غزل شمارهٔ ۱۶۶۵
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۶۶۵ به خوانش عندلیب
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
سلام و عرض ادب و احترام
دو مصرع در این غزل نیاز به بازنگری دارد:
بیت چهارم اینگونه درج شده است که: گرکه قافی تو را چون آسیا ....آرم اندر چرخ و گردانت کنم؛
ملاحظه میفرمایید که مصرع نخست کمبود هجا دارد در سایر سایتها نیز به همین شکل ناصحیح درج شده است. مثلا از نظر هجایی مناسب است که اینگونه باشد که : «گرکه چون قافی تو را چون آسیا ...».
بیت دیگر اینگونه درج شده است: خواه دلیلی گو و خواهی خود مگو .... در دلالت عین برهانت کنم؛
ملاحظه میفرمایید که مصرع نخست هجای اضافه دارد. مثلا از نظر هجایی مناسب است که اینگونه باشد که: «خواه سری گو و خواهی خود مگو...».
همچنین لازم به ذکر است که همین محتوای غزل با همین کلمات و جمله بندی ها در غزل دیگری با اضافه شدن ردیف «نیکو شنو» وجود دارد (عاشقی برمن پریشانت کنم نیکو شنو...) که بنظر میرسد این غزل با ردیف نیکو شنو زاید باشد.
با تشکر
به نظر میرسد بیت به همان شکل "گرکه قافی تورا چون آسیا" درست است که قاف= کوه قاف
در پاسخ به نویسنده بالا در باره کمبود هجا در مصرع
"گر که قافی تو را چون آسیا" هیچ عیبی ندارد . عیب در خوانش غلط نویسنده است که "که قاف" را بدون کسره می خواند و معنی بیت را نفهمیده است .
با عرض ادب و احترام. مصراع دوم بیت پنجم را این طور دیده ام و درستتر به نظر می رسد: من به یک تعلیم نادانت کنم
در بیت نهم کدام درست است ?
1- چون شهب لاحول شیطانت کنم
که بنظر از مفهوم شهاب و شیطان در قران آمده است.
یا اینکه
چون شهت لاحول شیطانت کنم
2- که شه مخفف شاه است
3- و یا اینکه شه بر مبنای واژه نامه دکتر معین
(شُ) (اِ.) کلمه ای است که هنگام نفرت و بیزاری بر زبان آورند.
ضمن عرض سلام و ادب و احترام این شعر یک فاکتور مهم در سبک خواندن دارد و ان هم درج ویرگول می باشد هر دو کلمه و یا سه کلمه اول نیاز به ویرگول دارند
برای مثال
عاشقی بر من، پریشانت کنم
کم عمارت کن، که ویرانت کنم
یا
خواه گو ، لاحول خواهی خود مگو
چون شهت، لاحول شیطانت کنم
ور تو افلاطون و لقمانی به علم
من به یک تعلیم نادانت کنم
بسیار زیباست از آن روی که لازمه یادگیری فروتنی از نوع قلبی نه از نوع الکی است.
کسی که خیال می کند خیلی چیز می داند چیزی یاد نمی گیرد!
مراد از نادان کردن در نادانی افکندن نیست، همه نادان هستیم، مراد یادآوری نادانی مان است.
آینه هستی چه باشد نیستی
نیستی بر گر تو ابله نیستی
هستی اندر نیستی بتوان نمود
مال داران بر فقیر آرند جود
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
پس از چهار سال؛همان.
چقدر این شعر آرامش بخش است
جلال دین این غزل را اصلاح و بازنویسی کرده و از وزن شش تائی به هشت تائی در آورده و بیتهای اضافی را حذف کرده است که در شماره 2204 آمده است
عاشقی برمن پریشانت کنم نیکو شنو
تفسیر ابیات ۱ و ۲ فوق:
جناب مولانا در این ابیات از جانب خداوند خطاب به آدمیان و بطور خاص آنهایی که خود را از هر لحاظ برتر و داناتر میدانند صحبت میکند:
اگر در این اندیشهای که عاشق من هستی، مطمئن باش امتحان خواهی شد، و تو را در رنج قرار داده و اندوختههای دنیویت را ویران خواهم کرد.
و چنانچه مایملک فراوانی از جمله: اموال، شهرت، علم، جوانی و... را همانند کندوی زنبور ساخته و جمعآوری کردهای و به آنها افتخار میکنی، منتظر باش که از تو ستانده شده و مثال مگس بی خانمان رها میگردی.
ور تو افلاطون و لقمانی به علم
من به یک دیدار نادانت کنم
اگر حتی به درجه افلاطونی یا لقمانی رسیده باشی، بعد از اینکه پرده حجاب را حتی برای لحظه ای کوتاه بردارم میفهمی که هیچی نمیدونستی و فکر میکردی که خیلی میدانستی.
کسانی که سیر سلوک میکنن در نهایت میگویند:
(آنقدر دانم که هیچ نمیدانم).
عاشقی بر من پریشانت کنم
کم عمارت کن که ویرانت کنم
اگر ندای من را بشنوی و عاشق من بشی و این راه را برگزینی دنیا برات پست خواهد شد و حال تو دگرگون میشود. و اگه مال و اماراتی هم برای خود ساخته باشی کاری میکنه این عشق که همش برات بی ارزش میشه.
پ ن: البته خب طبیعی هستش که وقتی مثلا ما ی انگشتر الماس داشته باشیم ، دیگر انگشترهای دیگه برای ما از درجه ارزش سقوط میکنن. و عشق خدا هم بالاترین ارزش است که وقتی نور آن بر زندگی ما بتابد بقیه چیزها از ارزش خواهند افتاد.
گر بَرِ قافی تو را چون اسیا
ارم اندر چرخ و گردانت کنم
درود بر همگی. ببخشید من دنبال شعر دیگری بودم که به این شعر رسیدم. ممنون میشم لینک شعر زیر برای من ایمیل بشه یا همین جا قرار بدید تا بهش دسترسی داشته باشم:
عاشقی بر من تو را رسوا کنم
خانمان تو همه یغما کنم
farshad.m1368@gmail.com