گنجور

غزل شمارهٔ ۱۶۵۸

عاشقم از عاشقان نگریختم
وز مصاف ای پهلوان نگریختم
حمله بردم سوی شیران همچو شیر
همچو روبه از میان نگریختم
قصد بام آسمان می داشتم
از میان نردبان نگریختم
چون که من دارو بدم هر درد را
از صداع این و آن نگریختم
هیچ دیدی دارو کز دردی گریخت
داروم من همچنان نگریختم
پیرو پیغامبران بودم به جان
من ز تهدید خسان نگریختم
زنده کوشم در شکار زندگی
زنده باشم چون ز جان نگریختم
چشم تیراندازش آنگه یافتم
که ز تیر خرکمان نگریختم
زخم تیغ و تیر من منصور شد
چون که از زخم سنان نگریختم
بحر قندم از ترش باکیم نیست
سودمندم از زیان نگریختم
شمس تبریزی چو آمد آشکار
ز آشکارا و نهان نگریختم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عاشقم از عاشقان نگریختم
وز مصاف ای پهلوان نگریختم
هوش مصنوعی: به خاطر عشق، از دیگر عاشقان دور شدم و از نبرد و چالش، ای قهرمان، دوری گزیدم.
حمله بردم سوی شیران همچو شیر
همچو روبه از میان نگریختم
هوش مصنوعی: به سوی شیران حمله کردم، همانند یک شیر. اما همچون روباهی از میان آن‌ها فرار کردم.
قصد بام آسمان می داشتم
از میان نردبان نگریختم
هوش مصنوعی: من قصد داشتم که به اوج آسمان برسم، اما از میان نردبان به پایین نگاه کردم و حرفم را تغییر دادم.
چون که من دارو بدم هر درد را
از صداع این و آن نگریختم
هوش مصنوعی: وقتی من برای هر دردی دارو می‌زنم، از سردرد این و آن دور شدم.
هیچ دیدی دارو کز دردی گریخت
داروم من همچنان نگریختم
هوش مصنوعی: آیا تا به حال دیده‌ای که دارویی از دردی فرار کند؟ من هم مانند آن دارو از درد زندگی فرار نمی‌کنم و همچنان با آن درگیرم.
پیرو پیغامبران بودم به جان
من ز تهدید خسان نگریختم
هوش مصنوعی: من تا به حال پیرو پیامبران بوده‌ام و به خاطر تهدیدات افراد بد، از آنها دوری جسته‌ام.
زنده کوشم در شکار زندگی
زنده باشم چون ز جان نگریختم
هوش مصنوعی: در جستجوی زندگی، تلاش می‌کنم تا زنده بمانم؛ زیرا از روح و جان خود فرار نکرده‌ام و هنوز در پی زندگی هستم.
چشم تیراندازش آنگه یافتم
که ز تیر خرکمان نگریختم
هوش مصنوعی: من زمانی متوجه نگاه تیرانداز شدم که از تیرهای ما دور شدم و گریختم.
زخم تیغ و تیر من منصور شد
چون که از زخم سنان نگریختم
هوش مصنوعی: زخم‌های من از ضربه‌های تیغ و تیر بهبود یافت، زیرا هنگامی که از زخم‌های تیرکمان فرار کردم، به منصور تبدیل شدم.
بحر قندم از ترش باکیم نیست
سودمندم از زیان نگریختم
هوش مصنوعی: من نگران تلخی دریا و شیرینی آن نیستم، چون از آسیب دیدن دوری کرده‌ام و به سود خود فکر می‌کنم.
شمس تبریزی چو آمد آشکار
ز آشکارا و نهان نگریختم
هوش مصنوعی: زمانی که شمس تبریزی به روشنی و واضحی ظاهر شد، من از نگاه کردن به او و حقیقتش فرار کردم.

حاشیه ها

1397/07/20 05:10
سعید

مولانا خود تضمینی بر این غزل دارند در غزلِ شماره‌ی 2904 همین دیوان شمس:
عاقبت از عاشقان بگریختی/
وز مصاف ای پهلوان بگریختی/
سوی شیران حمله بردی همچو شیر/
همچو روبه از میان بگریختی/
قصد بام آسمان می‌داشتی ...

1397/10/10 04:01
همایون

عرفان و رازورزی نزد جلال دین همانا پهلوانی انسان است این سلاله از آیین مهر و بازنویسی فرهنگی‌ آن بدست فردوسی و بازیابی فلسفی و عرفانی آن با هوش و زیرکی ابن سینا و سهروردی و دیگران بر جا مانده است
همین ویژگی‌ بدست پهلوانان بکار گرفته شده و سرزمین ایران را تا کنون نگهبان بوده است
عارف همانا پهلوان است و پهلوانی بدون عرفان نزد ایرانیان معنی‌ نمی دهد
هر چند این معنی‌‌ها در طول زمان رشد می‌‌کند و هر دوره شکل و نمود ویژه‌ای به خود میگیرد
مثلاً مقام فنا نزد جلال دین فنا در دوست است که میان دو انسان صورت می‌‌گیرد در حالیکه پیش از او فنا به عنوان آخرین مرحله عرفان فنا در ذات خداوند است