علی پژوهشگر در محفل شخصی خوانده و در فیسبوک ضبط کرده ولی در اسپاتیفای نیست.
Ali Pajooheshgar