گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۶۸

من به سوی باغ و گلشن می روم
تو نمی‌آیی میا من می روم
روز تاریک است بی‌رویش مرا
من برای شمع روشن می روم
جان مرا هشته‌ست و پیشین می رود
جان همی‌گوید که بی‌تن می روم
بوی سیب آمد مرا از باغ جان
مست گشتم سیب خوردن می روم
عیش باقی شد مرا آن جا که من
از برای عیش کردن می روم
من به هر بادی نگردم زانک من
در رهش چون کوه آهن می روم
من گریبان را دریدم از فراق
در پی او همچو دامن می روم
آتشم گرچه به صورت روغنم
و اندر آتش همچو روغن می روم
همچو کوهی می نمایم لیک من
ذره ذره سوی روزن می روم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۶۶۸ به خوانش عندلیب