گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۶۹

آتشی نو در وجود اندرزدیم
در میان محو نو اندرشدیم
نیک و بد اندر جهان هستی است
ما نه نیکیم ای برادر نی بدیم
هر چه چرخ دزد از ما برده بود
شب عسس رفتیم و از وی بستدیم
ما یکی بودیم با صد ما و من
یک جوی زان یک نماند و ما صدیم
از خودی نارفته نتوان آمدن
از خودی رفتیم وانگه آمدیم
قد ما شد پست اندر قد عشق
قد ما چون پست شد عالی قدیم
پیشه مردی ز حق آموختیم
پهلوان عشق و یار احمدیم
بیست و نه حرف است بر لوح وجود
حرف‌ها شستیم و اندر ابجدیم
سعد شمس الدین تبریزی بتافت
وز قران سعد او ما اسعدیم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آتشی نو در وجود اندرزدیم
در میان محو نو اندرشدیم
هوش مصنوعی: ما آتشی جدید در وجود خود روشن کردیم و در این آتش، به حالت خلسه و محو شدگی وارد شدیم.
نیک و بد اندر جهان هستی است
ما نه نیکیم ای برادر نی بدیم
هوش مصنوعی: در این جهان، هم خوبی وجود دارد و هم بدی، ما نه از خوبان هستیم و نه از بدها.
هر چه چرخ دزد از ما برده بود
شب عسس رفتیم و از وی بستدیم
هوش مصنوعی: هر چیزی را که زمان برگرداند و از ما گرفت، در شب از نگهبان دزدیدیم و پس گرفتیم.
ما یکی بودیم با صد ما و من
یک جوی زان یک نماند و ما صدیم
هوش مصنوعی: ما قبلاً به صورت واحد و یکپارچه‌ای زندگی می‌کردیم، اما حالا به صد شکل و هویت مختلف تبدیل شده‌ایم. در واقع، چیزی از آن یکپارچگی باقی نمانده و حالا ما به صدها وجود تبدیل شده‌ایم.
از خودی نارفته نتوان آمدن
از خودی رفتیم وانگه آمدیم
هوش مصنوعی: برای اینکه به حقیقت وجودی خود برسیم، باید از خودِ واقعی‌مان فاصله بگیریم. در واقع، برای درک بهتر و بازگشت به خود، باید قدمی از آن دور شویم و سپس دوباره به آن بازگردیم.
قد ما شد پست اندر قد عشق
قد ما چون پست شد عالی قدیم
هوش مصنوعی: به اندازه‌ای که عشق بر ما تأثیر گذاشته و ما را کوچک کرده، به همین اندازه نیز گذشته ما به خاطر عشق و احساسات عالی‌اش بزرگ و باارزش شده است.
پیشه مردی ز حق آموختیم
پهلوان عشق و یار احمدیم
هوش مصنوعی: ما از مردانی که از حق آموخته‌اند، کار و حرفه‌ یاد گرفته‌ایم و ما نیز دلاوری در عشق و محبت را انتخاب کرده‌ایم که پیرو راه احمد (پیامبر) هستیم.
بیست و نه حرف است بر لوح وجود
حرف‌ها شستیم و اندر ابجدیم
هوش مصنوعی: در مجموع، بیست و نه حرف وجود دارد که ما آنها را بر روی لوح وجود نوشته‌ایم و در نظام ابجد قرار داده‌ایم.
سعد شمس الدین تبریزی بتافت
وز قران سعد او ما اسعدیم
هوش مصنوعی: سعد شمس الدین تبریزی مانند خورشیدی درخشید و از قرآن سعد او ما خوشبخت و سعادتمندیم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۶۶۹ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/05/15 18:08
روفیا

الحق و الانصاف از ناب ترین سروده های مولویست

1397/10/12 01:01
همایون

راه پهلوانی که ریشه در فرهنگ ایران دارد اکنون به زیبائی با عرفان و رازورزی انسان در هم می‌‌آمیزد
جلال دین فنا را در دوست تجربه می‌‌کند فنا شدن در دوست و جدا شدن از فردیت بزرگترین سعادت انسان است که با انسان صورت می‌‌گیرد
مکتب جلال دین فرضی و تئوری نیست بلکه او توانسته است آن را بیازماید و چندین بار نیز تکرار کند
و این پیام را به همه برساند که فنا یعنی‌ فنای در دوست که انسان است و هماهنگ شدن با دوست که انسان است نه هیچ پدیده موهوم دیگری، و خوش به سعادت آن کس که در زندگی‌ بتواند به این مهم دست یابد
جلال دین با وجود خود این امکان را برای همه پدید آورده است که اگر شانس این را ندارند که به یک دوست زنده برسند پس در دریای وجود او که زنده جاوید است غرق گردند
که این امکان از ابتدای آفرینش پدید آمده است ولی با شمس و جلال دین به زندگی‌ انسان رسیده و همگانی شده است
همان گونه که الف که بیاید بقیه حروف بدنبال آن می‌‌آید

سلام آقا همایون
این کلمات؛ شمس الدین، جلال الدین،حسام الدین، نورالدین، جمال الدین، کمال الدین، نجم الدین، غیاث الدین، محی الدین و مانند اینها از القاب بزرگی بوده که بزرگان قدمای علم و ادب و عرفان به هر کس نمی دادند. گویا حکایت از مدارج علمی و مقامات عرفانی آنان می کرده است، پس چه خوب و شایسته است آنها را درست ادا کنیم و حق آن بزرگان را لااقل در گفتار رعایت نماییم... زنده و پایدار باشید.

1399/09/09 08:12
همایون

با سپاس از توضیح و تصحیح شما جناب ادیب نیا، هدف پالایش نوشتار فارسی است، الف و لام عربی هیچ نقشی در زبان ما ندارد و میتوان آنرا حذف نمود و از ادامه یک روش قدیمی جلوگیری کرد، جلال دین دقیقن همان معنی جلال الدین به زبان عربی است، و تغییری در معنی پیش نمی آورد بلکه بر زیبایی نوشته می افزاید و از صورت عربی بیرون می آید.
هم نیک و هم بد در هستی هست چون هستی اصلن نیک و بد را جدا نمی کند، ماهم با نیک و بد کاری نداریم بلکه با نو و کهنه کار داریم
چرخ و روزگار که همان مذهب و حکومت است با تعریفِ نیک و بد همه توانایی ها و آفرینندگی ما را از ما دزدیده است،